18 آذرماه سرمربی تیم استقلال، تهران را ترک کرد. شب قبل از ترک تهران بیانیهای منتشر کرد و در بیانیه خود اعلام کرد که به همراه دستیاران خویش به دلیل مشکلات مالی به وجود آمده و عدم رفع این مشکلات توسط باشگاه استقلال این تیم را ترک میکنند و قرارداد خویش را یکطرفه فسخ میکنند. این سرمربی تیم استقلال را از انتهای جدول به صدر جدول رسانده بود.
این رویداد سبب اتفاقات بعدی مهمی شد و با تجمع هواداران در مقابل باشگاه استقلال به استعفای مدیرعامل و جنجالهای خبری پیرامون نیز ختم نشد. وزارت ورزش مسئولیت بازگرداندن استراماچونی را به عهده گرفت و اعلام کردند که در اسرع وقت این سرمربی ایتالیایی را با کمک وزارت خارجه ایران و سفارت ایتالیا در ایران به باشگاه استقلال بازمیگردانند، اتفاقی که تا امروز( 28آذر رخ نداد) دراینبین از طرف وزارت ورزش و باشگاه استقلال خبرهایی به هواداران اعلام میشد بنا بر تأمین مالی و پرداخت پول تقریبا ارزانترین سرمربی خارجی ( نسبت به کالدرون و ویلموتس) که این خبرها از طرف استراماچونی و وکلایش رد میشدند و آنها اعلام میکردند که طرف ایرانی کاری برای حل این مشکل انجام نداده است.
حتی خبری منتشر شد که چک در وجه استراماچونی برای بانک سپه شعبه رم آماده وصول است ولی کسی نگفت که ایران تحریم بانکی است. قبل از قضیه چک هم خبرهایی مبنی بر پرداخت از حسابهایی غیر از حساب باشگاه به حساب استراماچونی اعلام شده بود که سرمربی ایتالیایی درباره آنها گفته بود بابت این پرداختهای غیررسمی از طرف دولت ایتالیا در مظان پولشویی قرارگرفته است.
اما قبل از قضیه استراماچونی یک اتفاق دیگر هم در دنیای فوتبال ایران رخ داد. سرمربی بلژیکی تیم ملی ایران یکطرفه قبل از بازی با عراق در رقابتهای انتخابی جام جهانی قرارداد خود را فسخ کرد و علت این کار را عدم پرداخت بهموقع دستمزد خویش اعلام کرد. این خبر اما آرام با توضیحات شکسته و بسته فدراسیون فوتبال ایران داشت به فراموشی سپرده میشد که نمایندگان مجلس روی این واقعه تمرکز کردند و جریان خبری استعفای استراماچونی نیز بیشازپیش وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال ایران را زیر ذرهبین قرارداد. در این میان قدرت خبری رسانههای مجازی به پیگیری این قضایا کمک بیشتری کرد.
کار به جایی رسید که تاج بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال ایران در برنامه تلویزیونی توضیحاتی ارائه کرد و از محرمانه بودن قرارداد ویلموتس خبر داد و مشکلات انتقال پول را تائید کرد و اعلام کرد که توضیحات بیشتری ندارد و نمایندگان مجلس همین توضیحات را بشنوند. اما کار به همینجا ختم نشد. فشار رسانهای( حتی صداوسیمای میلی)باعث افشای بند فاجعهبار قرارداد ویلموتس با فدراسیون ایران شد( بندهایی که تحت آنها چه ویلموتس قرارداد را فسخ کند و چه فدراسیون فوتبال ایران قرارداد وی را فسخ کند، فدراسیون ایران موظف به پرداخت سه ماه حقوق وی است).اما در حقیقت تمام این اتفاقات ذیل خروج طغیانی استراماچونی علیه ناکارآمدی فدراسیون و وزارت ورزش بود.
