دوگون ها قبیله ای هستند که در بخش اصلی ناحیه ی «بندیاگارا» و «دوانتزا» در مالی ، در غرب آفریقا ساکن شده اند.
این منطقه از سه ناحیه ی زمین شناسی تشکیل شده است:قسمت هموار،قسمت صخره ای وقسمت مسطح.
در داخل این ناحیه دوگون ها که تفریبا تعداد آن ها ۳۰۰۰۰۰ نفر می باشد دارای متمرکزترین جمعیت هستند.
به امتدادی ۲۰۰ کیلومتری نواحی پرتگاهی صخره ای نام صخره های بندیاگارا را داده اند.
این صخره ها که جنس آن ها ماسه سنگ می باشد از جنوب غرب تا شمال شرق به طور نا هموار و موازی به سوی رود «نیجر» می روند و در نهایی ترین ارتفاع به ۶۰۰ متر می رسند.
این صخره ها بستری مناسب و تماشایی را برای ساخت دهکده های دوگون ها در کنار پرتگاه به وجود آورده اند.
در این مکان ۷۰۰ روستای دوگون وجود دارد که بیش ترین آن ها از لحاظ جمعیت،کمتر از ۵۰۰ سکنه دارد.
در طول فصل گرم،دوگون ها روی بام خانه های گلی و سفالیشان دراز می کشند و «آبدوله کویو» ، یک مرد دوگون ،بالای پرتگاه بندیاگارا که مشرف بر ناحیه ی هموار بونگو است می ایستد.
همچنانکه از حاصلخیزی سرزمین سنگی اطراف بندیاگارا کاسته می شود،دوگون ها برای زراعت گندم در سرزمین های هموار و حاصلخیز بونگو که پربارتر و بهتر است به جلو پیشروی می کنند.
بدون هیچ تجهیزاتی و فقط با زور ماهیچه و مهارت،یک مرد دوگون صد ها متر در امتداد شیب سخت زمین صعود می کند.روستایی های «ایرلی» از طنابی که از پوست درخت «بااوباب» درست شده است برای جستجوی چلغوز کبوتر وصنایع مصنوعی «تلم» صخره های بندیاگارا را بالا می روند.چلغوز کبوتر برای تولید کود به کار می رود و کیسه ای ۴ دلار به فروش می رود.صنایع تلم،مانند مجسمه های برنجی و بالش ها و زیر سری های چوبی توسط کلکسیونر های هنری غربی به قیمت های گزافی خریداری می شوند.
خاستگاه دقیق دوگون ها ، مانند تمدن های کهن دیگر ، نامعین است. تمدن آن ها ، در شباهت بسیاری با آداب و رسوم تمدن باستانی «سومر» پدیدار شد.هر دوی این تمدن ها از افسانه هایی سخن می گویند که آفرینش آن ها را توسط خدایانی می داند که از آسمان توسط کشتی های فضایی آمدند و جالب تر این که می گویند آن خدایان روزی باز خواهند گشت!
به علت این منابع نادقیق و نادرست تعداد بیشماری از انواع افسانه ها و روایت ها وجود دارد که نشان می دهد آن ها چگونه از سرزمین اجدادی و مادریشان به ناحیه ی بندیاگارا آمده اند.
آن ها به خودشان دوگون یا «دوگوم» می گویند ، اما در ادبیات و فرهنگ قدیم به آن ها «هبه» می گفتند که به معنای غریبه یا کافر و بت پرست است.
تئوری ها می گویند که قبیله و طایفه ی آن ها نسبت و نژاد مصری دارد.دوگون ها بعد به منطقه ای مهاجرت کردند که امروزه به آن لیبی گفته می شود.سپس آن ها به سوی منطقه ای در گینه یا موریتانی رفتند.
حوالی سال ۱۴۹۰ بعد از میلاد یعنی ۶۰۰ سال پیش آن ها به علت مهاجم ها و یا خشکسالی سرزمین خود را ترک گفتند و به مکان فعلی ، یعنی صخره های بندیاگارا به مرکز مالی مهاجرت کردند.
باور های دینی دوگون ها مجموعه ی عظیمی است.دین دوگون ها عمدتا به پرستش اجدادیشان و ارواحی که در راه مهاجرت به صخره های بندیاگارا با آن ها روبرو می شده اند استوار است.آن ها «نومو» نامیده می شدند.
سه مکتب و آئین دینی برای دوگون ها وجود دارد که عبارتند از:»آوا» –»لِبه» و «بینو».
آوا: آوا آئین و مکتب مرگ است که هدف آن دوباره مرتب کردن فشار های روحی است که به وسیله ی مرگ نومو به وجود می آیند ، یک افسانه اجدادی که برای دوگون ها اهمیت زیادی دارد.
پیروان آئین آوا با لباس ها و نقاب ها ی نقاشی شده و ظاهر بسیار مزین در هر دو مراسم تدفین و یادبود می رقصند.
۷۸ نوع نقاب آئینی برای دوگون وجود دارد که پیام نمادین آن ها به ورای زیبایی ، قلمروی دین و فلسفه می رود.
نخستین هدف رقص آوا ، هدایت روح متوفیان یا مردگان به سوی آخرین آرامگاهشان در قربانگاه های خانواده و تقدیس گذرگاه آن ها به سوی مقام ها و جایگاه های نیاکانشان است.
مکتب لبه ، خدای زمین ، عمدتا به چرخه ی کشاورزی و قدیس اصلی آن که به آن «هوگون» می گویند بستگی دارد.
هر دهکده ی دوگون یک معبد لبه دارد که محراب های آن ها ذره ای زمین ثبت شده دارد که آن ها را به سوی ادامه ی حاصلخیز کردن زمین تشویق می کند.
دوگون ها باور دارند که هر شب خدایی که نام ان لبه است هر شب در قالب ماری بزرگ نزد هوگون ها می آید و پوست آن ها را برای پاک کردن و تصفیه کردن و برانگیختن آن ها می مکد.
هوگون ها مسئول هستند که از پاکی و خلوص خاک محافظت کنند بنابراین مراسم کشاورزی زیاد برگزار می شود.(آن مار بزرگ استعاره و کنایه ای از DNA است.)
در ده «سَنقا» پیاز ها را می کوبند و کوبیده ی آن ها به شکل توپی در می آورند که در آفتاب می خشکد.سپس آن ها را به دورترین نقطه ، به ساحل عاج برای فروش حمل می کنند که تهیه ی انواع سس ها به کار می رود.
پیاز ها یکی از منابع اصلی مبادلات دوگون ها هستند که در سال ۱۹۳۰ توسط فرانسوی ها به دنیا شناسانده شد.
محصول ارزن:زنان دوگون محصول ارزن را در دهکده ی کانی کُمبال ذخیره می کنند.ارزن یکی از محصولات حیاتی برای دوگون است.آن ها ارزن را در ماه های خرداد و تیر میکارند ، هنگام آغاز باران می کارند که در ماه مهر قابل برداشت می شود.
امروزه ، یک آهنگر دوگون تکه پاره های آهن های به جا مانده از ریل های قدیمی و ماشین های از کار افتاده را بازیابی و اهنگری می کند.بنابراین ، ذره به ذره هنر جدا کردن آهن از سنگ معدن که دانش و علم کامل و زیادی می خواهد از آتش گرفته تا دما هایی مشخص متروک شد و از یاد ها رفت.
یکی از آخرین ذوب کنندگی ها در سال ۱۹۹۵ در مالی توسط آهنگران دوگون انجام شد.این اتفاق موضوع فیلمی به نام «ایناگینا ، آخرین پناهگاه و خانه ی آهن » شد.
یازده آهنگر که هنوز رمز و راز های هنر اجدادیشان را به همراه و یادگار داشتند موافقت کردند که یکی از آخرین گدازگری ها را انجام دهند.آن ها جمع شدند که ارواح اجدادشان را شاد کنند.
آن ها ذغال چوب برافروختند ، یک کوره به وسیله ی زمین و کلوخ درست کردند.آخرین کوره – یا ایناگینا – که به معنای » خانه ی آهن » است با کیفیتی فوق العاده به ۶۹ کیلوگرم آهن حیات بخشید.
با این حجم آهن ، آهنگران وسایل سنتی کشاورزی ، وسایل دفاعی و جواهرات مردم دوگون را ساختند.
رقص های یودیو: هنگام جشن «داما» ، روستایی های یودیو دور دو رقاص چوب به دست حلقه می زنند.
رقص و صورتک ها تقلیدی از «تینگه تنگ» ، پرنده ای آبی با پاهای بلند است.رقص کنندگان قدم ها و حرکات طاقت فرسایی را هنگام بالا و پایین پریدن در جمعیت انجام می دهند.
مکتب یا آئین بینو یک رویه ی توتمی است (توتم ،روح محافظ شخص ،درخت یا جانورى که سرخ پوستان حافظ وحامى روحانى خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت آن خوددارى مى کردند،روح یاجانورحامى شخص –مترجم-لغت نامه ی «بابیلون» ) و پیوستگی زیادی با مکان های مقدس دوگون ها که دوگون ها برای قربانی اجدادیشان ، ارتباطات روحی و قربانی کردن هایی برای امور کشاورزی استفاده می کردند دارد. مارسل گرایل و همکارانش آمدند تا مطمئن شوند که همه ی مکان های عمده ی قربانی کردن دوگون ها با افسانه ی خلقت جهان که منحصرا به خدایی به نام نومو مربوط است ارتباط دارد. معابد بینو خانه ی ارواح اجداد افسانه ای بود که در مبدا تاریخی نامعین قبل از پیدایش مرگ در برابر انسان زندگی می کردند.
ارواح بینو اغلب خودشان را به صورت حیوانات در برابر نسل ها و نوادگان شناخته شده یشان در می آورند و در هنگام ریخته گری یا مهاجرت پا در میانی و واسطه گری می کنند و این گونه توتم قبیله می شوند.
روحانی های هر بینو از جایگاه ها و حرمهای مقدسی که اغلب نمای آنها با نگاره ها و سمبل های رمزی و نشانه ای نقاشی شده است نگهداری میکنند.
قربانی های » مخلوط خون و گندم » که در برداشت محصول اول انجام میگیرد، معابد بینو به هنگام بذرپاشی زمین ها و وقتی که شفاعت اجداد ابدیشان در میان باشد ساخته میشود.
دوگون ها بر این باورند که، با برگزاری چنین مراسمی، نیروی خیرخواهی از جدشان به آنها منتقل میشود.
ماسک های کانانگا شامل طرح های هندسی است. این ماسک ها موجودیت اولین موجودیت انسان ها را اظهار میدارد. دوگون ها باور دارند که رقص داما پلی به درون دنیای ماوراء طبیعه خلق میکند. بدون رقص داما، فرد مرده نمیتواند به صلح دست یابد.
خود-دفاعی آن ها از همبستگی اجتماعی شان، که بر پایه ی مجموعه ای از اعتقادات قوی فلسفی و دینی است می آید، قانون اساسی ای که توسط نیاکان پرستش میشود.
ماسک های آیینی و جسدها برای مراسم ها استفاده میشود و این ماسک ها در غارها نگه داری می شود.
دوگون ها مسلمان یا آنیمی هستند . پک توگونما، خانه ی کلمات که نشان مرکز اجتماعی مردان است، در هر کدام از دهکده های دوگون ها موجود است.
سقف کوتاه که توسط حکاکی یا مجسمه سازی حمایت می شود، از بحث های تعصبی و هواخواهی که از تشنج زدایی درون جنگ می آید، جلوگیری میکند.
سمبل ها و نمادهای با معنی «توگونا» را احاطه کرده است. در دشت «گوندو» ستون های «توگونا» اغلب از چوب «کایل» تراشیده و حکاکی میشوند و اغلب موضوع هایی درباره ی زایش و باروری را نمایش میدهند.تعداد زیادی از حکاکی ها از سینه ی زنان هستند. دوگون ها ضرب المثلی دارند که میگوید: » پستان دوم تنها به خدا » (با عرض پوزش این جمله ی انگلیسی معنی مشخصی برای ترجمه نداشت.مترجم.)
متاسفانه ، کلکسیونرها، قسمت هایی از ستون ها که اشکال پیچیده تری را دارند، با عبور کردن افراد سالمند دهکده به یغما برده اند. این ناقص کردن ستون های حکاکی شده، امنیت آن ها را تضمین میکند.
» آماگومه دلو » راهب و غیب گویی در روستای » بونگو » مراسمی را انجام میدهند، او با دیدن نشانه ها و شبکه ها در ماسه پیشگویی میکند. هنگام تاریک و روشن و گرگ و میش شدن هوا، او سوال های خود را روی ماسه برای جواب گرفتن از روباه مقدس میکشد و مینویسد. مردم دوگون باور دارند که روباه دارای قدرت های ماوراء طبیعه است.
قبیله ی دوگون ممکن است سوال هایی همچون، مردی که من عاشقش هستم، او نیز مرا دوست دارد؟ یا، آیا پیشنهاد شغلی کار در کلیسا را قبول کنم یا نه؟ را از غیب گو بپرسند. هنگام صبح، غیب گو پاسخ هایی را که روباه روی ماسه برجا گذاشته است را تعبیر میکند و میگوید.
روباه حتما می آید ، چون خود میداند ارزن، شیر و بادام زمینی برای او ، این حیوان مقدس در آنجا آماده شده است.
دوگون ها به علت داشتن دانش اختر شناسی و آموخته های سنتی شفاهی شان در این علم بسیارمعروف هستند ؛ اگر به هزاران سال پیش از این بازگردیم ، در مورد منظومه های ستاره ای ، پیوندی بین صورت فلکی شعرای یمانی و ایزیس ، الهه ی مصری می بینیم.
تا قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی ، در مورد دانش اختر شناسی دوگون ها و این که آن ها این دانش را از کجا آموخته اند اکتشافی صورت نگرفت.
سنت شفاهی آن ها می گوید که «نومو» این دانش را به آن ها آموخته است.
منبع اطلاعات و دانش آن ها شاید به زمان کاهنان مصر باستان برسد.در سال ۱۹۳۰ میلادی ، ۴ کاهن دوگون ، مهم ترین و ارزشمند ترین سنت های نا گفته و در راز نگاه داشته شان را با دو انسان شناس فرانسوی ، به نام های «مارسل گریال» و «گرمین دیه ترلن» ، با ۱۵ سال شاگردی و کارآموزی این دو فرانسوی در قبیله در میان گذاشتند.
این ها افسانه های مرموز و در راز مانده ای در مورد ستاره ی شعرای یمانی (در فارسی به آن «شباهنگ» و در انگلیسی به آن “Sirius” می گویند. مترجم) که ۶/۸ سال نوری با زمین فاصله دارد بود.کاهنان دوگون می گویند که ستاره ی شعرای یمانی دارای ستاره ی همدمی است که از چشم انسان پوشیده و نا مرئی است.آن ها حتی اظهار می کنند که این ستاره مدار بیضوی با دوره ی گردش ۵۰ ساله ای دارد که به دور ستاره ی شعرای یمانی می گردد که این ستاره کوچک و به طرز شگفت انگیزی سنگین است و به دور محور و قطب خود دوران می کند و می چرخد.
انسان شناس ها به طور ابتدایی این معلومات را در یک مجله ی گمنام انسان شناسی منتشر کردند، زیرا آن ها قدر و اهمیت اختر شناسی و علمی این اطلاعات مهم را نمی دانستند.
چیزی که آن ها نمی دانستند این بود که از سال ۱۸۴۴ میلادی ، اختر شناسان به این نکته مظنون شده بودند که ستاره ی شعرای یمانی همدمی دارد ، یعنی آن ها حدس زده بودند که این ستاره باید همدمی داشته باشد.هنگامی که آن ها با رصد های انجام شده پی بردند که ستاره ی شعرای یمانی در مسیر خود تلو تلو می خورد و لنگ می زند و می لرزد ، گمان آن ها به یقین و واقعیت تبدیل شد.
در سال ۱۸۶۲ ، الوان کلارک ستاره ی همدم ستاره ی شعرای یمانی را کشف کرد که با کشف او معلوم شد که این ستاره منظومه ای دو ستاره ای است.
در سال ۱۹۲۰ ، معلوم شد که ستاره ی همدم ستاره ی شعرای یمانی ، یعنی شعرای یمانی B ، یک ستاره ی کوتوله ی سفید است.کوتوله های سفید ستاره هایی کوچک ، متراکم و چگال اند که به طور کم نور و تاریک می درخشند.کشش جاذبه ی این ستاره ی همدم ، علت تلو تلو خوردن ستاره ی شعرای یمانی است.شعرای یمانی B از سیاره ی زمین کوچکتر است.
دوگون ها نام این ستاره ی همدم را پوتولو (potolo) به معنای ستاره ی تولو ، و به معنای کوچکترین بذر- پو گذاشته اند.بذر به خلقت مربوط است و بر می گردد ؛ در این جا شاید به معنای خلقت انسان.با این اسم (بذر) آن ها کوچک بودن ستاره را توصیف می کنند.آن ها می گویند این کوچکترین چیزی است که وجود دارد.آن ها حتی ادعا می کنند که این «سنگین ترین ستاره» است و به رنگ سفید است.دوگون ها بدین گونه ستاره ی همدم ستاره ی شعرای یمانی را با سه مشخصه ی اصلی و عمده به عنوان یک کوتوله ی سفید توصیف می کنند:کوچک ، سنگین و سفید.
