حق‌جو
حق‌جو
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

زن در جستجوی شُهرت

به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان

یک معلّم عزیزی به من آموخت که خودآگاهی، مهم‌ترین آگاهی موجود است. گاهی انسان یک دلخواهی دارد ولی نمی‌داند چرا. نمی‌داند چرا به سوی آن تمایل دارد. کشف چرایی آن، ما را یاری می‌دهد که ببینیم آیا چیز درستی را می‌خواهیم یا نه.

یکی از مسائلی که برای من هم بار‌ها سؤال بود این بود که:
«چرا زنان به اندازه‌ی مردان فعالیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... ندارند. آیا این‌ها حاصل نگاه بسته‌ی انقلاب اسلامی به زن نیست؟ شاید جمهوری اسلامی قانوناً بسیاری از موارد را برای زن منع نکرده باشد ولی در عمل، قوانین نانوشته و فرهنگ اجتماعی ما، محدودیت‌های بسیاری را برای زنان به وجود آورده است»

ولی وقتی درست به آن نگریستم، دیدم که گویا همه‌ی این خواست‌ها از یک چشمداشتی به شهرت سرچشمه می‌گیرد. یعنی می‌خواهیم دیده‌شویم، چه زنش و چه مردش. هر همه‌ی حوزه‌ها، چه اجتماعی و چه علمی. گویا آنچه بخش بزرگی از جامعه را سیر می‌کند، شهرت است، قدردانی است. تنها مرد به سبب ویژگی‌های متمایز خود، بیشتر توانسته‌است به شهرت دست ‌یابد.

چرا بقیه به من توجّه نمی‌کنند؟
چرا بقیه به من توجّه نمی‌کنند؟


تا هنگامی که در ذیل این ارزش‌ها بازی کنیم و استدلال کنیم، نخواهیم توانست زندگی آرمانی را محقّق کنیم. با آنکه اندیشه‌ی اسلام، بسیاری از پاسخ‌های دیگر گفتمان‌ها را هم می‌دهد، ولی کمال آن هنگامی به عرصه‌ی ظهور می‌رسد و مخاطبِ سخت‌گیر را قانع می‌کند که در زمین ارزش‌های خودش بازی کند.

تا هنگامی که شهرت، خواسته‌ی عمومی و تزئین شده باشد. هیچ استدلالی نخواهد توانست، زن را به تربیت فرزندش در خانه مجاب کند. چرا که این کار، شهرت چندانی به همراه ندارد. به جایش بیاییم و رضایت الهی را بستاییم و آن را تحکیم کنیم. سخن گفتن در فروع به هنگامی که ستون‌ها ناپایدار است، بی‌معنی می‌نماید.

هنگامی که زمین بازی را تغییر دهیم و سنجه‌های امتیازشماری را نو کنیم، می‌بینیم که امتیازات زن در فلان مبحث علمی یا سنخوری یا کار در بیرون از منزل محدود نیست، بلکه او در زمینه‌ی تربیت فرزند، استعداد ناشناخته‌ای دارد که مغفول مانده. اگر گل‌های مردان تاریخ را به نام مادرانی که ایشان را پرورده‌اند و همسرانی که یاری‌شان داده‌اند ثبت کنیم، می‌بینیم که زنان هیچ‌گاه در طول تاریخ از مردان پس نیفتاده‌اند.

زمانی که از افتخارات اجتماعی حضرت صدّیقه‌ی طاهره -سلام الله علیها- سخن به میان می‌آید، بیشتر مواقع به دفاع ایشان از ولایت امیرمؤمنان -علیه‌السلام- و خطبه‌ی فدکیه بسنده می‌شود. در حالی که بزرگترین رویداد تاریخ را همین زن بزرگوار رقم زده‌است، مگر نه اینکه حادثه‌ی کربلا را پرورده‌ی او گردانده است و مگر نه اینکه دخترش کربلا را بلندآوازه کرده است. مگر این فرزندان از دامن مادری جز او برخاستند؟

حال فرهنگ غرب هجوم آورده و وسیله‌ی ارزشمند زن در اثرگذاری اجتماعی‌اش، یعنی فرزند را از او ربوده است. و کمال زن را در غیر مادری تعریف کرده است. در حالی که استعداد زن در پروردن بوده و هست . در محبّت کردن بوده و هست. در مراقبت بوده و هست.

بیایید افتخارات فرزندان و مردان هرجای زمین را به مادران و همسران بزرگوارشان نسبت دهیم.

یک تشکّر عمیق از صابر طباطبایی یزدی که با این پست منو مجبور کرد چیزی که توی ذهنم بود بنویسم.

خدانگهدارتان (نخست از فتنه، دوم از گناه و سوم از بلا)

زنتربیت فرزندخودآگاهیارزشکیبوردی برای آزادی
لا علم لنا الّا ما علّمتنا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید