یه سندرومی وجود داره به نام سندروم «شیشه خیارشور».
میگه وقتی میبینیم یه نفر داره زور میزنه تا درب شیشه خیارشور رو باز کنه، یه چیزی ته دلمون میخواد شیشه رو ازش بگیریم، چون فکر میکنیم ما توان باز کردنش رو داریم. بعد که گرفتیم، یه عالمه زور میزنیم و تازه میبینیم ما هم نمیتونیم.
سندروم شیشۀ خیارشور چیست؟
این سندروم اشاره جالبیه به مواقعی که از فاصله به مشکلات دیگران نگاه میکنیم. گرفتاریهای اون شخص از دوردست ممکنه خیلی ساده و قابل حل به نظر بیان! اما اگر خودمون هم در موقعیت اون فرد بودیم، میدیدیمه همون مشکلات به ظاهر ساده، چقدر پیچیده، لاینحل و چاره ناپذیرن
همۀ ما سندروم شیشۀ خیارشور را داریم و در ورژنهای مختلف خود را نشان میدهد. شاید بتوان گفت این سندروم را میتوان معادل جملۀ معروف پدران یا مادران بدانیم، وقتی که میگویند:
"این همه درس خوندی، یه در خیارشور رو هم نمیتونی باز کنی!"
اصولاً مشکلات دیگران از بیرون ساده و قابل حل دیده میشوند؛ بنابراین بهراحتی قضاوت میکنیم یا دربارۀ آنها نظر میدهیم. اما هنگامی که خود در آن موقعیتها قرار میگیریم، آنها را سخت و پیچیده مییابیم.
برای اینکه دچار سندروم خیارشور نشویم، فقط یک راه وجود دارد: باید خود را بهجای طرف مقابل و در آن موقعیت قرار دهیم و احساسات و مشکلاتی را که با آنها دستوپنجه نرم میکند، درک کنیم. در این صورت، به دیگران برچسب ناتوانی نمیزنیم، آنها را سرزنش نمیکنیم و رفتارهای عجولانه از خود نشان نمیدهیم.
پن: چقدر خوبه همدردی کردن و دلداری دادن ولی یه جاهایی فقط باید گوش شنوا باشیم تا اونی که دوستش داریم فقط حرف بزنه و حرف بزنه تا یکم از رنج هاش کم بشه، قرار نیست ما خودمون رو جای اون بزاریم و راه حل ارائه بدیم، یه وقتایی سکوت ما بهترین کمک به اونیه که دوستش داریم.
شما به این سندروم دچار شدین؟