نومو ها ارواح و روان های اجدادیشانند (گاهی اوقات مربوط می شود به خدایان( که به وسیله ی قبیله ی دوگون مالی پرستش می شده اند.کلمه ی نومو از یک کلمه ی دوگونی به معنای «درست کردن یک نوشیدنی» مشتق شده است.نومو ها معمولا مخلوقاتی دو جنسه (ذوحیاتین ، خاکی و آبی.مترجم) و ماهی مانندی توصیف شده اند.هنر های بومی ، نومو ها را مخلوقاتی شبه انسانی ، با دست و پا و مانند ماهی با دم نشان می دهند.
گاهی حتی به آن ها «ارباب آب» ، «آگاهی دهندگان و انگیزانندگان» و «معلمان» می گویند.
نومو را می توان تک و منحصر بفرد یا گروهی از ارواح به عنوان یک کل نامید.معنی این عنوان یعنی «نومو» را میتوان «به طور مشخص فرد» و «نومو ها» را میتوان به گروهی از
«هستی ها یا بودن ها» ربط داد
نومو شایسته ی اسم هایی همچون «منحصر به فرد» یا «گروهی از ارواح به عنوان یک کل» نیز هستند.
اسطوره شناسی نومو اظهار می کند که نومو اولین مخلوقی بود که توسط خدای آسمانی ، آما ، آفریده شد.اندکی بعد از این خلقت نومو تحت تاثیر یک دگرگونی قرار گرفت و به ۴ جفت دوقلو تبدیل شد.یکی از این دو قلو ها علیه نظم جهانی که توسط آما خلق شده بود،شورید.آما ،برای دوباره نظم بخشیدن به خلقتش یکی دیگر از اولاد و دودمان نومو را قربانی کرد و بدن او در سراسر جهان تجزیه و پراکنده شد.این پراکندگی بدن ، توسط دوگون ها ، به عنوان منبعی برای ازدیاد معابد بینو در سرزمین مادریشان تلقی شد ; بدین صورت که هر جا که تکه ی بدنی افتاد ، آن ها معبدی بنا کردند.
در اواخر سال ۱۹۴۰ میلادی ، دو انسان شناس فرانسوی نامبرده ( که از سال ۱۹۳۱ با دوگون ها کار می کردند و به سر می بردند) ، میراث داراطلاعاتی ارزشمند و مرموز دیگری نیز شدند و آن چیزی نبود جز اسطوره شناسی مهر و موم شده و مرموز دیگری درباره ی نومو.
دوگون ها به این دو انسان شناس ، باوری را گفتند که می گفت نومو ها ساکن و مقیم و اهل ستاره ی گردنده به دور ستاره ی شعرای یمانی بودند!
نومو ها با یک کشتی فضایی به همراه غرش و صدای رعد آسا و آتش از آسمان فرود آمدند.بعد از پایین آمدن ، آن ها مخزن آبی ساختند و در آن به غواصی پرداختند.افسانه های دوگون ها اظهار می کند که نومو ها نیازمند زندگی در محیطی با مایع آب بودند.
بر حسب افسانه ای که گرایل و دیه ترلن نقل می کنند :نومو بدن خود را در برابر انسان ها قسمت قسمت و تکه تکه می کرد تا انسان ها از آن تغذیه شوند.شاید به همین دلیل نیز آن ها میگویند که جهان «نوشیده از بدن او» است; نومو همچنین انسان ها را وادار به نوشیدن کرد.او تمام وجودش را به هستی های انسان بخشید.نومو به یک درخت به دار آویخته شد و مصلوب شد ، اما زنده و احیا شد و به خانه و دنیای مادری خودش بازگشت.افسانه های دوگون می گوید او روزی در قالب انسانی ، برای ملاقات دوباره ی زمین در آینده باز خواهد گشت.
