مغز انسان با چیزی حدود ۱۴۰۰ گرم وزن دارای بیش از یکصد میلیارد نورون است که نورونها ۱۰% حجم مغز انسان را در بر گرفته اند که در آخرین سطح قشر مخ ( کورتکس) قراردارند و ضخامتی حدود ۲ الی ۵ میلی متر دارند. در هر میلی متر مربع حدود یکصد هزار نورون قرار دارد . بنابراین سطح کورتکس از چیزی حدود سی میلیارد نورون ساخته شده و این سی میلیارد نورون می توانند با هم تبادل اطلاعاتی به حجم یک میلیون میلیارد سیناپس انجام دهند یعنی هر مغز در هر لحظه می تواند به یک میلیون میلیارد حالت مختلف بیندیشد.
برای درک حجم و بزرگی این عدد باید گفت که اگر در هر یک ثانیه یک سیناپس را بشماریم شمارش کل آنها در طول سی و دومیلیون سال تمام می شود.حالا اگر می خواهید تعداد مدارهای نورونی ممکن ( تعداد اندیشه های یک مغز ) را مورد توجه قراردهیم با یک رقم نجومی یعنی ده در مقابلش یک میلیون صفر مواجه خواهیم شد. در مقام قیاس باید بدانید کل ذرات شناخته شده جهان تنها ده در مقابلش هفتاد و نه صفر است. این اعداد شگفت انگیز به ما می گویند که مغز ما می تواند برای هر مساله ای صدها هزار راه حل پیش پایمان بگذارد و برای هر تصمیم هزاران تحلیل و بررسی انجام دهد و وقتی ما از کلمه “نمی توانم” در موقعیتی استفاده می کنیم باید آگاه باشیم که “نمی توانم” برای سیستمی با چنین عظمت به معنای انصراف از ادامه فکر کردن است. زیرا همانگونه که گفته شد اگر مغز بخواهد تمام راه های موجود برای رسیدن به یک پاسخ را بررسی کند میلیونها سال باید وقت صرف کند اما علت این انصراف چیست ؟
ممکنه شما هم اولین بار است که از این موضوع مطلع شده اید و احتمالا قبل از این از وجود چنین قدرتی در درونتان آگاه نبوده اید و این عدم شناخت کافی همان دلیلی است که عموم مردم را به پاسخ نمی توانم می رساند. واضح است وقتی که می توانیم از گنجی استفاده کنیم که از وجودش آگاه شویم و روش دستیابی به آنرا هم بدانیم پس چرا از آن در راه رسیدن به اهدافمان استفاده نکنیم ؟! کافیست برای دستیابی به آن لازم است بیشتر با مغز و وجود خودمان آشنا شویم.
انسان موجودی چند بعدی و کاملا پیچیده است . بعد مادی انسان را بدن انسان می نامیم و این بدن مجموعه سیستم های گوناگون در هم پیچیده است که از ۷۵ تریلیون سلول تشکیل شده است . این سلولها هر یک به تنهایی یک موجود زنده هستند که در کنار سایر سلولها زندگی شخصی و اجتماعی خود را دارند. برای درک واضح تر موضوع می توانید بدن خود را همچون کشوری مستقل با جمعیتی یک میلیون برابر جمعیت کشورمان در نظر بگیرید. بطور طبیعی گروهی از سلولها اندام مختلف را تشکیل می دهند و هر یک از اندامها در کنار بقیه اندام ها سیستمهای مختلف بدن ما را تشکیل می دهد و بدین گونه هر سلول شغل و وظیفه خود رادر این اجتماع بزرگ ایفاء می کند. دقیقا مانند هر کشوری که افراد در قالب یک تشکل با مشاغل مختلف ، سرویس و هدفی را به جامعه ارائه می دهند و سرویسهای دیگر را از بقیه سیستم ها دریافت می کنند. به عنوان مثال سلولهای معده در کنار سایر سلولهای سیستم گوارش وظیفه تامین مواد غذایی را برای سلولهای دیگر بر عهده دارند و سلولهای ریه در قالب سیستم تنفسی وظیفه اکسیژن رسانی را برای سایرین بر عهده دارند . از طرفی مانند هر اجتماع دیگر ، مرگ و میر هم در این جامعه اتفاق می افتد و تقریبا هر ۷ سال یکبار، تمام سلولهای بدن شما از بین رفته و سلولهای جدید جایگزین سلولهای قدیمی می شوند . برای اینکه سرعت این جایگزینی را بتوانید درک کنید باید بدانید در کمتر از ۵ دقیقه حداقل ۸۰ میلیون سلول (معادل جمعیت کل کشور ایران) در بدن می میرند و سلولهای دیگری بدنیا می آیند و جایگزین سلولهای قدیمی می شوند. تصور کنید اگر سلولهای جدید کار خود را به درستی ندانند تمام موجودیت و زیست انسان به خطر می افتد.
اما خوشبختانه هیچ گاه این اتفاق نمی افتد زیرا در بدن ما بر خلاف جوامع بشری هیچ مدرسه یا کارگاه آموزشی برای تربیت سلولها وجود ندارد و با این اوصاف همه سلولها از عهده مسولیت خود به خوبی آگاهند و بر می آیند زیرا هر سلول از زمان تولد با یک برنامه از پیش آماده بدنیا می آید و وظیفه خود را مطابق با برنامه به خوبی انجام می دهد . به عنوان نمونه سلولهای پوست نوک انگشت دست ما می میرند و سلولهای جدید دیگری جایگزین می شوند اما خطوط نوک انگشت ثابت می مانند یا مثلا سلولهای صورت می میرند و سلولهای جدید جایگزین آن می شود اما چین و چروک صورت بر جای خود باقی می ماند. حالا با این پرسشها مواجه خواهیم شد که :
چه شخصی مسول حفظ و نگهداری و مدیریت عملکرد این سیستمهاست ؟
چه شخصی همواره نقشه خطوط نوک انگشتان را حفظ و نگه داری می کند؟
چه شخصی دستور العمل سیستم گوارشی شما را اجراء و مدیریت می کند؟
چه شخصی برنامه زاد و ولد سلولها را در بخشهای مختلف بر عهده دارد؟
چه شخصی مدیر و ناظر سیستم های گوناگون بدن با این عظمت و پویایی است؟
در میان سیستم های متفاوت و مختلف بدن سیستمی برای مدیریت کارکردهای مختلف بدن بنام سیستم اعصاب با فرماندهی مغز وجود دارد. این سیستم مانند دولت هر کشور مسئول مدیریت و کنترل عملکرد و برنامه ریزی و سازماندهی سلولها از روی دستورات قانونی است که به آن ذهن گفته می شود . ذهن شامل تمامی برنامه ها ، دستور العمل ها، قوائد و اطلاعات عملکرد های گوناگون بدن و در واقع بخش نرم افزاری وجود انسان هاست . همچنین لازمه بدانید که ذهن انسان مانند یک کتاب مدون ثابت و استاتیک نبوده و دائما در حال تبادل اطلاعات از طریق حواس پنجگانه خود با جهان پیرامون خود در جهت ارتقا و تقویت برنامه های خود می باشد. برای درک بهتر می توانیم ذهن خود را مانند گوشی موبایل هوشمندمان تصور کنیم. همانطور که وقتی با موبایل هوشمند خود به اینترنت متصل می شویم گوشی ما بصورت اتوماتیک شروع به بروز کردن برنامه های خود می نماید ذهن ما هم دائما با جهان پیرامون خود مانند اینترنت برخورد کرده و همواره اطلاعات خود را بروزرسانی می کند . ذهن بصورت اتوماتیک و طبیعی وظیفه دارد همواره در برابر ارتقاء برنامه های در حال اجرای خود اطلاعات دریافتی را پردازش و بررسی نماید و از بین آنها مواردی را که باعث بروز رسانی برنامه هایش می شود را دریافت کند . علاوه بر قابلیت بروز رسانی خودکار برنامه ها ، لازم است بدانید که ذهن به آنتی ویروسی نیز مجهز است که مانع از ورود سایر برنامه های غیرمرتبط به داخل سیستم می شود.
ذهن به عنوان یک سیستم هوشمند امکان آپدیت خودکار برنامه های خود را دارا می باشد و همچنین به منظور محافظت از اسناد خود دارای آنتی ویروس قدرتمندی می باشد تا مانع نفوذ سایر برنامه های ناهمگون به درون ذهن گردد. اما تمامی این امکانات در بخش ناخوداگاه ذهن یعنی بخش عظیم ذهن ما که بصورت ناخوداگاهی اداره می شود و با سرعت پردازش اطلاعات بسیار بالا (درحدود ۴۰۰ میلیارد بیت در ثانیه) بدون آنکه خودمان متوجه شویم قرار دارد. بنابراین همانگونه که گوشی موبایل شما نمی تواند برنامه جدیدی که برایش مناسب است را در اینترنت شناسایی و روی خود نصب کند ذهن یا ضمیر ناخوداگاه شما هم این امکان را ندارد ولی خوشبختانه آنچه که انسان را از سایر موجودات جهان متمایز می کند بخش خوداگاه ذهنش می باشد .
ذهن خوداگاه هرچند شامل بخش بسیار بسیار اندکی از ذهن را شامل می شود و به نسبت ذهن ناخوداگاه سرعتی بسیار محدودیدارد اما باعث شده انسان دارای عملکرد خود آگاهی باشد تا بتواند بصورت ارادی عملکرد خود را تغییر داده و صاحب اختیار باشد تا جریان فکریش را آگاهانه هدایت نماید.
در واقع ذهن خوداگاه ما می تواند در عملکرد ذهنی خود تجدید نظر نموده و برنامه های مفید و کارآمدتر را از سایر انسانها دریافت کرده و با برنامه های قبلی که بصورت عادتی و اتوماتیک از آنها استفاده می کرده جایگزین نماید و همچنین می تواند برنامه های کارآمد خود را بصورت علم و دانش در اختیار سایر انسانها قرار دهد.
ضمیر خوداگاه و ناخوداگاه دو نعمت بزرگ در وجود انسان محسوب می شوند که بخاطر نوع دیدگاهشان به جهان گاها مار را دچار مشکل می کنند. در واقع زمانی که از عملکرد خود رضایت نداریم با چالش بین خوداگاه و ناخوداگاه مواجه شده ایم . ذهن ناخوداگاه ما تمایل دارد از داده ها و برنامه های خود محافظت نماید ولی ذهن خوداگاه دائم در حال رصد جهان بیرون می باشد و تمایل دارد برنامه های دیگر را جایگزین برنامه های قبلی درونی خود کند و این شروع چالش درونی است زیرا همانگونه که برای نصب برنامه های جدید بر روی کامپیوتر خود با آنتی ویروس گاها دچار مشکل می شویم وقتی هم میخواهیم برنامه های ذهنی درون خود را تغییر دهیم با مشکل مقاومت ناخوداگاهی روبرو می شویم.
رضایت ما از خود زمانی است که ذهن خوداگاه و ذهن ناخوداگاه با هم همسو بوده و ما در مسیر باورها و اعتقادات خود پیش می رویم. این دقیقا همانند زمانی است که گوشی شما بصورت خودکار نسخه قدیمی برنامه تلگرام را با آپدیت خود به نسخه بالاتر برنامه تلگرام تعویض می نماید. اما عدم رضایت ما از خود زمانی حاصل می شود که می خواهیم برنامه های نصب شده در ذهن را با برنامه های مفیدتر دیگری تعویض نماییم که اینجا ذهن مانع از پاک کردن برنامه های ضعیف خود و دستیابی ما به برنامه های کارامد تر خواهد می شود و این دقیقا همانند این است که بخواهید برنامه تلگرام را از روی گوشی خود پاک نمایید یا برنامه واتس آپ را روی آن نصب نمایید و برنامه آنتی ویروستان با شما به مبارزه برخیزد.
با پیشرفت روز به روز دانش نگرش انسان به زندگی کاملتر می شود و باور های انسان دستخوش تحول می گردد. همانگونه که هر روز برنامه ها و اپلیکیشن های جدیدتری برای موبایل و کامپیوتر وارد بازار می شود برنامه های جدیدتر و مفیدتری نیز برای زندگی بشر به وجود می آید و ما باید هر روز برنامه های زندگی خود را که به آنها عادت کرده ایم تغییر دهیم. اما ذهن انسان بطور ذاتی و طبیعی با باورهای قدیمی خود همراهی کرده و به مبارزه با دیدگاه ها و نگرش های جدید می پردازد. برای درک بهتر موضوع به چند مثال توجه نمایید.
۱- دیر خوابیدن
فرض کنید شما فردا می خواهید ساعت ۶ صبح قرار مهمی دارید ولی طبق عادت همیشه شبها تادیروقت بیدار می مانید و تا ساعت ۱۰صبح می خوابید. بنابراین باید تغییری در برنامه خواب شبانه خود ایجاد نمایید بنابراین سعی میکنید که امشب زودتر بخوابید واین ساده ترین نمونه چالش ذهن خوداگاه و ناخودآگاه است که میخواهید زودبخوابید ولی ذهن ناخوداگاه که طبق برنامه قبلی (عادت) کار می کند تمایل دارد شما را تا دیروقت بیدار نگاه دارد.
۲- پرخوری
شخص ورزشکاری که برای تقویت اندام خود هر روز مقدار زیادی غذا می خورد باید برای مسابقات وزن کشی یک تغییر اساسی در رژیم غذایی خود ایجاد نمایید. آیا براحتی می تواند از حجم غذایی که در هر وعده میل می کند کم کند؟ مطمئنا خیر زیرا بر خلاف ذهن خوداگاه که تمایل به کاهش وزن دارد ذهن ناخوداگاه تمایل به حفظ برنامه قبلی غذایی خود دارد و حس گرسنگی تحت فرمان ذهن ناخوداگاه او را کلافه خواهد کرد.
۳- اعتیاد به سیگار
مثال بارز تضاد خودآگاه و ناخودآگاه در افراد سیگاری است که عموما از ضررهای سیگار کشیدن آگاه هستند ولی ذهن ناخوداگاه همواره دلایل کافی برای توجیه ادامه عادت سیگار کشیدن شان پیدا می کند. همه ما در بین دو راهی انتخاب عقل و دل خود قرار گرفته ایم که در واقع کلمه دل دلالت بر ذهن ناخوداگاه ما دارد و کلمه عقل دلالت بر همان ذهن خوداگاه دارد .
مثال های که ذکر شد مواردی آشکار بود که همه براحتی به آن آگاه هستند اما مواردی هم وجود دارد که از نظر عامه مردم پنهان می ماند مثلا اگر باور و اعتقاد شما بر این باشد که در مورد کاری ناتوان هستید وقتی شخصی به شما بگوید شما انسان توانایی هستید ذهن ناخوداگاه شما مانع از پذیرش آن می شود و آن گفته را شوخی یا غلط می پندارد یا نهایتا شروع به تفسیر آن می کند تا آن را به شکلی دیگر تغییر دهد.
راز مهم این است که بدانید بزرگترین مانع خوشبختی تمامی انسانها عادت آنها به بدبختی است . زیرا با آنکه افراد تمام تلاش خود را برای تغییر می کنند تا از بدبختی نجات پیدا کنند اما ذهن ناخوداگاهشان به سادگی مانع از هر تغییری در آنها می شود و آنها را در همان حالت قبل نگاه می دارد.
با دید و شناختی که از عملکرد ذهن پیدا کرده اید حال می تواند باعث یک تحول بزرگ و عظیم در زندگی شما گردد. اما پیش از آن برای اینکه درک بهتر و کاملتری از ذهن داشته باشید بهتر است با مفهوم ” قانون اینرسی” در فیزیک آشنا شوید .
با توجه به قانون اینرسی هر جسمی در هر راستایی که در حرکت ( یا ساکن) باشد تمایل به ماندن در همان وضعیت را دارد. مطمئنا اینرسی را هنگامی که درون اتومبیلی که ناگهان ترمز می کند تجربه کرده اید چون در این هنگام با اینکه خودرو به عنوان عامل حرکت شما متوقف می شود اما اینرسی شما را به پیش می راند.
“قانون اینرسی” راز اصلی کارکرد ذهن است و به زبان ساده می گوید: زندگی شما در هر راستا و با هر سرعتی باشد شما اینرسی حرکت در همان راستا با همان سرعت را دارید و هرگاه بخواهید جریان زندگیتان را تغییردهید با مقاومت ناخوداگاهتان روبرو خواهد شید. مقاومت ناخوداگاه یعنی اینکه همه انسانها آگاهانه تلاش می کنند تا زندگی بهتری داشته باشند اما ناآگاهانه وضعیت قبلی خود را حفظ و تکرار می کنند. بنابراین هرگاه ما بخواهیم تحولی بزرگ را در زندگی خود خلق کنیم با مقاومت تمام قد ذهن ناخوداگاه خود روبرو خواهیم شد. در این مسیر ذهن با تولید انواع افکار و موانع بازدارنده در مسیر ما ، تلاش می کند مانع از متحول شدن و تغییر ما گردد تا خود را در شرایط امن فعلی نگه دارد و در بیشتر مواقع دست از خواسته خود بر می داریم و تسلیم عاداتمان در زندگی که البته چندان هم از آنها راضی نیستیم می شویم. اگر این موضوع را خوب متوجه شده باشید رازی را می دانید که اکثر مردم از آن بی خبرند.
با شناختی که از ذهن و مقاومت ناخوداگاهی بدست آوردید حالا می دانید مرزهای ذهن خودمان مانع از ایجاد یک تحول در زندگی ما به شکل خودخواسته و ارادی است. اما خوشبختانه عبور از مرز ذهن غیر ممکن نیست و با اتکا به دانش امروز راههایی برای ایجاد نفوذ به ضمیر ناخوداگاه و خلق یک تحول بزرگ در زندگی بدست آمده است. یکی از این راهها استفاده از تکنولوژی سابلیمینال است. با شناخت فایل های سابلیمینال و انطباق پیامهای همزمان در مغز روشی به نام سابلیمینال کشف شد که پیام ناخوداگاهی در یک پیام خوداگاهی مخفیانه وارد ذهن می شود تا نگهبان دروازه ضمیرناخودآگاه را فریب داده و وارد ناخوداگاه شود. برای شناخت بهتر این فایل ها بهتر است داستان اسب تروآ را مرور کنیم .
احتمالا شما هم داستان اسب چوبی جنگ تروآ را شنیده اید . داستان از این قرار است که در زمانهای خیلی دور هنگام جنگ یونانیان پس از ده سال محاصره تروا نتوانستند آن را به تصاحب آورند. اسبی چوبین و میان تهی ساختند که تنی چند از جنگجویان در درون آن پنهان شدند. یونانیان این اسب چوبین را جلوی دروازه شهر تروا رها کردند و وانمود کردند که می‌خواهند به محاصره پایان دهند. اهالی تروا بر این تصور که این یک هدیه از جانب یونانیان به نشانه پایان جنگ است اسب چوبی را به داخل شهر بردند و جشن گرفتند. جنگجویان یونانی مخفی شده در اسب از تاریکی شب سود جستند و از شکم اسب بیرون آمدند، دروازه شهر را گشودند و شهر را تصرف کردند.
امروزه این روش شناخته شده مانند هک کردن در دنیای کامپیوتر است که معمولا به آن تروجان گفته می شود. در این روش فایلی با ظاهری ساده به درون سیستم فرستاده می شود ولی در باطن خود یک فایل ویروسی نیز جا دارد که پس از نصب آن برنامه ساده شروع به انتشار در سیستم کرده و هدفی که برای آن برنامه ریزی شده را در سیستم پیاده می کند.
روش اثرگذاری فایل های سابلیمینال هم روی ذهن به همینگونه است. یعنی دستوراتی که بر خلاف باورها و عادات ذهن فرد می باشد در ورای یک پیام صوتی یا تصویری مشهود پنهان شده و به ذهن فرد ارسال می شود ذهن انسان پس از دریافت پیام مذکور بصورت مرتب به تدریج بر روی ذهن ناخوداگاهی اثر می کند.
مزایای این تکنولوژی باعث شده استفاده از آن در اکثر کشورهای جهان محبوب و فراگیر شود. برخی از مزایای این روش عبارتند از :
۱- سهولت استفاده : برای استفاده از این فایلها فقط به یک موزیک پلیر و یک هندزفری مناسب نیاز دارید.
۲- زمان نامحدود : هیج محدودیتی برای استفاده از این فایلها وجود ندارد. حتی در زمانی که مشغول کارهای روزمره خود هستید می توانید با قرار دادن هندزفری از این فایلها استفاده نمایید.
۳- هزینه کم : برخلاف روشهای موثر بر ذهن ناخوداگاه که عموما هزینه بسیاری دارند این روش بسیار کم هزینه می باشد
