حق‌جو
حق‌جو
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

سختی شاید‌ها

اگر از بسیاری بپرسید که آیا این چند روز بهتان سخت گذشته یا نه. احتمالا پاسخ می‌شنوید که بله. یک کسی از اغتشاشات و آسیب‌های وارده می‌نالد و دیگری صحنه‌‌های فیلم‌های خشونت پلیس امنیّت اخلاقی (به اشتباه گشت ارشاد) از یادش فراموش نمی‌شود. ولی این روز‌ها برای من به شیوه‌ی دیگری سخت بوده است. سختی یافتن راه درست. به هر سو (یا بهتره بگم به بیشتر سو‌ها) که می‌نگرم، رفتاری غیرانسانی و خشمی باورنکردنی در کردار و گفتار مردمان می‌بینم. در جستجوی چند آدم معتدل بودم که چند پست این شکلی دیدم.

شاید من هنوز آن چنان که باید و شاید (به طبع سنّم) وارد سختی‌های زندگی واقعی نشده‌باشم و سخنانم از جای گرم بیرون بیاید. ولی امید دارم که مؤثّر افتد.

یکی از سخت‌ترین کار‌ها در همین حین بلبشو. باور به این است که هیچ طرفی حقّ مطلق نیست. هر دو سو آمیخته‌ای از حقّ و باطل هستند. از باطل هر دو سویه‌ باید دوری جست و از حقّشان طرفداری. اگر ماله‌کشان نظام از در تسامح با رفتار‌های نادرست پلیس امنیّتی وارد شده‌اند باید با ایشان برخورد کرد. امّا همین ایشان (که آدم‌هایی ..... هستند) از فواید حجاب سخن گفتند، باید تأییدشان کرد. و همچنین اگر مغتششین خیابانی اقدام مسلّحانه و مخرّب کردند، باید جلویشان ایستاد. امّا اگر همین ایشان (که آدم‌هایی .... هستند) از کادر ناصالح و سیاست‌گذاری نادرست حکومت در باب حجاب اعتراض کردند، باید صدایشان را به گوش حکومت رسانید.

جامعه ن
جامعه ن

در هر سویه‌ی این ماجرا که هستید (که بنده امیدوارم به هیچ سویه‌ای بسته نباشید و آزاده از دیگران، با تمسّک به عقل و شرع، خودتان صاحب نظر باشید) به شرایطی که دیگری در گروه مقابل‌تان در طول سالیان سال تجربه کرده، بیندیشید. اگر سخت طرفدار حجابید. به دخترانی بیندیشید که تعلیمات دینی شما را ندیده‌اند و خانواده‌ای همچون شما نداشته‌اند. اگر بر مدار فطرت و انسانیّت باشید، دل‌خواهید سوزانید برای آنان که ناآگاهانه، بر ضد حجاب شوریده‌اند. و اگر به طور جدّی با امر به معروف و نهی از منکری که پلیس امنیّت اخلاقی می‌کند مخالفید. به انسان‌هایی بیندیشید که در محیطی پرورش یافته‌اند که به اختیار فکری آنان بها داده نشده و دین به جای آنکه در جانشان بنشیند، موروثاً از والدینشان فراگرفته‌اند و عمل کرده‌اند.

سخت‌ترین کار این روزها، باور به این است که شاید نظر شما هم نادرست باشد، شاید دچار یک خطای تأیید بزرگ شده‌اید. شاید همراهان ناآگاهی را برگزیده‌اید. بیایید لطفاً هرآنجا که هستیم. به خاطر خودمان شک کنیم. شاید ما درست به حرف دیگران گوش ندادیم. شاید ما درست حرفمان را به دیگران نزدیم. شاید ما کمکاری کردیم برای آنکه دیگران را از افکار افراطی و تفریطی دور نگهداریم. شاید ما گوشمان را بستیم نسبت به آنکه می‌پنداشتیم و می‌پنداریم که جز غلط نمی‌گوید.

این پست برای گروه خاصّی نیست. از هر دو سو مثال زدم تا هیچ کس در دو سویه‌ی افراط و تفریط ماجرا باقی نماند. اگر برای کاری حدّی قائل نیستید، قطعاً دچار افراط هستید. اگر بی‌حجابان و یا پلیس‌های انتظامی را لایق بدترین مجازات‌ها می‌دانید. اگر هر کسی که اندکی با شما تفاوت عقیده دارد را در انتهای سویه‌ی دیگر می‌گذارید. اگر تمام کسانی که با نظر شما مخالف هستند را یک کاسه می‌دانید. اگر یک طرفدار سخت حجاب، آنکس را که برای نبود قانونی پلیس امنّیت اخلاقی مستدل سخن می‌گوید را با رسانه‌ی بهره‌جوی معاند یکی بداند و یا اگر یک منتقد سخت نظام اسلامی، آن که از نیکی حجاب اسلامی می‌گوید را با مسئول احمقی که عوام را کالانعام می‌داند، یکی کند، هر دو دچار زیاده‌روی هستند در آنچه می پندارند تماماً درست است.

دوقطبی سازی، بدترین مخرّب اعتدال و تفکّر است. احساساتی چون خشم را برمی‌انگیزد و هر کس تنها از منظر خودش به سویه‌ی دیگر می‌نگرد. یکی به خشونت پلیس امنیّت اخلاقی و دیگری به وحشی‌گری‌های مغتششین. چرا هیچ گروهی هر دو سو را نمی‌بیند. مگر بسیاری از فرهیختگان، به واقع بینی باور ندارند؟ شاید همین حس، ناخوشایندی که از خواندن پست تا کنون به شما دست داده، حاصل یک اندیشه‌ی نادرست باشد.

خدانگهدارتان (نخست از فتنه دوّم از گناه سوم از بلا)

شکهمدردیسختیمهسا امینیکیبوردی برای آزادی
لا علم لنا الّا ما علّمتنا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید