ویرگول
ورودثبت نام
سجاد هجری
سجاد هجری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

آمیزه‌ی «علم انسانی» نزد کندی، فارابی و ملاصدرا!

آمیزه‌ی «علم انسانی» نزد کندی، فارابی و ملاصدرا!

زبان‌زد «علوم انسانی» امروزه چنان آشناست و مردم با آن خو گرفته‌اند که جز اندکی، کسی درباره‌اش پرسش نمی‌کند! شاید کسی بگوید: بازار گرم اسلامی یا «بومی‌سازی» علوم انسانی نشان آن است که بسیار از آن پرسش شده و می‌شود؛ ولی کوتاه، این بازار نچندان پررونق، گرفتار شعارها و کلیشه‌هاست! گویند: علوم انسانی برابرنهاد humanities است که تازیان بدرستی، بدان «انسانیات» گفته‌اند و نباید آن را «علم» پنداشت؛ از این‌رو، آمیزه‌ی علوم انسانی برابرنهادی درست برای humanities نیست. سخن در این‌باره درازست؛ ولی برخی کاربردهای علوم انسانی نزد ما اعم از humanities است (البته، بتمایز دانشکده‌های «علوم انسانی» از «علوم اجتماعی» در دانشگاه‌های ایران دقت شود!) و گویا تعریفش سلبی‌ست و باید از «چینستی»اش (چه چیزی نیست!؟) گفت؛ زیرا هر چه را که طبیعی و ریاضی نیست، انسانی گویند! علم نیز «مشترک لفظی»ست و انصراف آن در فارسی و تازی، بـ"science" نیست! پاسخ بدین پرسش‌ها که امروزه، علوم انسانی چه هست و چه نیست و برابرنهاد کدام واژه یا واژه‌هاست و تاریخ کاربردهای نو/نوین‌اش چیست، مجالی گسترده بلکه «گاو نر می‌خواهد و مرد کهن»! از قضا، آمیزه‌ی «العلم الإنسانی» (علم انسانی!) در جهان اسلام پیشینه دارد. کندی در «کمیة کتب أرسطوطالیس وما یحتاج إلیه فی تحصیل الفلسفة» آن را آورده و فارابی در رساله‌ی خواندنی «تحصیل السعادة» خود آن را بکار برده است! او پس از «علم التعالیم»، «علم الطبیعة» و «علم ما بعد الطبیعیات»، از «العلم الإنسانی» سخن می‌راند و آن را همان «العلم المدنی» (الفلسفة المدنیة) که درباره‌ی سعادت انسان است، می‌داند و چنین تعریف می‌کند: «وهو علم الأشیاء التی بها أهل المدن بالاجتماع المدنی ینال السعادة کل واحد بمقدار ما له أعد بالفطرة» که شاید کسی بگوید: فارابی مدنیت را چونان فصل مقوم انسان می‌پندارد (انسانیت= مدنیت)! او علم انسانی را عهده‌دار بررسی غرض تکوین انسان که همان کمالی‌ست که باید بدان برسد و نیز بررسی هر آن‌چه که انسان با آن بدین کمال دست می‌یابد، می‌شناساند: «ویفحص عن الغرض الذی لأجله کون الإنسان وهو الکمال الذی یلزم أن یبلغه الإنسان ماذا وکیف هو ثم یفحص عن جمیع الأشیاء التی بها یبلغ الإنسان ذلک الکمال إذا ینتفع فی بلوغها ...» و در رساله‌ی «التنبیه علی سبیل السعادة» از آمیزه‌ی «الکمال الإنسانی» (وکانت نهایة الکمال الإنسانی)، «کمال الإنسان» (کمال الإنسان فی ...) و «مقصود ما إنسانی» (فکل واحد من هذه الصنائع الثلاث له مقصود ما إنسانی) بهره می‌برد؛ پس می‌توان گفت که او علم مدنی را انسانی می‌نامد؛ زیرا درش از چیستی، چونی، چندی و ... کمال انسانی بحث می‌شود؛ چنان‌که در تعریف پیشین از سعادت سخن رفت. آمیزه‌ی العلم الإنسانی را ملاصدرا و فیاض لاهیجی نیز بکار برده‌اند؛ اما در معنایی دیگر! ملاصدرا در «مفاتیح الغیب» می‌نویسد: «إذا عرفت هذه المقدمة فاعلم أن العلم الإنسانی یحصل من طریقین ...» و لاهیجی در «شوارق الإلهام» می‌نگارد: «لکن الحق فی ذلک أنه لیس تعدد المعلومات فی العلم الأزلی کتعددها فی العلم الإنسانی» که هر دو، مقصودشان علمی‌ست که انسان بدست می‌آورد (می‌تواند بدست آورد!)؛ چنان‌که کندی نیز «العلم الإنسانی» را دربرابر «العلم الإلهی» می‌گذارد و می‌نگارد: «فأما العلم الإنسانی الذی حددنا [فهو] دون العلم الإلهی»! در کاربرد فارابی انسان «موضوع علم» است (و البته، متبادر از آن مجموعه‌ای از قضایا!) و در کاربرد ملاصدرا و لاهیجی انسان فاعل/دارای علم است و مقصود از علم نیز در آن گویا «صورت ذهنی»ست (فنقول إن العلم و هو الصورة الحاضرة لحقائق الأشياء عند الجوهر العاقل/البته، تعبیر «الحاضرة» بجای «الحاصلة» نیازمند دقت است!). سخن درازست ...! این آمیزه کاربردهایی دیگر در میراث مکتوب ما دارد که شرحش را این زمان بگذار تا وقت دگر ...!

علوم انسانیhumanitiesفارابیملاصدراکندی
پژوهش‌گر!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید