همه از پوپولیسم در ایران تعریفی جز عوامگرایی ندارند و شاهد مثالی چون دولت سابق ایران برای طبقه حدوداً نخبه ما به ذهن متبادر میشود اما باید بدانیم که مطالعه درباره پوپولیسم در دنیا قدمتی 50 ساله دارد. باریشههای آن کاری نداریم چون میخواهم بهصورت خلاصه شناسایی یک فرد پوپولیست را اندکی آموزش دهم، آنهم با معرفی رفتاری یک پوپولیست.
پوپولیست کسی است که به طریقی خاص و با شعاری فراگیر علیه نخبگان یک جامعه قیام میکند. طریق وی معرفی خود بهعنوان نماینده مردم واقعی است، کسی هم نمیپرسد نماینده؟کدام مردم؟آن مردم واقعی هستند؟،یعنی خود را نماینده اقلیتی یا بخشی از جامعه میداند و آنها را مردم واقعی معرفی میکند و خود را بهعنوان نماینده به آن مردم میچسباند و خود را صدای آنها نشان میدهد و با این طریق هرکس را که طرفدار او باشد مردم واقعی و هرکس که نباشد را خائن به مردم و مملکت معرفی میکند.شعارش هم این است که حاکمان نخبه جامعه افرادی دزد هستند و باید کشور را به دست مردم واقعی سپرد و با این حرفها به پیشروی در مسیر ریشه زدن در قدرت ادامه میدهند و هر اقدام و تصمیم سیاسی خویش را خواست ملت مینامند.
آنها خود را نماینده مردم واقعی میخوانند و با نخبگان مشکلدارند ولی با مسئله نخبگی مشکلی ندارند آنوقتی که قرار باشد خود نخبه حساب شوند و به قدرت برسند و نخبه مردمی باشند برای اداره امور.
پوپولیستها نخست کشوری را استعمار یا اشغال میکنند اما نه با توپ و تانک و جاسوس و...، قوانین را جابجا میکنند تا وابستگان خویش را مسئول کارها کنند، کمر به نابودی استقلال دستگاه قضایی میبندند یا آن را فلج میکنند یا موازیسازی میکنند و بعد سراغ خارج کردن بانک مرکزی از استقلال میروند.
اینها همیشه مردم را از نخبگان سابق و عدهای موهوم میترسانند و بعد از دشمن فرضی داخلی به سراغ دشمن خارجی میروند و دلایل ضعف و نشدنها را دشمن خارجی معرفی میکنند.
طبقه اجتماعی خاص خویش را با مرید پروری ایجاد میکنند؛ سفرهها پهن میکنند و کاری میکنند تا طبقهای اجتماعی و مردمی شکل بگیرد به آن سبک و سیاق که میخواهند و بعد برای آنها قانون را بهصورت تبعیضی اجرا میکنند. برای این طبقه اجتماعی ایجادشده رفاقت و برای بقیه قانون.
.رهبران پوپولیست دست به توجیه موقعیت میزنند و مردم هم به آنها کمک میکنند، چون این فساد(رفیقبازی) از طرف «ما» مردم واقعی رخداده است و تدبیر این است که ما ساختار اجرایی و اداری باشیم تا در برابر «آنها» که دشمن داخلی همچون لیبرالها و نخبگان و یا دشمن خارجی قرار بگیریم که مبادا روزی بر سر کار بازگردند. پس منت و توجیه اخلاقی هم فراهم شد برای فساد طبقه پوپولیست ها.ه فساد سامانمند، هرچند بدون برنامه و سیستم مشخص و رهبری، راهش باز میشود. لیبرالها و نخبگان به مقابله با این وضع مبادرت میکنند اما معمولاً اشتباه میزنند! چرا؟ چون فقط و فقط دست به افشای فسادها میزنند ولی غافلاند که این افشاگریها هیچ لطمهای به آبروی پوپولیست وارد نمیکند.
این امید واهی است که لیبرالها و نخبگان با افشای فساد بخواهند پوپولیست ها را نزد مردم بیآبرو کنند.
پس راه صحیح چیست؟
راه صحیح یک لیبرال در برابر پوپولیستها فقط افشایی فسادها نیست، بلکه بایستی در کنار نشان دادن این فسادها نشان دهد که فساد آنها اثری درازمدت و جمعی دارد و نشان دهد که خروج از ساختارهای دموکراتیک سیاسی منجر به دیکتاتوری میشود، وجود یک دستگاه اداری ناکارآمد سرعت پیشرفت را کاهش میدهد و افول سیستم را منجر میشود و این غروب حاکمیت قانون است که به مردم صدمه میزند خواه مردم واقعی خواه مردم غیرواقعی و اصیل!
پوپولیستی که شعارش این است که مردم واقعی و اصیل لایق حمایت و حکمرانیاند و من نماینده ایشانم به سه طریق جلوه میکند:
الف) کشور را و ساختار سیاسی را تغییر میدهد
ب)طبقهای اجتماعی به وجودمی آورند که حامی آنها هستند.
ج) سرکوب نظاممند جامعه مدنی.
تا اینجا دو مورد اول رفتاری یک پوپولیست بررسی شد. مسئله بعدی رفتار پوپولیست در برابر سازمانهای مردمنهاد است. معمولاً پوپولیست ها با سازمانهای مردمنهاد رفتاری درشت انجام میدهند و بهصورت هوشمندانه نیز گاهی آنها را دچار انحراف(با محدودیتهای قانونی یا اعمالنفوذ یا ورود اشخاص مجهولالهویه به این نهادها) و تزاحم( چند سازمان مردمنهاد با موضوع کودکان کار در ایران میشناسید؟) و ابتذال(دور کردن و دستمالی کردن کارکرد این سازمانها به این شکل که شما با دیدن تبلیغ این سازمانها بگویید آه بازهم اینها که هیچ کاری نمیکنند جز گلوبلبل بازی) میکنند. حال سؤال این است که پوپولیست چه خصومتی با سازمان مردمنهاد دارد؟ جواب واضح است.
چون سازمانهای مردمنهاد ادعای پوپولیست مبنی بر نماینده مردم بودن را زیر سؤال میبرند و از طرفی این سازمانها در افزایش سطح آگاهی مردم بسیار مؤثر هستند. پس یا برخورد درشت با اینها میشود و تعطیل میشوند و یا اینقدر سازمانهای مردمنهاد را پروبال میدهد که ذیل تعریف نمایندگی خویش از مردم قرار بگیرند نه اینکه سازمان مردمنهاد نماینده مردم باشند و این سازمانها را واسطه بین خود و مردم میکند یا با قوانین سخت و یا مزاحم و ابتذال آنها، این سازمانها را از انتفاع بی اندازد.
این مجموعهای از مهمترین اقدامات یک پوپولیست در عرصه سیاسی و اجتماعی است و شما با تطبیق این ویژگیها میتوانید یک رهبر سیاسی پوپولیست را از بقیه تشخیص دهید. ضمناً لیبرالها در نقطه مقابل پوپولیستها قرار میگیرند چون پوپولیست ها چپهایی هستند با نشانی بدون سبیل و کلاه و ... .