بسم الله الرّحمن الرّحیم
یکی از مهمترین فرضیات مقابل دینداری، اخلاقمداری بودهاست. از آنجا که غیراخلاقی عمل کردن، مخالف فطرت (یا به اصطلاح نادقیق دیگر، طبیعت) عموم مردم جهان است، بسیاری برای گریختن از بایدها و نبایدهای دین، بنیان اندیشهای را گذاشتند که به اخلاق پایبند باشد و حتّی خدا را نیز باور داشته باشد، ولی هستی دین (شریعت) را رد کند. در این نوشتار میخواهم کوتاه بگویم که چرا اخلاق بدون دین، پایا نیست:
اگر اخلاق تنها محبوب مردم بود و بشر به چیز دیگری علاقه نداشت، این مکتب به راحتی پیروز میشد. امّا انسان به موارد متعدّد دیگری همچون پول و شهرت و شهوت و ... علاقهمند است. و دستیابی به این موارد از راههای غیراخلاقی هم ممکن است (همچون کشتار، دزدی و روابط جنسی خارج از عرف). پس اخلاق باید پشتوانهای داشته باشد که بتواند جامعهی بشری را به سوی خود بخواند. (دوگانهی شیطان و فرشتهای که در ذهن فرد موجود است، پندارهای ریشهدار در غرب است)
در باب این پشتوانه، برخی قانون را کافی دانستهاند، امّا با توجّه به اینکه قانون در این جوامع (جوامع دینناباور، لائیک) بر پایهی خرد جمعی است، اگر خرد جمعی به اشتباه قانون غیراخلاقیای را وضع کند چه میشود؟ گاهی خرد جمعی، تسلیم فشار القائات نادرست رسانهای از فضای جامعه میشود و به قوانین غیراخلاقی تن میدهد. به طور مثال در غرب قطعاً تعداد کسانی که به روابط غیرطبیعی تمایل دارند بسیار کمتر از کسانی است که میل طبیعی دارند. امّا آنقدر رسانهها به آن پرداختهاند که حتّی نخبگان، تحلیل نادرستی از بزرگی جامعهی هدف دارند.
پشتوانهی دیگر را برخی باور به خدا میدانند، خدایی که بر اعمال و رفتار انسان ناظر است و انسان باید از او حیا کند ولی آن خدا دین و فرستادهای نفرستاده. تجربه نموده که باور تنها به خدا، بدون اینکه با معاد و پاداش و کیفر آن همراه باشد، بازدارنده نیست و امیال درونی انسان، قویتر از آن ظاهر میشوند. امّا اگر فرد به قیامت هم باور پیدا کند، دلیلی ندارد که پاداش و کیفر آن را به اخلاق منحصر کند. راهی که او را در برابر مدّعی پیامبری، دستخالی میکند.
این پست ناظر به اخلاق در تعریف عامّه نوشته شده. در حالی که اندیشمندان، تعاریف ضد و نقیضی در باب اخلاق دادهاند که میتوانید در این پست کمی از آنها را ببینید. پس از مجادله در مورد مفهوم خود اخلاق پرهیز شود.
(اگر از لحن خیلی رسمیاش شوکّه شدید، نترسید، فقط دارم امتحان میکنم)
خدانگهدارتان (نخست از فتنه، دوّم از گناه، سوم از بلا)