سلام دوستان امیدوارم که حالتون خوب باشه...
بعد پنج ماه دوباره برگشتم که بنویسیم بلکه خالی بشم! شاید شمایی که اینجا باشید مثل من مینویسید تا خالی بشید.
بعضی از افراد یه مشکلی دارن اونم اینه که در خلوت خودشون انگار تو بهشتن اما در مقابل وقتی با یه فردی یا افرادی تو یجا جمع میشن اگه اون فرد یا افراد رو نشناسه زیاد خوشش نمیاد و دوست داره تو تنهایی باشه.اما همین فرد بعد چن روز تنهایی دیگه رو به افسردگی میشه تا اینکه با یه نفر یا چن نفر باهم دوباره جمع بشه و این چرخه تا ابد ادامه داره مگه اینکه فرد خوشو پیدا کنه!
خب من میخوام این فرد رو در یک رابطه عاطفی تصور کنیم به نظر شما با اون فرد عاطفیش یا به اصطلاح "عشقش" هم کوتاه مدت میتونه باشه؟
نظر خودم رو میگم:
اون فرد به اصطلاح "درونگرا" با تکرار این چرخه دچار "مَرَضِ بی توجهی"میشه...خب این یعنی چی؟
سادست! این فرد درونگرا با تکرار تنهایی موقت و دوستی موقت باعث میشه که در مواجهه با هر چیزی اونو موقت انجام بده و بعد یه مدت کلا اونو رها کنه تا وقتی که بهش نیاز پیدا کنه...
و این کار باعث میشه این فرد در آینده کلا از خودش و زندگی خودش نا امید بشه چون هر کاری رو نصفه انجام داده و اصل مطلب اینه فرد درونگرا در رابطه عاطفی هم همین کارو میکنه،یعنی طرف دوم رابطه رو بعد مدتی رها میکنه.
به نظرتون این رها کردن به چه معناییه؟
فک میکنید دیگه از عشقش سرد شده؟
یا اون فرد درونگرا تنوع طلبه؟
یا اینکه نمیتونه رابطه رو ساپورت کنه؟
یا....
خب جریان از این قراره که دوست درونگرای ما هیچ یک از مشکلات بالارو نداره و مشکل اصلیش اینه که زود خسته میشه و میخواد چالش های رابطه رو نداشته باشه!
چالش های رابطه اتفاقاتیه که در طول رابطه طرف دوم از شما انتظار داره؛برای مثال ( زود زود بیرون رفتن؛برگزاری مراسمات مختلف شمسی و میلادی همچون ولنتاین؛رعایت چیزای زیاد که باعث ناراحتی طرف مقابل نشه؛ناز کشیدن؛دیدار زیاد؛توجه بیش از حد؛و...)که دوست درونگرای ما حوصله این چیزا رو نداره پس در نتیجه منجر به بی توجهی میشه چون در یک کلام رِوال زندگیش نیست...
دقیقا همونیه که تو ذهن شماست.این بی توجهی بعد از اینکه حد ظرفیتش تموم شد سبب جدایی میشه،جدایی که حاصل ترکیبی از بی حوصلی و غرور و بی توجهیه...
جالبش اینجاس که این بی توجهی رو فقط طرف دوم رابطه در طول رابطه عاطفی احساس میکنه و اما دوست درونگرای ما که دچار مَرَضِ بی توجهی شده بعد از جدایی میفهمه که دیگه نمیتونه کاری بکنه چون غرورش اجازشو نمیده و فهمیده که چه خاکی زده به رابطش...
و در آخر خیلی از ماها یا دوستانمون دچار این مَرَض شدیم که بعضیامون درکش کردیم و عده ای دیگه هم درکش نکردن...
اگه راه حلی برای این مَرَضِ بی توجهی پیدا کردم حتما مینویسم براتون...
امیدوارم که زندگیتون بر وفق مرادتون باشه و هر بالا بلندی براتون هموار بشه.
دوست شما سجاد❤