از بچگی یادمون دادن که تقلید کار میمونه، میمون جزء حیوونه... و الخ. واسه همین از همون دوران کپی کردن رو غیر اصیل میدونستیم؛ یه کاری که آدمهای بدون استعداد انجام میدند. توی کلاس نقاشی کپی میکردیم چون "بی استعداد" بودیم.
ولی به نظر من کپی کردن کمتر از ارزشش مورد توجه قرار گرفته یا همون underrated خودمون. بزارید از قبل تر شروع کنم.
.دو برادر 3 ساله و 5 ساله رو در نظر بگیرید که دارن شیرین کاری میکن برای جلب توجه بزرگترا. بچه کوچیکه هر حرکت و رفتار بچه بزرگه رو انجام میده که به نتیجه موردنظرش (توجه و تشویق) برسه. چون نگران قضاوت شدن نیست از کارش لذت میبره و براحتی این رفتارش رو ادامه میده.
شاید یه ذهنِ نرسیده نظر بده که این بچه در آینده به اصالت خاصی نمیرسه و سایه ای میشه از برادر بزرگترش، اما اگه بیشتر تأمل کنید می بینید که همتون توی این شرایط بودین و یک نفر و چند نفر رو از بچگی می پرستیدید یا حداقل رفتارشون رو کپی می کردید. اما شما الان اصالت دارید.
بیاید نگاهی به آموزش نوشتن توی مدرسه ها بکنیم؛ معلم روی تخته سیاه حروف الفبا رو می نوشت و شما از اونا کپی می کردین یا حداقل سعی میکردین کپی کنید. الان دست خط تون کپی دست خط معلم تون شده و بدون اصالته؟
.کپی کردن بخشی از فرآیند یادگیریه نه مدل اشتباهی از یادگیری. البته اجازه میخوام کپی کردن رو معنی کنم:
تلاش برای انجام کاری مانند دیگری، برای رسیدن به غایت مطلوب.
بیاین شیوه یادگیری رو مرور کنیم:
این شیوه مورد پسند منه. ولی شیوه آکادمیک رو مرور ببینید:
به نظر بنده روش دوم دیرتر مسئله رو توی ذهنتون جا میندازه. اولا چون دارید یه قضیه رو حفظ میکنید که به نظر من حفظ کردن اخِ.
ثانیا شما درگیر مسئله نمیشید و از ذهن ناخودآگاه (ناخدا) تون کمک نمیگیرید که باعث میشه مسئله جا نیفته و در مواجهه با مسئله جدید بکلی هنگ کنید.
به این دقت کنید که وقتی دارید کپی میکنید ناخودآگاهتون داره کدهایی اجرا میکنه تا به الگوریتم حل مسئله پی ببره و این باعث میشه سریعتر به جواب برسید و ازتون جالب تر اینکه الگوریتم حل مسئله توی ذهنتون جا بیفته.
بیاین یه مثال دیگه رو ببینیم؛ نقاشی. واسه اینکه بخواین اصول نقاشی رو یاد بگیرید لازمه که از روی بهترین اثرها کپی کنید. اینو توی همه کلاس های نقاشی میشنوید.
دورانی که برای تفریح نقاشی میکردم به یه جمله جالب برخوردم. «اگه 50 بار از یک اثر کپی کنید به زبان و اصالت خودتون در نقاشی اون اثر میرسید.» این فقط برای نقاشی جواب نمیده برای حل هر مسئله ای جواب میده. معنیش اینکه که اگه 50 فقط بار یک مسئله رو کپی و تکرار کنید میتونید به الگوریتم حل مسئله برسید. (میتونید مسائل مختلفی رو تکرار کنید و سریع تر به الگوریتمه برسید.
شاید فکر کنید که کسی میشناسید که زندگیش رو به کپی کردن از این و اون گذرونده و الان هنوز (به نظرتون) اصالت و کیفیتی توی کاراش نیست.
واسه همین میگم کپی باید آگاهانه (با درنظر گرفتن هدف مطلوب) باشه. یعنی شما میتونی تمام عمرت ناآگاهانه کپی کنی و بازم به جایی نرسی؛ البته باید برای اینکار خیلی تلاش کنی... خخخ