وزارت ورزش از طرفی برای باشگاه استقلال فتحالله زاده را بهعنوان رئیس جدید باشگاه انتخاب و اعلام کرد و پس از مدتی به مدد همان قدرت رسانهای ناکارآمدی وزارت ورزش باز هم مشخص شد، فراتر از دروغ بازگشت و حل شدن قضیه استراماچونی و بالاتر از اینکه نمیدانستند تحریم بانکی برای انتقال پول وجود دارد این وزارت یک فرد با پرونده قضایی را بهعنوان مدیرعامل باشگاه انتخاب کرده بود.
یک ماه قبل اما اتفاقی بزرگتر رخ داده بود، قائله بنزین و کمک معیشتی و اعتراضات سراسری که ماحصل این اتفاقات در دو چیز خلاصه شد؛ یک ناکارآمدی دولت و حکومت در عدم ایجاد بحران و مدیریت بحران، دو فراگیر نبودن و همهفهم نبودن درک این ناکارآمدی بهصورت عمومی در بطن جامعه ایران. این اتفاقات مربوط به بنزین هم نتوانست بهصورت کاملاً عمومی مردم را در بیکفایتی ردههای مدیریتی قانع کند حتی سیل و زلزله هم نتوانستند چون در ایام سیل و زلزله به دلیل بالاتر بودن حس همدردی تا مقصریابی و همچنین ضعف کلی ما در حافظه تاریخی و عدم بررسی زوایای یک قضیه برای تکرار نشدن آن، مردم با عمق ناکارآمدی برخورد نداشتند.
اما قضیه استراماچونی و موج حاصل از آن و قضیه ویلموتس در بستر فوتبال ، فوتبال بهعنوان رنگ زندگی امروزی و سادهترین تفریح عمومی در ایران ، باعث شد تا بهصورت عمومی ناکارآمدی سیستم مدیریتی کشور به پایینترین سطح فهم عمومی نیز رسوخ کند و معلوم شود که هم تبعیض وجود دارد(پرداخت پول ویلموتس از طریق پتروشیمیها و عدم مشکل مالی برخی تیمها و پرداخت پول اعضای کادر فنی پرسپولیس و ...)، هم تحریم بانکی وجود دارد(عدم وصول چک بانک سپه در ایتالیا) هم کنوانسیون پالرمو( و لزوم پیوستن به FATF) مهم است( مربی ایتالیایی در مظان اتهام پولشویی بود) و هم سادهترین اصول برای مدیریت وجود ندارد( انتخاب اشتباه نفرات و عدم استفاده از تخصص و چسبیدن به صندلیهای مدیریتی و ...) و سیستم مدیریتی دروغگوست( یک هفته هرروز قرار بود استراماچونی برگردد و باشگاه و وزارت ورزش در حال مذاکره بودند ولی مربی ایتالیایی و وکلای او تکذیب میکردند) و تزلزل و تهدید را با بدترین واکنش پاسخ میدهد(حمله به تجمع طرفداران باشگاه استقلال و جواب تاج به نمایندگان مجلس و عدم افشای قرارداد ویلموتس و حملات به معترضین در قبلترها). این چند مورد حالا بهصورت عامتر فهمیده میشد و داغ قضیه بنزین را هم تازهتر میکرد و در همین حوالی بود که بحث بعدی نور علی نور شد؛ آلودگی هوا!
استراماچونی یک تنبیه خوب برای کل سیستم شکستخورده مدیریتی ایران(تعهد مهمتر از تخصص است، اعتماد به برخی از شهرهای کشور برای تولید مدیر!) و سیلی پرمعنایی علیه پافشاری بر روی حماقتها شد بدون اینکه شخص استراماچونی بخواهد( حتی اعلام کرد که انتظار تجمع هواداران را برای برگشت خود نداشته است) و جریان پشت سر استعفای وی نیز موهبتی شد برای مردم تا بیشازپیش بهصورت عمومیتر و همهفهم تر به مقوله ناکارآمدی پی ببرند. هر چیزی که در فضای مجازی دغدغه افراد با سطح فهمی غیر عوامانه بود حالا با یک اهرم عام تبدیل به دغدغه عمومیتر شد. این فرصت بایستی برای افزایش فهم مردم نسبت به ناکارآمدی و مطالبه کارآمدی سیستم مغتنم شمرده شود.