بازاریابی سبز، واژهایست که این روزها از بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ و بازاریابان فعال محصولات مختلف در سراسر جهان میشنویم. اما به راستی بازاریابی سبز چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟ اگر بخواهیم صادقانه با واقعیت روبرو شویم، باید بگوییم این روزها بازاریابی سبز بیشتر شبیه یک رویای شیرین است؛ رویایی که سالهاست حامیان محیط زیست در کمپینهای مختلف اجتماعی برای داشتن طبیعتی پاک و سالم روی آن مانور میدهند.
قبل از این که مزایای این نوع بازاریابی را بررسی کرده و میزان موفقیت آن در حفظ محیط زیست را ارزیابی کنیم، بهتر است تعریف مختصری از بازاریابی سبز داشته باشیم. بازاریابی سبز، بازاریابی یک برند یا تولیدکننده برای محصولاتیست که در هنگام تولید، بسته بندی و توزیع آن تلاش شده است تا طبیعت از آسیب دیدن محفوظ بماند. با توجه به این تعریف میتوان نتیجه گرفت برای این که یک محصول بتواند سازگار با محیط زیست باشد، نیاز به ایجاد رنج وسیعی از تغییرات در پروسههای ساخت و تولید محصول و به روز رسانی تبلیغات مربوط با آن است. مانند هر استراتژی دیگر در بازاریابی، بازاریابی سبز نیز مزایا و موانع و مشکلات خاص خود را دارد که در این نوشته در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
امروزه شرکتهایی که محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدیدی را تولید و تنظیم میکنند که نشان دهنده توجه آنها به محیط زیست و کره زمین است، ممکن است نسبت به سایر رقیبان خود مزایایی کسب کنند برخی از این مزایا عبارتند از:
بازاریابی سبز واژهایست که در دهههای اخیر بسیار مورد توجه تولید کنندگان، بازاریابان و حامیان محیط زیست بوده است. اما آمارها حاکی از عدم تحقق موفقیت آمیز این نوع بازاریابیست. اگر حساب ادوات الکترونیکی سازگار با محیط زیست را از دیگر محصولات جدا کنیم، هیچ محصول سازگار با محیط زیست دیگری نتوانسته است بخش قابل توجهی از فروش بازار را به خود اختصاص دهد و در مجموع، در مورد بیشتر محصولات میزان موفقیت محصولات سازگار با محیط زیست کمتر از یک درصد بوده است. نکته جالب توجه آنست برخی ممکن است تصور کنند این عدم موفقیت به دلیل عدم تلاش کافی در این حوزه باشد، اما واقعیت اینگونه نیست! امروزه فعالان اجتماعی، گروههای دولتی و مردمی بسیاری در این حوزه تلاش میکنند تا مردم را راضی به خرید محصولات سازگار با محیط زیست نمایند. اما باز هم بازاریابی سبز در طی دهههای اخیر ناکام مانده است که عوامل بسیاری در این موضوع دخیل است:
۱) ارائه محصولات با کیفیت پایین و استاندارد نبودن استراتژیهای بازاریابی سبز
امروزه بر روی محصولات سازگار با محیط زیست تبلیغات گستردهای شده است، ولیکن بسیاری از شرکتهای تولید کننده محصولات “سبز” توجه کافی به کیفیت محصول ارائه داده شده ندارند یا حتی ممکن است استفاده از محصولات آنها برای مشتری دشوار باشد. علاوه بر این، متاسفانه برخی از تولید کنندهها قصد دارند با سواستفاده از احساسات مشتری و به بهانه کمک به محیط زیست و نجات زمین، محصول خود را با هر کیفیت و قیمتی به مشتری عرضه نمایند. همین مساله دید عمومی را نسبت به محصولات سازگار با محیط زیست مخدوش کرده است. گاهی حتی تولیدکنندهها پا را از این مرحله نیز فراتر گذاشته و محصولی را به عنوان محصول سازگار با محیط زیست به مشتری عرضه میکنند که در فرآیند تولید آن هیچ تغییری ایجاد نشده و صرفا در توزیع و بستهبندی محصول حفاظت از محیط زیست لحاظ شده است.
نکته مهم دیگر اینست که امروزه هیچ کنترل و نظارت سازمان یافته شدهای بر روی فرآیند تولید محصولات سازگار با محیط زیست وجود ندارد و تا زمانی که گواهینامهها و استانداردهای معتبر برای تایید محصولات تنظیم نشود نمیتوان از مشتری انتظار داشت به هر محصول سازگار با محیط زیستی اعتماد کند.
۲) عدم آگاهی مردم از بازاریابی سبز و تصور نادرست آنها در ارتباط با کمک به محیط زیست
بازاریابی سبز از مفاهیم نوپا در حیطه تولید و بازاریابی است و جای تعجب وجود ندارد اگر بسیاری از مردم در سراسر دنیا تفاوت این گونه محصولات را با محصولات مشابه ندانند. لذا در قدم اول بهتر است افرادی متخصص در این حوزه، با آگاه کردن مردم از مزایای محصولات “سبز” آنها را به خرید این محصولات تشویق کنند. نکته مهم دیگر اینست که بسیاری از انتخابهای روزانه ما برای خرید محصولات سازگار با محیط زیست، صرفا به خاطر منفعت شخصی خودمان است نه کمک به محیط زیست. خرید ماشینهای هیبرید یا غذاهای ارگانیک را در نظر بگیرید، اگر مشتریان در هنگام خرید این محصولات اول به خودشان فکر میکنند سپس به محیط زیست، پس بازاریابی سبز با شکست بزرگی مواجه شده است.
علی رغم تماش موانعی که بر سر راه تحقق بازاریابی سبز وجود دارد، تلاشهای بی وقفه و مستمر در این حوزه و تنظیم چشم انداز بلند مدت برای گسترش محصولات سازگار با محیط زیست میتواند زمین را از این وضعیت بحرانی نجات دهد.