ویرگول
ورودثبت نام
سعید
سعید
خواندن ۹ دقیقه·۵ سال پیش

مبارزهِ اسرائیل

بررسی خلاصه وضعیت بنی‌اسرائیل ۴۰۰ سال بعد از یوسف؛


یوسف رئیس حکومت مصر می‌شود. مصریان مشرک اند، اما یوسف را به چند دلیل پذیرفتند:

1-این که ایشان را از قحطی رهانده بود.

2-این که بسیار کاردان بود و کسی به کار و مدیریت او ایرادی نداشت.

3-زیبایی مفرط یوسف. زیبایی حاکم برای مردمان بسیار مهم بوده و هست.

بنی‌اسرائیل که آن زمان خاندان حکومتی مصر شده‌اند، در آن منطقه، قومی دینی بودند ولی بهره‌ای از تجربه حکومتی نداشتند. مصر، سرآغاز کسب تجربه حکومتی آنان شد. دیوان‌سالاری در بنی‌اسرائیل از این‌جا آغاز شده است.

یوسف در روزهای پایانی عمر، بزرگان قومش را جمع کرد و از آینده سختی که بعد از او به آن دچار خواهند شد، خبر داد؛ از این که مردان کشته خواهند شد و شکم زنان آبستن، دریده و کودکان، ذبح خواهند شد. تا آن هنگام که خدا، حق را به دست یک منجی که از فرزندان «لاوی بن یعقوب» است ظاهر کند؛ او مردی گندم‌گون و بلندقد است. و صفات او را برایشان گفت. (عهد عتیق، پیدایش، باب ۵۰، شماره ۲۴). یوسف در وصیت خویش به آنان هشدار داد که در واقع چون آن‌ها گروهی مومن با هویت واحد و متشکل هستند و همه، فرزندان اسرائیل و افزون بر آن تجربه حکومتی نیز دارند، قدرت شرک، از آن‌ها احساس تهدید می‌کند. فرعونیان از آن‌ها می‌هراسند و لذا در تنگنا قرارشان خواهند داد و آن‌ها باید منتظر منجی‌شان بمانند تا او، آن‌ها را نجات دهد. انتظار ظهور منجی، نقطه امید سازمان بنی‌اسرائیل شد و یوسف از دنیا رفت.

بنابراین بنی‌اسرائیل پس از یوسف در سه جهت باید تلاش می‌کردند:

۱- حفظ هویت، یعنی این مجموعه دین‌دار و نژاد محورِ به‌هم پیوسته با هویت دینی و نژادی که باید خود را در مصر حفظ کنند.

۲- رشد جمعیت، به اندازه‌ای که همچون نمک در آب حل نشوند.

۳- انتظار منجی، که آن‌ها را از وضعیت ناهنجار مصر رهایی بخشد .

تمام گفته‌های یوسف تحقق یافت.

مصر در اختیار فراعنه قرار گرفت و فرعونیان در همان سه جهتی که در پیش گفته شد، بر آنان هجوم آوردند:

1- تهاجم فرهنگی بر هویت دینی آنان؛ فرعونیان تلاش می‌کردند ضمن تحقیر بنی‌اسرائیل، آن‌ها را در حدی رشدنایافته نگه دارند که در صورت تحقق ظهور، تناسبی با موعود خود نداشته و در وضعیتی باشند که به کار او نیایند. بنابراین باید از امور فنی و مدیریتی دور باشند. به همین دلیل، حتی مدیریت خانواده را هم از آن‌ها گرفته بودند. هر چند تا خانوار بنی‌اسرائیلی تحت مدیریت یک مرد فرعونی زندگی می‌کردند. بنی‌اسرائیل، به امور پَست و پرزحمت چون خشت‌سازی و گِل‌کاری، خدمتکاری فرزندان، پیش‌خدمتی و نوکری در خانه‌های آن‌ها و در یک کلام به بردگی واداشته شدند. این امر تا بدانجا انجامید که وقتی مادر موسی می‌خواست او را در صندوقی بگذارد و به رود بیندازد، در میان بنی‌اسرائیل، یک نفر هم یافت نمی‌شد که بتواند صندوقی بسازد و به ناچار به یک نجار قبطی سفارش این کار را داد.

2- کنترل [جمعیت] آنان؛ هر زن بنی‌اسرائیلی که باردار بود، باید تحت اِشراف قابله مصری (قبطی) وضع حمل می‌کرد. اگر آمار پسران بیش از مقدار مشخص بود، نوزادان پسر را می‌کشتند و اگر دختر بود، تحویل مادر می‌دادند. (نحوه کشتن پسران علاوه بر شکنجه آنان، تحقیرآمیز هم بود).

3- برخورد با موعود؛ فراعنه از پدیداری داستان موعود جلوگیری می‌کردند و برای این کار دو گونه برخورد داشتند: برخورد با منتظران، جست‌وجو و برخورد با منتظَر.

4- افزایش شدید تحریم فرهنگی و اجتماعی و ایجاد دو قطبی مصری-کنعانی(اسرائیلی)

با ظهور موسی و اتفاقاتش و سپس با نابودی فرعون و سپاهیانش و ایجاد خلاء قدرت در مصر، موسی می‌توانست با بنی‌اسرائیل به مصر بازگردد و حکومت آنجا را بگیرد؛ چرا که آنان تمام نقاط مصر را به خوبی می‌شناختند. اما ماموریت ایشان استقرار در فلسطین و قدس بود. شاه‌راه آنجا است. اگر آنجا تصرف شود، مصر در پایین، روم در بالا، و غرب آسیا در کنار این سرزمین تحت تاثیر این حرکت استراتژیک قرار می‌گیرند.

آن سوی آب [نیل]، مشکلات و دشواری‌های موسی آغاز می‌شود. تا اینجا موسی فقط مشکل حرکت دادن این قوم را داشت. تهیه امکانات و مایحتاج روزمره این قوم به عهده فرعونیان بود؛ اینان برده بودند و صاحبان‌شان، نیاز آنان را تامین می‌کردند. اما هنگامی که آن سوی آب قرار گرفتند، پاسخ‌گویی به همه نیازهای آنان، بر عهده موسی قرار گرفت. در حقیقت، حکومت این پیامبر از اینجا آغاز می‌شود و او بایستی برای بعد از خود نیز زمینه دولت یهود را شکل دهد.افزایش آگاهی و فهم و دانش بعهده موسی افتاد، کسی که در طول زندگی تا پیامبری بدلیل بودن در خانه فرعون با چیزهای بسیاری آشنایی داشت. بنی‌اسرائیل در منطقه‌ای قرار گرفتند که امکانات لازم و اولیه زندگی کم بود. در یک میدان بیابانی، اداره قوم ۶۰۰ هزار نفری بسیار مشکل است. نخستین مشکلی که قوم موسی با آن روبه‌رو شد، مشکل آب بود. برای حل همه مشکلات، به خدا توسل ‌جست. خداوند طبق چیزی که در عهد عتیق آمده است به موسی گفت سنگی را وسط اردوگاه بگذار و با عصا به آن بزن. از سنگ دوازده چشمه جوشید. از این پس این سنگ در این اردوگاه منبع آب بود. آن را حمل و نقل می‌کردند و هر جا آب می‌خواستند، موسی با عصا به آن می‌زد و آب جاری می‌شد. مشکل دیگر، مشکل غذا بود. آن را هم خداوند حل کرد. «مَن» و «سَلوی» برای آنان فرستاد. «من»، دانه‌های ریزی بود که از آسمان بر اردوگاه می‌بارید و بنی‌اسرائیل با آن، نان درست می‌کردند. «سلوی»، پرنده‌ای بود که بر سطح اردوگاه به آرامی پرواز می‌کرد که هر یک از بنی‌اسرائیل دستش را دراز می‌کرد، یکی از آن‌ها را می‌گرفت. مشکل دیگر، سرپناه و آزار آفتاب بود. خداوند ابرهایی را برای آن‌ها فرستاد که روز و شب، همراه این اردوگاه بود. اگر کسی می‌خواست آفتاب بخورد، باید از اردوگاه جدا می‌شد. در روز ابرها مانع تابش خورشید می‌شدند و هوای اردوگاه خنک می‌شد.

ماموریت بنی‌اسرائیل آن بود که حکومتی در سرزمین‌های مقدس تشکیل دهند و پایه‌گذار حکومت جهانی شوند. این‌ها که چیزی نمی‌دانستند، باید آموزش می‌دیدند. بنابراین موسی، بنی‌اسرائیل را در پای کوه طور مستقر کرد و اردوگاهی آموزشی ایجاد کرد. این اردوگاه آموزشی چندین سال بر پا بوده و آنان در این مدت آموزش می‌دیدند. (عهد عتیق، باب‌های خروج، لاویان، اعداد).

۱- سازمان‌دهی و انسجام

یعقوب ۱۲ پسر داشت که آنان را بنی‌اسرائیل می‌خواندند. هر قبیله از بنی‌اسرائیل، خود را منتسب به یکی از فرزندان یعقوب می‌کرد. این قبایل را «اسباط» می‌نامیدند. نخستین کار موسی این بود که آن سازمان‌دهی را در این‌جا استوارتر کرد. آنان براساس اسباط تقسیم‌بندی می‌شدند و هزاره‌ها در هر سبط تشکیل شدند. موسی برای هر ۱۰۰۰ نفر یک فرمانده معین کرد. هزاره‌ها را به صدگان‌ها تبدیل کرد و برای هر ۱۰۰ نفر یک فرمانده گذاشت. هر صد نفر نیز به دو دسته ۵۰ نفری تقسیم می‌شد که هر یک فرمانده‌ای داشت و هر پنجاه نفر، پنج گروه ۱۰ نفری را تشکیل می‌دادند که برای هر ده نفر نیز فرمانده‌ای تعیین کرده بود. (عهد عتیق، خروج، باب ۱۸، شماره ۲۵). فرمانده ده نفر، مربی آن ده نفر هم بود و فرمانده پنجاه نفر، مربی [پنج] مسئول دهگان بود. مسئولان صدگان، مربی [دو] مسئول دسته‌های پنجاه نفره بود. فرمانده هزاره، مربی [ده مسئول] صدگان‌ها، و آن هزاره‌ها نزد مسئولان اسباط، و مسئولان اسباط نزد موسی آموزش می‌دیدند. (سبط-- هزاره-- صدگان-- پنجاه‌گان-- دهگان). به این شکل آن‌ها در این اردوگاه آموزش کاملی را فراگرفتند.

معلومات آن اردوگاه در ارتقای سطح فرهنگ عملی و حکومتی بشر، نقش اساسی را ایفا کرد. این آموزش‌ها در مجموعه حکومت‌ها وارد شد.

به نقل تورات، اینان در همه زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و... آموزش دیدند. (عهد عتیق، خروج، باب ۳۵، شماره‌های ۳۰ تا ۳۵). بنی‌اسرائیل که حتی در ساختن یک صندوق ساده ناتوان بودند، در این اردوگاه به قدری در صنعت پیشرفت کردند که از دل آنان سامری بیرون آمد. او ریخته‌گری و قالب‌ریزی را در اندازه‌ای آموخته بود که گوساله‌ای از طلا ساخت که با پیچیدن باد در آن صدای گاو تولید میکرد.

۲- آموزش چهره‌شناسی

یکی از آموزش‌های بنی‌اسرائیل در این اردوگاه، آموزش کپی‌برداری و ترسیم چهره و ثبت آن بود. این آموزش نسل به نسل منتقل شد. به نظر می‌رسد این آیه قرآن که : «اهل کتاب همچنان که فرزندان خود را می‌شناسند، او را می‌شناسند؛ ولی گروهی از ایشان در عین آگاهی، حقیقت را پنهان می‌دارند.»(البقره، آیه ۱۴۶) اشاره به این ویژگی در آن‌ها است. اهل کتاب بنا بر تاریخ و احادیث مسلمانان تمامی ویژگی‌های پیامبر اسلام را در کتاب‌های خود دیده‌اند و چنان با این ویژگی‌ها آشنایند که تا او را ببینند، خواهند شناخت؛ این شناخت، شناخت به خصوصیات نیست، شناخت به چهره است. همان گونه که فرزند را نه به خصوصیات، که به قیافه می‌شناسند. سلمان، برده یکی از یهودیان بود. پیامبر اسلام از راهی می‌گذشت که یک یهودی حضرت را دید و شناخت. هنگامی که خبر را به مولای سلمان می‌گفت، سلمان شنید و سراغ پیامبر آمد و به اسلام گروید.

۳- سیستم ارتباطی و اطلاعاتی قوی

یکی از مشکلات زمان جنگ، ارتباطات و پیام‌رسانی بود. در گذشته معمولاً از پیک بهره می‌بردند اما این سیستم، هم زمان‌بر بود، هم نیروی بسیار می‌خواست و نیز برای کارهای عملیاتی مفید نبود. موسی برای انتقال [پیام و] ارتباطات، بوق و شیپور را به پیروان خویش آموخت. امروزه به نظر می‌رسد این عمل در یهود، تشریفاتی است. اما در آن روز کاربردی عملیاتی داشته است. سیستم نُت موسی طبق دستورالعمل خداوند، در تورات آمد و تمام بنی‌اسرائیل مامور شدند هر روز به عنوان عبادت این نت‌ها را بنوازند. (عهد عتیق، اعداد، باب ۱۰، شماره‌های ۱ تا ۹). و همه، معنای صداها و نواخت‌ها را می‌فهمیدند. به قدری دوره دیدند که موسی بر بلندی می‌ایستاد و با یک بوق، تمام اردوگاه را حرکت می‌داد.امروزه نیز در مسئله ارتباطات و اطلاعات، یهودی‌ها سرآمد روزگار اند و این به دلیل سیستم آموزشی تاریخی آن‌ها است.

طمع‌کاری

آذوقه بنی‌اسرائیل از آسمان می‌آمد و هر کسی تنها باید به اندازه مصرف روزانه‌اش از آن می‌گرفت و اگر بیش از آن برمی‌داشت و خمیر می‌کرد، تبدیل به کِرم می‌شد. (عهد عتیق، خروج، باب ۱۶، شماره ۲۰). غذا آماده بود و آن‌ها تمام اوقات‌شان صرف آموزش و پیامدهای آموزش بود، اما پس از مدتی نزد موسی آمدند و گفتند: از این یک‌نواختی خسته شده‌ایم. خواسته‌های ایشان از اموری است که هیچ نیازی به آن ندارند و نوعی تنوع‌طلبی است. موسی، آنان را برحذر داشت و ماموریت‌شان را گوشزد کرد که باید برای رسیدن به آن ماموریت، سِیری قناعت‌گرایانه را طی کنند و تنوع‌طلبی، آنان را از مسیر باز خواهد داشت؛ اما بنی‌اسرائیل نپذیرفتند. و خداوند دستور داد تا جای اردوگاه را عوض کنند و به مصر درآیند که در آن‌جا همه چیز هست. «موسی گفت: آیا می‌خواهید آن چه را که برتر است به آن چه که فروتر است، بدل کنید؟ به شهری بازگردید که در آن‌جا هر چه خواهید به شما بدهند. مقرر شد بر آن‌ها خواری و بیچارگی، و با خشم خدا قرین شدند.» (البقره، آیه ۶۱).

نتیجه این بود که برای خرید پیاز [و سبزی و خیار و سیر و عدس که خواسته بودند] باید پول داد و برای پول داشتن باید کار کرد. لازمه کار کردن، واماندن از اردوگاه و آموزش‌های آن است. به قرض و نسیه افتادند و آزادی‌شان سلب شد. آن‌ها دریافتند که این تنوع‌خواهی چه ذلتی برایشان آورد و دوباره آنان را به بردگی و خفت کشانید. از این‌جا بود که یهودیان این را در دستور کار خود قرار دادند و برای به زانو درآوردن اقوامی که با آن درگیر می‌شدند، آن اقوام را دچار تنوع‌خواهی می‌کردند و مهمترین کار برای ایجاد تنوع‌طلبی تجارت بود و انتقال کالاهای مختلف و لوکس در هر دوره از جایی به جایی و از طرفی اجتماع، وقتی دچار تنوع‌خواهی شد، با کمبود سرمایه روبه‌رو می‌شود و به استقراض کشیده می‌شود و استقراض، ذلت می‌آورد. راه دست‌یابی به عزت برای یهودیان، قناعت و ساده زیستی و همبستگی و بی‌نیازی تلویحی به آموزش(به دلیل آموزش محوری خانواده در یهودیان) است و نه به معنای دلق پوشی و کهنه پرستی ضدیت با مدرنیته برای خودشان بلکه به معنای استفاده صحیح و آینده‌نگری و عادت نکردن به مدرنیته و تحریم و مقروض کردن سایر اقوامی که برای آنها ضرر و مخاطره ایجاد میکنند، است.

تاریخسیاستمذهبیشبکه مجازییهودیت
یه نفر که سعی میکنه یجور دیگه مسائل رو ببینه، به شما هم بگه! همین.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید