این حرکت ها سبب پیدایش تعادل و ثابت ماندن محور زمین در فضا میشود و چون تمایل محور قطبین نسبت به سطح حرکت انتقالی یعنی دایره المعارف حدود ۲۳ درجه با آن حرکات ضمیمه میشود ، نتیجه آن است که فصول سال نظمی پیدا میکند و سطح قابل سکونت زمین مضاعف میگردد ، و بیش از آنکه بر کره ی ثابتی امکان وجود زندگی گیاهی باشد ، برای این کره ی گردان حیات نباتی تنوع و توسعه پیدا میکند .
جو زمین ، زمین را از میلیون ها سنگ آسمانی همچون سپری محافظت میکند ، جو زمین علاوه بر کار های دیگری که دارد ، درجه حرارت را بر سطح زمین در حدود شایسته برای زندگی نگاه میدارد و همینطور ذخیره بسیار لازم آب و بخار آب را از اقیانوس ها به خشکی ها انتقال میدهد . که اگر چنین نبود همه ی قاره ها به صورت کویر خشک و غیر قابل سکونتی در می آمدند .
چهار خاصیت قابل توجه آب هست که زندگی در اقیانوس ها و دریا و رودخانه ها را در زمستان های دراز از خطر زوال حفظ میکند .
یک : خاصیت جذب اکسیژن آن به مقدار زیاد در درجات پست حرارت
دو : اینکه بزرگترین وزن مخصوص آن در چهار درجه حرارت یخ بستن است و به همین جهت آب عمق دریاچه ها و رود خانه ها به حالت مایع می ماند .
سه : کمتر بودن وزن مخصوص یخ از آب ، که به آن سبب یخ در سطح آب قرار میگیرد و فرو نمیرود .
چهار : این خاصیت که چون آب منجمد شود مقادیر زیادی حرارت از خود پس میدهد .
از کوچکی زمین نسبت به فضا ، غالبا همیشه به صورت تحقیر آمیز یاد شده ،اگر زمین به کوچکی ماه و قطر آن یک چهارم قطر کنونی آن بود ، نیروی جاذبه (یک ششم جاذبه زمین) دیگر برای نگاه داشتن آب ها و هوا بر روی آن کفایت نمی کرد و درجه حرارت به صورت کشنده ای بالا میرفت .
بالعکس اگر قطر آن دو برابر قطر کنونی بود ، سطح زمین چهار برابر قطر کنونی می بود . سطح زمین چهار برابر سطح فعلی و نیروی جاذبه دو برابر نیروی فعلی میشد و ارتفاع جو به شکل خطرناکی تقلیل پیدا میکرد ، و فشار هوا از یک کیلوگرم بر سانتی متر به دو کیلوگرم بالا میرفت ، با این تغییرات نواحی زمستانی بسیار زیاد تر میشد و نقاط قابل سکونت به شدت کاهش میافت .
اگر زمین ما به بزرگی خورشید بود در نتیجه چگالی خود را حفظ میکرد و نیروی زمین ۱۵۰ برابر میشد و ارتفاع جو حدود ده کیلو متر تنزل میکرد و بخار شدن اب غیر ممکن میشد و فشار هوا به ۱۵۰ کیلوگرم بر سانتی متر مربع میرسید ، در نتیجه یک جانور یک کیلوگرمی ، ۱۵۰ کیلوگرم وزن پیدا میکرد و اندام آدمی به کوچکی اندام یک سنجاب میشد . و زندگی عقلی برای چنین موجوداتی دیگر امکان پذیر نبود .
اگر فاصله زمین دو برابر مدار کنونی آن بود ، حرارتی که از خورشید به آن می رسید به ربه حرارت کنونی تنزل میکرد ، و حرکت بر مدار آن نصف میشد و طول مدت زمستان دو برابر میشد . بنابراین همه ی موجودات زنده یخ می بستند .
اگر فاصله تا خورشید نصف میشد ، گرما چهار برابر و سرعت مداری دو برابر و طول مدت فصول نصف میشد ، و زمین به اندازه ای سوزان میشد که حیات بر آن نمی توانست بر قرار بماند .
زمین از لحاظ بزرگی و کوچکی و دوری و نزدیکی به خورشید و از حیث سرعتی که بر مدار خود دارد ، چنان به آیین است که می تواند مرکز حیات باشد ،و نوع بشر همان گونه که اکنون مشاهده میشود به زندگی عقلی و روحی خود ادامه دهد .
اگر در آغاز زندگی نقشه ای در کار نبود موجودات زنده به ناچار بایستی بر اساس تصادف و یا احتمال پیدا میشدند . این موضوع را نیز مورد بررسی قرار میدهیم .
پروتئین ها جز اصلی همه ی یاخته های زنده ای تشکیل میدهند ، و عبارت اند از پنج عنصر کربن ، ئیدرژن ، نیتروژن ، اکسیژن و گوگرد که شا ید در مولکلول سنگین وزن آن ها ۴۰۰۰۰ اتم وجود داشته باشد . بیش از نود و دو عنصر در طبیعت وجود دارد ، اندازه تصادف و احتمال کنار هم قرار گرفتن این پنج عنصر و مقدار ماده ای که پیوسته باید در حال مخلوط شدن باشد و طول مدت زمانی که برای صورت گرفتن این ترکیب لازم میشود، قابل محاسبه است .
ریاضی دان مشهور ، شارل اوژن گوی این محاسبه را انجام داده و جواب احتمال ۱۰ به توان ۱۶ بوده است ، یعنی یک احتمال محال و دست نیافتنی . پروتئین ها از مواد زنجیری موسوم به اسید های آمینه تشکیل شده اند ، اینکه این زنجیر ترکیبی چگونه به یکدیگر پیوسته است خود مطلب بسیار قابل توجهی است ، اگر اتم ها به صورت غلط به یک دیگر پیوسته شوند ، به جای آنکه مایع حیات شوند زهر کشنده خواهند شد ، پروفسور ج.ب انگلیسی محاسبه کرده است که زنجیر یک پروتئین ساده ممکن است به ۱۰ به توان ۴۸ شکل مختلف تشکیل شود ، غیر ممکن است که تنها با احتمالی به این ناچیزی تنها تصادف سبب آن باشد که مولکولی از پروتئین ساخته شود که خود پروتئین ماده شیمیایی بیجانی است که چون گوهر اسرار آمیز زندگی با آن در آمیزد زنده میشود .فقط عقل بی پایان یعنی ذات خداوند است که می توانسته است بداند چنین مولکولی قابل پذیرفتن حیات است ….
شاید همه ی ما به وجود خداوند اعتقاد داشته باشیم و نیازی نباشه که بخوایم این رو از لحاظ علمی به خودمون ثابت کنیم ، اما خب ، افرادی در جامعه هستند که اعتقادی به وجود خداوند ندارند و جدا از اینکه ما به عقیده اون ها احترام میزاریم ، زمان هایی فرا میرسه که اون ها برای عقیده ما احترامی قائل نمیشن و میخوان به ما این رو ثابت کنن که خدایی وجود نداره ، برای اثبات این حرف از نظریه های داروین ، بینگ بنگ یا نظریه هایی همچون وهمی بودن جهان و غیره غیره استفاده میکنند و دلیل هایی رو هم برای اثبات حرفاشون میارن ، حال اگر شما خداوند رو در ذهن خودتون به طور اعتقادی ثبت کرده باشین امکان داره با شنیدن این حرف ها لحظه ای به خودتون بگین : نکنه راست میگه ؟ نکنه همه ی ما پوچیم ؟ همون طور که مدتی قبل یکی از دوستان صمیمی من با هم نشینی با یکی از همین افراد قید خداوند رو زده بود و همین کتاب تونست اون رو برگردونه .
در مواقعی که با این موارد برخورد میکنیم خوبه که نگاهی به ساختار بدن خودمون بندازیم ، این همه نظم و ترتیب چطور میتونه حاصل از یک تصادف باشه ؟ مثالی روشن تر رو خدمت شما عرض میکنم .
آیا میشه یک مشت سی پی یو و کیت های الکتورنیکی خازن و مقاوت و سیم را باهم ترکیب کرد و همینطور به طور اتفاقی تبدیل به یک کامپیوتر بشه و برای ما به درستی کار کنه ؟ ورودی بدیم و خروجی تحویل بگیریم ؟ یا ساختار یک دستگاه تلفن همراه هم جای جایش با علم و تدبیر و سال ها تلاش بوده ، شما اگر یک مقاوت رو هم حذف کنین دیگه اون تلفن همراه کار نخواهد کرد . پس نگاهی به ساختار بدنی ما میتونه یک دلیل غیر قابل انکار در حقانیت خداوند باشه .
از طرفی این مطالب میتونه رنگ و بوی دیگه ای به زندگی شما بده ، اینکه شما بدونین گوشتی که مصرف میکنین ساخته شده از همین پروتئین هاست و متشکل از هزاران میلیارد ماده و عنصر و ترکیبات مولکولی است ، این تنها بخشی از این زمان خاکی هستش ، جای جای این کره ی خاکی با دریایی از علم و از همه مهم تر با هدفی مشخص آفریده شده ، خلقت خود ما هم به شخصه دارای هدفی مشخص بوده … اما آیا اون هدف رو پیدا کرده ایم ؟
سخن رو با دو آیه از قرآن کریم تمام میکنم که با این پست در ارتباط مستقیم است .
و هرگز آن دو دریا که آب این گوارا و شیرین و آن دیگر تلخ و شور است یکسان نیستند ، با وجود این شما از هر دو گوشت تازه تناول کنید. (سوره فاطر آیه ۱۲)
در این جا میشه به نکته ای خاص پی برد ، با اینکه جاندارانی در زیر آب زندگی میکنند ، و بعضی از این آب ها شور و بعضی شیرین هستند و در صورتی که برخی از این جانداران در روی خشکی هستند اما تمام پروتئین های موجودات در ساختار بدنی این جانداران از یک فرمول و یک ماهیت پیروی میکنند .
خداست که شب را درون روز پنهان میسازد و روز را درون شب و خورشید و ماه را مسخر کرده تا هر یک به مقدار معین و مدار خاصی میگردند ، او خدای آفریننده ی شماست که همه ملک هستی از اوست و به غیر از او معبودانی را به خدایی می خوانید که در جهان دارای پوست هسته ی خرمایی نیستند . ( سوره فاطر آیه ۱۴ )