در سال ۱۹۷۰ کتابی با عنوان » راز شباهنگ » درباره ی سنت ها و باورهای دوگون ها در باب ستاره ی شباهنگ و نوموها توسط » رابرت تمپل » به چاپ رسیده و به محبوبیت قابل توجهی نیز رسید. در این کتاب » رابرت تمپل » به این نتیجه رسید دانش دوگون ها درباره ی نجوم و پدیده های غیر قابل رویت کیهانی را فقط در صورتی میتوان توضیح داد که قبول کرد این دانش ها توسط نژاد فرا زمینی که در برخی نقاط در زمان های گذشته به ملاقات دوگون ها آمده بودند به آن ها داده شده است. او این قبیله را به افسانه ی نومو ربط داد و قانع شد و به این پی برد که نوموها ساکنان فرا زمینی منظومه ی ستاره ای شباهنگ بودند که در گذشته های دور چندین بار به زمین سفر کردند و دانش درمورد منظومه ی ستاره ای شباهنگ ( شعرای یمانی را ) ، ( مانند منظومه ی شمسی ما ) را در اختیار قبایل دوگون قرار دارند.
در این حال،» والتر ون بیک » ، انسان شناسی که درباره ی دوگون ها مطالعه میکند، هیچ شواهدی از اینکه دوگون ها ذره ای دانش تاریخی درمورد ستاره ی شعرای یمانی را در گذشته داشته اند پیدا نکرد.
ون بیک مطرح کرد که » گرایل » درگیر مسایلی همچون مشکلات پرسش از منابع دوگونی خودش شد که در طی آن افسانه ها و اسطوره های جدیدی با درد دل ها و صحبت های دوگون ها به وجود آمد.
«کارل ساگان » در اولین گردهمایی دوگون اشاره کرد که دوگون ها دانش خود در مورد این که ستاره ی شباهنگ ستاره ای دوتایی است را در سال ۱۹۴۰ کسب کردند، یعنی در حالیکه فرصت فراوانی نیز داشتند تا دانش خود در مورد علوم کیهانی درباره ی ستاره ی شعرای یمانی و منظومه ی شمسی را در تماس با جوامع زمینی و انسان ها را ارتقا دهند. (یعنی او میگفت دوگون ها دانش خود را در همین ۷۰ سال اخیر کسب کرده اند.) نیز باید به این نکته اشاره کرد که سیستم های ستارگان دوتایی مثل شباهنگ دارای منطقه بسیار محدود و یا منطقه ای غیر مسکونی برای حفظ سیاره ای قادر به حفظ زندگی ، آن طور که نوموها از زندگی وابسته به آب میگویند، هستند.
بعد از این انتقاد شدید از سوی ون بیک، دختر و همکار » مارسل گرایل » ، » جنو یو کالاما گرایل» ، با دفاع از گفته های پدرش ، انتقادات ون بیک را رد کرد و این گفته های او را ناشی از حدس و گمان اشتباه که ریشه در جهل آشکار و عادت درونی او دارد ، دانست. اما ون بیک به نقل از خود و انسان شناسان دیگر همچنان به این گفته ی خود که دوگون ها در مورد ستاره ی همدم شباهنگ میدانستند ( » امه یا » یا ستاره ای بزرگتر از شباهنگ «ب » ،اما در بزرگی سبکتر و کمنورتر ) درست است، پایبند ماند و باعث شد که این موضوع همچنان مورد بحث قرار بگیرد.
در سال ۱۹۹۵، مطالعات گرانشی احتمال وجود ستاره ی کوتوله ی قرمز را که به دور شباهنگ میگردد، نشان داد. اما مشاهدات بیشتر این موضوع را تایید نکردند.
روزنامه نگار و شخص شکاکی به نام » جیمز ابرگ » که مقاله هایی درباره ی فضا مینوشت ادعای ظاهر شده در مورد افسانه و اسطوره شناسی دوگون را در کتابی که در سال ۱۹۸۲ به چاپ رسید جمع کرد. او تصدیق میکند که فرضیات اخیر کاملا اتفاقی هستند و هیچ پایه و اساس و شواهد مستندی ندارند و نتیجه میگیرد که رمز و راز ستاره ی شباهنگ همیشه به همین صورت باقی خواهد ماند، همان طور که از اسمش پیداست : » معمای شباهنگ » .
پیش از این، منتقدان دیگری مانند ستاره شناسی به نام » پیتر پش » و همدستان او » رولاند پش » و » ایان ریدپث » ،دانش پیشرفته ی اختر شناسی دوگون ها را حاصل مخلوطی از زیاده روی در شرح و بیان توسط مفسران و عدم خلوص و ناپاکی فرهنگی دانسته اند.