سعید
سعید
خواندن ۱۶ دقیقه·۴ سال پیش

روسیه دشمن استراتژیک ایران


شاید تیتر این نوشتار در نگاه اول بسیار تند و دور از واقعیت سطحی امروز به نظر برسد اما بررسی واقعیت در مقام کلی نیاز به واکاوی مسائل جزئی استراتژیک و سیاسی دارد. دنیای امروز سومین تغییر در نسل نبردهای ترکیبی را از سال 2014 به بعد تجربه می‌کند که آغاز این مدل از نبردها به‌نوعی با جنگ‌های اخیر روسیه در تمامی زمینه‌های آن و زمینه نظامی-رسانه‌ای توسط حزب‌الله لبنان مرتبط است. در این نوشتار بررسی جنگ هیبریدی جایی ندارد و از طرفی بررسی نبرد هیبریدی حزب‌الله لبنان با رژیم صهیونیستی نیز موضوع ما نیست.

در نگاه استراتژیک، روسیه با طرح «جهان روسی» خود پس از به قدرت رسیدن پوتین در این کشور، سلطه‌جویی خود را در قالب نبرد ترکیبی(هیبریدی) تمام‌عیاری آغاز کرده است که در مناطقی چون ترانسیستریا و چچن وجه نظامی مستقیم داشته و در کریمه وجهی تمام‌عیار. دولت روسیه در 30 سال اخیر به حدود 27 منطقه جغرافیایی در اطراف خود، بنا به استراتژی طرح جهان روسی، حمله نظامی و یا هیبریدی داشته است و این در حالی است که آمریکا در طی همین زمان فقط 7 حمله نظامی و ترکیبی علیه اهداف مختلف انجام داده است.

کشور روسیه و حاکمان اسلاو آن، علی‌الخصوص شخص پوتین، علاقه بیشتری به نفوذ سیاسی به‌عنوان دست‌نشانده کردن کشورها دارند و تهاجم نظامی را یکی از ابزارهای خود برای رسیدن به این هدف نشان داده‌اند. تهاجم رسانه‌ای و نفوذ اقتصادی و وابستگی سیاسی از ابزارهای دیگر فدراسیون روسیه در استراتژی طرح جهان روسی است.

یکی از مهم‌ترین اهرم‌های فشار استراتژیک روسیه برای کشورهای غربی گاز این کشور محسوب می‌شود. روسیه برای نفوذ گاز خود از رشوه دادن به مقامات کشورهایی چون آلمان و فرانسه و ایتالیا نیز چشم‌پوشی نکرد، به‌نوعی که پرونده‌های ارتشا افرادی چون گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان، نیکولا سارکوزی رئیس‌جمهور سابق فرانسه و سیلویو برلوسکونی نخست‌وزیر اسبق ایتالیا اکثرا از طرف شرکت گاز پروم روسیه بوده است. نتیجه استفاده از این اهرم فشار هم سکوت و کوتاه آمدن غرب در قبال بحران اوکراین و تجاوز نظامی روسیه به کریمه بود که در زمستان 2014 و 2015 با آغاز تحریم‌های غرب علیه روسیه، این کشور با بستن شیر گاز خود به روی اروپا باعث سرمازدگی و مرگ بسیاری در اروپا گردید. حال این سؤال پیش می‌آید که این اهرم فشار استراتژیک چه ربطی به ایران دارد؟

