اندیشکدهی سراح! (اندیشکده سراح!)
(اندیشکدهای برای نهادینهسازی و جااندازی «فرهنگ اسلامی متارکه/طلاق/فراق/سراح» (فراس))
بر کسی پوشیده نیست که «طلاق» در جامعهی ما پدیداری اجتماعیست؛ زیرا در همهی گروههای (اقشار/طبقات) جامعه بیشوکم، رایج است و بیگمان، آن یکی از آسیبهای اجتماعیست که امروزه جامعهی ما با آن درگیرست. سدافسوس، اگر نگوییم همه، قاطبهی آنان که بدین آسیب توجه و اهتمام دارند، تنها «کثرت»ش را در ذهن و نظر دارند و کوشششان فقط در «کاهش» طلاق است که با تعبیرهایی چون «پیشگیری» از آن سخن میرانند؛ با آنکه در «سیاستهای کلی خانواده» (ابلاغی رهبری) دربارهی «جبران» آسیبهای طلاق نیز سخن رفته است: «13. پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و عوامل تزلزل نهاد خانواده بهویژه موضوع طلاق و جبران آسیبهای ناشی از آن با شناسایی مستمر عوامل طلاق و فروپاشی خانواده و فرهنگسازی کراهت طلاق» و چون نیک بنگریم، آسیب طلاق تنها در کثرتش نیست بلکه هر حدی از طلاق میتواند آسیبزا باشد و باید این آسیبها را «دفع» (جلوگیری و پیشگیری) یا در نهایت، «رفع» (جبران) کرد. آنان که فقط بپیشگیری از طلاق میاندیشند که آن نیز سه بخش است: 1. پیش از ازدواج، 2. حین زندگی (بویژه هنگام «طلاق عاطفی») و 3. هنگام اقدام برای طلاق و بیشتر بر سومی متمرکزاند، بسیار افزونتر، از دو موضوع غافلاند:
1. آسیبهای فرایند طلاق
2. آسیبهای پس از طلاق
که نخستین بر دومی بسیار تأثیرگذار است. نخستین را قرآن حکیم بارها طرح کرده است:
· ... أمتعکن وأسرحکن سراحا جمیلا
· ... فمتعوهن وسرحوهن سراحا جمیلا
· ... أو سرحوهن بمعروف (فارقوهن بمعروف)
· ... أو تسریح بإحسان
سراح جمیل یا با احسان یا با معروف، در فرایند طلاق است که قرآن بر آن تأکید دارد (جا دارد اشاره شود که ادبیات پژوهشی این موضوع بسیار لاغرست!). از سوی دیگر، آشکارا، قاطبهی طلاقها اکنون سراح جمیل یا با احسان یا با معروف نیست بلکه با تنازع، اختلاف و تضییع حقوق همراه است؛ از اینرو آسیبزاست و آسیبهای فرایند طلاق پس از طلاق نیز ماندگارست و گاه طولانی شدن فرایند طلاق که حتا «سیاست» برخی برای پیشگیری از آن است، این آسیبها را میافزاید و البته، سراح جمیل، با معروف و با احسان، «احتمال» رجوع دوباره پس از متارکه را میافزاید. از آسیبهای پس از طلاق فراوان میتوان گفت؛ چنانکه در روانشناسی از پدیدار «سوگ جدایی/فقدان» (و «ناسازگاری») سخن میگویند؛ ولی آشکارا، جامعه هیچ تدبیری برای آن ندارد و کمتر کسی بدان بویژه با نگاه راهبردی میاندیشد. طلاق مانند دیگر افعال انسان بطور ثبوتی، موضوع احکام خمسهی تکلیفی (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است؛ ولی در اخبار این فعل بسیار نکوهش و از آن با تعابیری مانند «أبغض الحلال» یاد شده؛ اما هیچگاه امکان/احتمالش نفی بلکه «ضرورت» اجمالیاش در جامعه سلب نشده است. اکنون جامعه نیازمند «فرهنگ دینی/اسلامی طلاق» است تا از این دو دسته آسیب فرایند طلاق و پس از طلاق بکاهد. این مهم نیازمند بنیانگذاری اندیشکدهایست تا بطور راهبردی بدان بپردازد و در اینباره «سیاستپژوهی» کند. ما آهنگ بنیانگذاری چنین اندیشکدهای را برای راهبرددهی در «فرهنگ اسلامی/دینی طلاق» داریم و نام آن را برگرفته از قرآن «سراح» (که بطور کنایی بطلاق نیز میاشارد؛ ولی بار منفی آن را ندارد!) میگذاریم. این اندیشکده از «استفراغ وسع و بذل جهد اندیشکدهای» بهره میبرد؛ یعنی همهی روشها و ابزارهای اندیشکدهای را بکار میگیرد؛ البته، این اندیشکده منحصر در این دو حوزه نخواهد ماند؛ ولی تمرکزش را در آغاز بر این دو مینهد.
نخستین «مأموریت» این اندیشکده در پیگیری «رسالت»ش، «سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی» در کاهش آسیبهای «فرایند متارکه» و «پس از متارکه»، تبیین/توجیه «ضرورت» توجه/اهتمام (بلکه اولویتدهی) بدین دو ساحت و «چارهاندیشی» در اینباره (نحوی «گفتمانسازی/ایجاد تفاهم عرفی»!) است که «جذبواقناع» نهادهای «ذیربط» بلکه «مسئول» را در پی دارد؛ تا آنجا که آن را «در دستور کار» خود نهند که مستلزم 1. «رایزنی» (و اندرکنش) با این نهادها، 2. «یارگیری» از کارشناسان و چهرهها و 3. «زمینهسازی» برای «مطالبهی آگاهانهی مردمی» در اینباره است که بویژه با بهرهگیری از ابزار «رسانه» شدنیست. نیز چنانکه فیالجمله، اشاره شد، این دو حوزه دچار فقر تحقیقات/مطالعاتیست؛ از اینرو سراح باید 1. این فقر را برخ کشد (نشان دهد!) و 2. آن را بقدر یک اندیشکده و در شکل/صورت اندیشکدهای رفع کند. در این راستا سراح میکوشد:
1. با اهالی (در معنای اعم) این حوزه «تعامل» کند و «اقتراح»/مصاحبهی کتبی و شفاهی و نیز فردی و گروهی از/با ایشان نماید و نیز «نشست»هایی با حضور ایشان برگزار کند.
2. «نهادنگاشت» این حوزه را رسم نماید و ویراست نخست «نظام مسائل» آن را تدوین کند.
3. مطالعات-تحقیقاتی بنیادین تا کاربردی در این حوزه طراحی و اجرا کند و در این اجرا، دانشجویان رشتههای مرتبط با این حوزه را بانحای گوناگون (مانند جهتدهی و حمایت از پایاننامه) «مشارکت» دهد.
4. نهادهای مردمی (مانند خیریهها، مساجد و ...) را در اینباره «توجیه» و همراه نماید.
5. با نوشتارها، پادپخشها و ... جذبواقناعی در رسانه، زمینهساز «تفاهم عرفی» در اینباره شود.
اندیشکدهی سراح در انجام این کارها در بازهی «یکساله»، خواهان حمایتهای مادی و معنوی «...» است.