ایران و روسیه ازنظر منابع گازی به همراه کشور قطر سه کشور ابر ذخیره دار گاز هستند که ایران با کشف میادین جدید به رتبه یک دارندگان گاز تبدیل شده است. در سال 2010 طرحی با نام خط لوله پارس قرار بود از ایران به سمت ترکیه کشیده شده و ترکیه با اخذ مالیات عبور خط لوله و گاز به شبکه سنکرون گازی اروپا، گاز ایران را تحویل بدهد. یعنی ایران در جایگاهی قرار می‌گرفت که با صادرات گاز خود( بعلاوه گاز جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکمنستان که در ادامه خواهان پیوستن به این شبکه شدند)انحصار فروش گاز توسط روسیه به اروپا که در سال 2014 فقط به میزان حدود 26% بود و امروزه به حدود 47% رسیده است را بشکند. در همین سال حکومت ترکیه که در دست حزب عدالت و توسعه شاخه عبدالله گل بود آمادگی ضمنی خود را برای اجرای این طرح اعلام کرد. ترکیه با این کار هم از مالیات عبور گاز منتفع می‌شد و هم می‌توانست از وام‌های صندوق اقتصادی اروپا استفاده کند و هم راحت‌تر به عضویت اتحادیه اروپا درآید اما با قدرت گرفتن بیشتر نخست‌وزیر ترکیه در آن سال‌ها و ایجاد شاخه اردوغان در آن حزب که وی بشدت مایل به روسیه بوده و هست، با فشار این کشور از طرح خارج شد. کمی قبل‌تر هم آذربایجان و ترکمنستان به‌صورت غیرعادی از حضور خود در این طرح دست کشیده بودند. اسم این خط لوله خط لوله پارس نام‌گذاری شده بود و در اخبار این نام قابل پیگیری است که برای ادامه طرح با خروج ترکیه از اجرای کار، ایران به سمت کشیدن خط لوله طولانی‌تر یعنی مسیر عراق، سوریه، لبنان رفت که این پروژه در سال 2011 آغاز نشده به پایان رسید. دولت روسیه در همان زمان به‌صورت تمام و کمال در حال استشاری نظامی و امنیتی برای دولت سوریه بود و دولت ائتلافی عراق هم آمادگی کامل برای این خط لوله را اعلام کرد ولی به‌صورت کاملاً اتفاقی در همان سال قائله داعش از سوریه پا گرفت و منطقه برای انجام این طرح به‌کلی ناامن شد.

انجام این طرح توسط ایران علاوه بر به خطر انداختن منافع روسیه در انحصار اهرم فشار بر اروپا به بی‌اثر کردن تحریم‌های آمریکا به‌واسطه نیاز اروپا به ایران کمک می‌کرد و این باعث می‌شد ایران تا حدود قابل‌توجهی نسبت به بلوک شرق جدید نیز بی‌نیاز شود. از طرفی دیگر مسئله تزاحمات استراتژیک روسیه و ایران در رفتار روسیه در سطح بین‌الملل به همین‌جا ختم نمی‌شود. روسیه در تحریم‌های ایران نقش استراتژیک خود را طوری ایفا می‌کند تا ایران را بیش‌ازپیش به خود وابسته سازد.

ایران در دوره تحریم‌های سنگین غرب، زمانی که تحریم‌های جدید، قبل از برجام، قرار است تصویب شود توسط روسیه بازی دوگانه‌ای می‌خورد. تحریم در معنای عام به کشوری تحمیل می‌شود که قدرت‌های غربی آن کشور را دیکتاتوری شروری می‌دانند که درآمدهای خود را صرف ترور و جنگ می‌کند و بر سر این فلسفه کشور مذکور را تحریم می‌کنند چون ضرر آن کشور را بیش از منافع آن می‌دانند( درصورتی‌که کشوری که حتی شرور باشد می‌تواند با ایجاد منافع کار خود را پیش ببرد و غرب را در سکوت فروکند مثل قضیه روسیه در کریمه و تحریم گازی غرب). روسیه و چین با امضای آخرین تحریم‌های ایران در آن مرحله، ایران را در جامعه جهانی بیش‌ازپیش منزوی و دارای مشکل ارتباطی با جهان می‌کنند و وقتی دنیا به روی ایران بسته شد، ایران برای تأمین منافع خود به سمت روسیه و چین می‌رود. روسیه در این مرحله با نزدیک شدن ایران به خود دو کار را انجام می‌دهد، یکی نزدیک کردن اقتصاد دستوری و سازمانی الیگارش‌مآب ایران به خود( همان‌طور که در کشورهای هدفی همچون بلاروس و ترکمنستان و ... انجام داده است) و دو وابسته کردن( دست‌نشانده کردن)ایران با کمترین ریسک(چون ابرقدرت است و کسی نمی‌تواند به دلایلی همچون گاز و سلاح و ... ارتباط روسیه با ایران تحریم شده را تخطئه کند) به خود. پس تحریم های هرچه بیشتر آمریکا نیز به نفع روسیه و چین در بعد استراتژیک، پیرامون گسترش نفوذ و وابستگی ایران، تمام میشود.

رفتار بعدی روسیه در قبال ایران بازهم از نوع استراتژیک و این بار بیشتر اقتصادی است. دولت روسیه دارای یک اقتصاد بسته دولتی به‌ظاهر نیمه‌خصوصی است که توسط کرملین اداره می‌شود و اکثر صاحبا آن ماموران سابق و افسران فعلی هستند. در کشورهای هدف روسیه(برای تضعیف و سپس وابسته‌سازی) اولین حرکت تزریق این مدل اقتصادی با نفوذ مالی و شخصیتی و ایجاد شرکت‌های چند شاخه‌ای(کنگلومرای) سرمایه‌گذاری( سابقه حضور این مدل رفتاری از روسی در اوکراین که در زمان دولت‌های یانکوویچ و قبل از آن در بورس اوکراین و ... است و همچنین تزریق تمام و کمال این مدل به بلاروس و مولداوی. از طرفی این سیستم در قبال گرجستان با هوشیاری این کشور شکست خورد که منجر به حمله نظامی تلافی‌جویانه با بهانه استقلال اوستیای جنوبی شد) است که موج حاصل باعث تمکین ساختار اقتصاد کشور قربانی به اهداف روسیه می‌شود. در حرکت بعدی نیز فدراسیون روسیه از بازی رسانه‌ای برای حضور در سطوح پایین‌تر جامعه و اقناع کمک می‌گیرد.

روسیه چهار سال پیش بعد از حدود هفتادسال چندین خبرگزاری نیمه دولتی خود را در قالب ابر خبرگزاری اسپوتنیک جمع‌آوری کرد که این شبکه خبرگزاری بزرگ در اولین هدف برون‌مرزی در جهت فعالیت ایجابی اقناعی خود اقدام به ایجاد یک خط خبری فارسی‌زبان با سطح فعالیت بالا نمود. تأثیر رسانه‌های روسی در کشورهای مورد هدف فدراسیون روسیه در جنگ‌های ترکیبی کاملاً بارز و مهم است. در بازی فرهنگی رسانه‌ای روسیه برخلاف غرب، می‌توان به بهانه تدریس به زبان‌اصلی بومی، ایجاد تفکرات راست‌های افراطی(پوپولیستی)، دامن زدن به مقوله بی‌وطنی در جوانان و اینترناسیونالیسم در عرصه‌های فکری و تصمیم‌گیری و ... اشاره کرد.

در سال‌های اخیر نیز موج مهاجرت به روسیه از طرف ایرانیان برای کار، زندگی و تحصیل و موج سفر روس‌ها به ایران بسیار زیاد شده است و هر دانشجو برای کشور میزبان حکم یک سرباز فرهنگی را دارد. آمار تحصیل در روسیه توسط دانشجویان ایرانی از حدود 100 نفر در سال( اواخر دهه 80)به رشد بسیار در سال‌های اخیر رسیده است و در حال حاضر حدود 5هزار ایرانی در دانشگاه‌های روسیه مشغول به تحصیل هستند.

از طرفی این خبرگزاری خط خبری جالبی را از سال 2016 درباره ایالات‌متحده پیش‌گرفته است به‌نوعی که هیچ خبر منفی را درباره ترامپ و کمپین‌ها و مسائل جنسی وی در آن سال مطرح نمی‌کرد ولی خانواده کلینتون‌ها را در تیترهای ریز خود همواره تخطئه می‌کرد و امروز هم دو اتهام اثبات نشده جو بایدن را همواره در خبرهای خود(به تمام زبان‌های مخابره‌ای خود)پوشش کامل و مدام می‌دهد.

ایران و چند کشور دیگر مانند ترکیه و هند و پاکستان و سوریه و رژیم صهیونیستی از اهداف نفوذ روسیه برای طرح جهان روسی در منطقه خاورمیانه( نه برای تصرف و نفوذ بلکه برای درگیری داخلی و تجزیه و وابسته سازی) هستند که در چند سال گذشته شاهد حضور بیش‌ازپیش مقامات روسی حتی در تل‌آویو نیز بوده‌ایم که نزدیکی پوتین با فردی پوپولیست و افراطی چون نتانیاهو نشان از تلاش روسیه برای پیشبرد اهداف خویش در آن منطقه است.

حال اگر بخواهیم نگاهی تاریخی به چند نکته هم بیندازیم مشخص می‌کند که روسیه از آمریکا برای ما می‌تواند دشمنی استراتژیک‌‍تر باشد.

روسیه پیش از آمریکا کنسولگری خود در قدس را ایجاد کرد اما در خبرگزاری‌ها(به دلیل نفوذ غیرمستقیم روسیه)پوشش درستی داده نشد. حاکمان اسلاو روس از دیرباز زخم‌های بسیاری بر پیکر ایران در طول تاریخ زده‌اند و می‌توان با یک مقایسه ساده، نیروهای روس را تنها نیروهای اشغالگری خواند که به حرم یک امام تعرض کرده‌اند(امام رضا (ع)) و این در حالی است که غرب استعمارگر با سابقه حضور 100ساله در منطقه که برای ما بیش‌ازپیش دشمن نمایانده شده است حتی به احساسات مذهبی ایرانیان نیز خدشه‌ای وارد نکرده‌اند.

نکته جالب تاریخی بعدی درباره آلمان نازی و جنگ جهانی دوم است؛ هرچند روس‌ها این با ادعای تنها کشور تسلیم نشده در برابر فاشیسم عقده روانی روشنفکران اروپایی را شعله‌ور می‌کنند و هرکس را که مخالف پوتین باشد فاشیست جلوه می‌کنند و یار استراتژیک پوتین یعنی ترامپ را با تمام حرفه‌ای فاشیستی‌اش متوجه هیچ تخطئه‌ای نمی‌کنند. تاریخ‌پژوهان اروپایی به نکات جالبی در تاریخ جنگ جهانی رسیده‌اند. حکومت آلمان نازی برخلاف باور عمومی یک حکومت کاملاً مذهبی و مسیحی بود که حتی میان کاتولیک و پروتستان هم تفاوتی قائل نبود ولی برای بی‌دینان و یهودیان و هم‌جنس‌بازان از راه‌حل نهایی استفاده می‌کرد. در کودتای 20 ژوئیه که علیه هیتلر توسط ژنرال‌های عالی‌رتبه وی انجام‌شده بود، این کودتاگران هیتلر را مسبب فاشیسم افراطی و نابودی آلمان می‌دانستند و قصد داشتند که جنگ با بریتانیا و آمریکا را پایان دهند و فرانسه را آزاد کنند ولی به جنگ علیه اسلاوها و حکومت شوروی ادامه دهند. چون اسلاوهای شوروی را مشتی بی‌وطن، جادوگر، بی‌دین، یهودی و ... می‌دانستند( به‌نوعی قصد داشتند جنگ صلیبی داخلی در اروپا راه بیندازند).

منافع حاکمان روسیه در هیچ دوره از تاریخ با هیچ کشور و گروهی به برادری نرسیده و نمی‌رسد و قصد حاکمان روسیه فقط کسب منافع و وابسته کردن تمام‌کمال کشورهای هدفشان است و این هدف تا لایه‌های اروپای غربی و آمریکا نیز موفق بوده است به‌طوری‌که حتی امروز در فرانسه و مجلس این کشور، حزب رئیس‌جمهور چپ‌گرا(شاید فکر کنید فدراسیون روسیه باید دوست چپ‌ها باشد ولی دوست روسیه به‌اصطلاح «ابلهان مفید» راست‌های افراطی هستند) یعنی امانوئل مکرون شکست خورد و قالب مجلس فرانسه به دست حزب راست‌گرای افراطی مارین لوپن افتاد که در فرانسه نیز حمایت‌های روسیه از حزب لوپن مشهود است. اینکه چطور مردم اروپای غربی به این افراد رأی می‌دهند را باید از رسانه‌های روسیه و عملیات مخفی FSBپرسید.

انشقاق در اتحادیه اروپا نیز از اهداف بعدی و مهم روسیه است که در رده اهداف بسیار سطح بالای روسیه قرار دارد و روسیه حتی از جلوگیری صادرات گاز ایران به اروپا نیز نفعی برای انشقاق اتحادیه خواهد برد. روسیه از دیرباز در مواضع دخالت سیاسی و حمایت از جدایی‌طلبان اتحادیه، از زمان شوروی، دست داشته است. در انگلیس با روی کار آمدن دولت راست‌گرای افراطی بوریس جانسون و با نفوذ فکری پوپولیست ها در حزب محافظه‌کار، انگلیس پرچم‌دار خروج از اتحادیه شد. همچنین مواضع افرادی چون مکرون که طرح ایجاد اتحادیه اروپا منهای حکومت فعلی آمریکا را نیز مطرح کرد کم‌کم تحت‌الشعاع اعتراضات داخلی فرانسه قرار گرفت و خاموش شد. در ایتالیا نیز بعد از روی کار آمدن دولت نزدیک به سیاست‌های پوپولیستی(همان‌طور به ترامپ و جانسون نزدیک است)علم خروج از اتحادیه با بهانه کرونایی بلند شده است.

روسیه اما این اختلافات را در جهت منفعل کردن اتحادیه خواستار است به این شکل که شاید درنهایت با افزایش گروه‌های پوپولیست اروپا این انفعال رفتاری اروپا در قبال روسیه ناشی از اختلافات و حتی جنگ در اروپا میان پوپولیست ها شود( روی کار آمدن افرادی فاشیست در آلمان و به دست گرفتن مجلس آلمان توسط آن‌ها که رهبرشان به هیتلر کوچک معروف است و ادعای ایجاد ارتش برای آلمان دارد).

در مجموع شاید صحیح این است که بزرگ‌ترین ترس ایران باید از فدراسیون روسیه باشد به این دلیل که امکان نفوذ اقتصادی این کشور در ایران بسیار بالاست( حضور شرکت‌های روسی و سرمایه‌گذاران سابقاً مأمور با لباس تاجر در ایران دیده شده است)ترکیه نیز با این مدل رفتاری در ساختار اقتصادی ایران نفوذ کرده است و حتی بیم درگیری نظامی ترکیه با ایران برای ایجاد منطقه ترک‌زبان( عیناً به شکل مدل رفتاری هیبریدی روسیه) وجود دارد و این کشور پشتیبانی کامل روسیه را نیز داراست. ایران از کم اثر کردن تحریم‌ها و ایجاد نیاز برای اروپا توسط فدراسیون روسیه به‌صورت غیرمستقیم منع شده است و این مهم ایران را به فدراسیون روسیه وابسته‌تر می‌کند. در جهتی دیگر روسیه در تحریم‌ها هیچ‌گاه به نفع ایران به‌صورت قاطع و مستقیم عمل نکرده است(اعلام ظاهراً قطعی روسیه در مخالفت با تحریم تسلیحاتی ایران به دلیل بازار آماده ایران برای هواپیماهای روسی است) و این یعنی طرفداری ضمنی روسیه از دیدگاه جهانی و ارتباط انحصاری اقتصادی و وابسته سازی بیش‌ازپیش ایران به این کشور.

حال با مطالعه این نوشتار شاید تیتر ابتدائی از حالت تند و قضاوت جانب‌دارانه به نگاهی تحلیلی و نزدیک به واقعیت پیش چشم خواننده(از هر طیف و دسته و جریانی)بدل شده باشد و این جمله که «روسیه هم دشمن استراتژیک ایران است» به‌عنوان یک هشدار استراتژیک دیده شود. در نهایت باید گفت که این رفتار حاکمان روسیه مذموم نیست چون آنها فقط و فقط منافع خود را، در همه حال، تامین میکنند و برایشان فقط مردم کشورشان و آینده‌شان مهم است و این ما هستیم که باید به شکل صحیح استراتژی خود را در برابر شرق و غرب متوازن کنیم. مردم روسیه و مردم آمریکا و همه کشورها لایق این هستند که توسط حاکمان آینده‌نگر از منافع استراتژیکشان محافظت شود و تامین و شناسایی و کسب آن را به هر شکل ممکن طلب کنند. دنیای امروز دنیای دوستی مطلق نیست و دنیای دشمنی مطلق هم نخواهد بود و این منافع است که باید مطلق شمرده شود.

*منابع :

1. Eve Hunter_Piret Pernik-Challenges of Hybrid Warfare

2. FPRI-Foresight into 21st Century Conflict

3. Understanding Russian "Hybrid Warfare"

4. Hybrid Warfare in the Baltics

5. جنگ ترکیبی، تیموتی مک کالو

6. جنگ هیبریدی روسیه؛ تجربه برای کشورهای بالتیک؛ اوگین دایکیکی



بعد از مطالعه این متن اگر نظر مخالفی دارید اندکی صبر کنید و باز هم متن را با فاصله زمانی بخوانید. اگر باز هم مخالفتی پیرامون این متن در ذهن شما پابرجا بود، لطف کرده و بصورت یک یادداشت در جواب این یادداشت به بنده ارائه کنید.

سیاستشبکه اجتماعیفرهنگرسانهتاریخ
یه نفر که سعی میکنه یجور دیگه مسائل رو ببینه، به شما هم بگه! همین.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید