بحران در بدن و بحران در مدینه!
«بحران» را برابر crisis مینهند؛ ولی در فارسی، واژههایی دیگر مانند «معرکه»، «هنگامه» («ولاستون/کمانگیر» از نخستین فرهنگهای انگلیسی بفارسی!)، «موضع حساس»، «نقطهی عطف» (هزارهی حقشناس)، «بزنگاه»، «سرگشتگی» (آریانپور) و ... را نیز برابرش گذاردهاند! در کجایی و ریشهی این واژه آرایی گوناگون گفتهاند: برخی آن را «مولَّد» («جمیع ذلک مولد/جوهری» «وکل ذلک مولد/صفیپوری»)، برخی معرب از «سریانی» (وهذه کلمة سریانیة/خوارزمی) و برخی تازیشده از «یونانی» (بالضم هو لفظ یونانی معرب/تهانوی) دانستند؛ اما آشکارا، این واژه زبانزد/اصطلاحی در پزشکیست که «مجازی»، در دیگر حوزهها بکار رفته: «لفظ مذکور مجازا در شدت و تزلزل و تصادم امور مهمه استعمال میشود مثل بحران سیاست و بحران کابینه و امثال آنها» (فرهنگ نظام داعیالإسلام) و این دست بهرهگیری از واژگان دانش طب در «اجتماعیات»، «اقتصادیات» و «سیاسیات» کم نیست؛ زیرا از گذشتههای کهن، مدینه را ببدن و سیاست مدن را بصناعت طب مانند میکردهاند: «کما أن صحة البدن ... کذلک صحة المدینة ...» (فصول منتزعهی فارابی) و آن دو را همانند و در کنار هم بکار میبردند: «کذلک فی الأفعال الإنسانیة أی فی الصنائع الفاعلة مثل صناعة التمدن وصناعة الطب» (تفسیر مابعدالطبیعهی ارسطوی ابن رشد) و حتا برخی در یک کتاب این را بررسیدهاند: «حفظ الصحت و سیاست المدن» حکیم ساوجی بفارسی و برخی نیز از پزشکی کشور(ها) سخن راندهاند: «طب الممالک در علل و اسباب سقوط صفویان» قطبالدین شیرازی ذهبی!
این ویژهواژهی طبی را در بسیاری از کتابهای پزشکی جهان اسلام مانند «الحاوی» رازی، «الموجز فی الطب» ابن نفیس، «المولودین» حنین، «التصریف» زهراوی، «شرح أقسرائی»، «کناش فی الطب» کشکری، «المختارات فی الطب» بغدادی و ... میتوان یافت؛ ولی در برخی فرهنگهای لغت تازی بتازی کهن (مانند «کتاب العین/ق. 2»، «المحیط فی اللغة/ق. 4»، «مقاییس اللغة/4» و ...) این واژه دیده نمیشود و در فرهنگهای دیگر تازی بتازی («صحاح اللغة/ق. 4»، «لسان العرب/ق. 7» و ... حتا «أقرب الموارد/ق. 14» و «المنجد/ق. 14») نیز تنها بمعنای زبانزد پزشکی آمده است. در فرهنگهای تازی بفارسی (مانند «تکملة الأصناف/ق. 6» و «دیباج الأسماء/ق. 7 یا 8») و فارسی بفارسی (مانند «برهان قاطع/ق. 11» و «فرهنگ رشیدی/ق.11») پیش از دو سده پیش، این واژه یاد نشده و معنای امروزین آن نیز تنها در فرهنگهای فارسی سدهی اخیر (مانند «فرهنگ نظام»، «لغتنامهی دهخدا» و ...) ذکر شده که نشان آن است که این معنای امروزین، در فارسی و نوست و «نَقل» (از معنای پیشین بپسین!) بتازگی رخ داده و شاید حتا کسی بگوید که پس از برابرنهی آن با واژهی crisis در برگردانش بفارسی یا مقارن/همزمان با آن، چنین شده که نیازمند بررسیست! «فرهنگ معین» بحران را «آشفتگی و تغییر حالت ناگهانی» و «بالاترین مرحلهی یک جریان» گفته و برخی نیز «آشفتگی»، «آشوب»، «تشنج»، «تلاطم» و ... (این واژهها آدمی را بیاد بحر/دریا میاندازد که آن را ریشهی بحران میپندارند!) را برابرش گذاردند و همچنین آن را بمعنای «مخاطره» دانستند و برخی سرهنگاران نیز «چالش» را برایش پیش نهادند؛ اما بحران در پزشکی چیست!؟ تهانوی در «کشاف اصطلاحات الفنون» پس از آنکه معنای واژهی بحران را در یونانی «الفصل فی الخطاب» آورده (که آدمی را بیاد «قضا[ء]/داوری» میاندازد و معنای «نقد» را بذهن میآورد!) و ناظر بپزشکی آن را «الخطاب الذی یکون به الفصل بین الخصمین أعنی الطبیعة والمرض» دانسته، از جالینوس نقل میکند: «هو الحکم الحاصل لأنه به یکون انفصال حکم المرض إما إلی الصحة وإما إلی العطب» و بحران را نزد پزشکان لازمهی این معنا میشمارد و میگوید: «وهو تغیر عظیم یحدث فی المرض دفعة إلی الصحة أو إلی العطب» (سپس گونههای بحران را که برخی رو بتندرستی و برخی دیگر رو نابودیست، برمیشمارد!) و مانند آن، داعیالإسلام در «فرهنگ نظام» بحران را «نهایت شدت مرض که در آن یا طبیعت غالب شود و صحت آید یا مرض غالب شود و موت» و خوارزمی در «مفاتیح العلوم» آن را «البحران حالة تحدث للعلیل دفعة استفراغا وتغیرا عظیما ... وینتقل المریض من البحران إلی صلاح وربما انتقل إلی ما هو أشد منه» تعریف کردهاند (آریانپور در فرهنگ «شور/اوج بیماری»، «نقطهی عطف مرض» و «کریز» (تولک و پَرریزی پرندگان!) را نیز برابر crisis آورده)!
از این تعاریف میتوان دریافت که بحران در زمینهی بیماری رخ میدهد و ریشه در آن دارد و آن، دگرگونی ناگهانیست که پیامدش میتواند چیرگی بر بیماری (در این حالت بحران «اوج/بیشینه»ی بیماریست!) و بهبود یا چیرگی و افزایش بیماری و در پایان، مرگ باشد! چنانکه یاد شد، بحران در اجتماعیات، اقتصادیات و سیاسیات، «استعاره» از بحران در پزشکیست؛ ولی باید بررسید که جهت/جهات «مُقرب/نزدیکگر» و وجه/وجوه «مُبعد/دورگر» در این «مجاز بعلاقهی تشبیه» چیست! آیا میتوان بحرانهای اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی را نیز دارای «زمینه» ([ها]ی بیماری) دانست و آیا میتوان گفت که آنجا که هیچ «انحراف/اختلال»ی نیست، بحرانی نیز رخ نمیدهد و اگر چه بحران اختلالی شدید و دفعیست؛ اما در بستر انحرافی خفیف و بطیء پدید میآید!؟ اگر چنین باشد، در هر بحرانی باید بدنبال این زمینهها گشت و آنها را یافت و همچنین «نقطهی اوج» آن را بحران نامید! گویا، بحرانها در پزشکی پیشبینیپذیرند و حتا پزشکان آمیزهی «یوم بحران» و «یوم باحوری» را بکار میبرند و در کتابهایشان روز یا روزهایی را از آغاز بیماری یا پیدایی نشانهی آن بعنوان روز بحران بیماری که گویی میتواند مکرر/چندباری رخ دهد، میآورند: «ویرتبون له حسابا یطابقون به أیام البحران ... وأما الیوم السابع فهو أفضل أیام البحران ... والثامن لایکاد أن یکون یوم بحران ... والتاسع یوم بحران ...» (بغدادی)! اما آیا بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز پیشبینیپذیرند و میتوانند چندباره رخ دهند!؟ در پزشکی بحران میتواند بتندرستی بینجامد و نیز شاید بمرگ منجر شود و این را در بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز میتوان دید و چنانکه از انگارهی «چالش-واکنش» تویینبی آشکارست، پاسخ/واکنش سزاوار و درخور ببحران، پیشرفت «تمدن» را در پی دارد! از این دست پرسشها با بررسی موشکافانهی بحران پزشکی فراوان میتوان پرسید که در شناخت بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بسیار سودمند است!
باید دانست که بحران در ویژهواژگان «نجوم» و «تنجیم» (أحکام النجوم) نیز در آمیزهی «مراکز بحران/البحران» بکار رفته که بدان «تأسیسات القمر» نیز گویند! تهانوی آن را «رسیدن ماه بدرجاتی معین از فلک بروج» تعریف میکند: «نزد منجمان عبارت است از رسیدن قمر بدرجات معینة از فلک البروج و آن را تأسیسات قمر نیز گویند» (اگر چه کشاف تهانوی بزبان تازیست؛ اما بخشهایی از آن فارسیست که ویراستاران آن بخش را در بتازی برگرداندهاند: «عند المنجمین عبارة عن وصول القمر لدرجات معینة من فلک البروج ویقال لها أیضا تأسیسات القمر») و آن را را بسیار «بدشگون/نحس» و پذیرفتن کارها و بدست گرفتن چیزها (اختیارات الأمور) را در آن، «نکوهیده/مذموم» میداند و «پرهیز/حذر» از آن را شایان میشمارد: «و در اختیارات امور مذموماند و بغایت نحس؛ یعنی وقتی که قمر بدان درجات رسد، در آن وقت حذر باید نمود» (وهی مذمومة فی اختیارات الأمور وهی فی غایة النحوسة أی أنه عندما یصل القمر لتلک الدرجات فینبغی الحذر فی تلک الأوقات)! و بیرونی در «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» در تأثیرگذاری نیرومند ماه در مراکز بحران میگوید: «فإذا اجتمع مع ذلک کون القمر فی مواضع تأسیساته قوی الأمر وظهر التأثیر»! شاید این زبانزد نجومی نیز از پزشکی بعاریه گرفته شده است؛ ولی سرانجامِ بحران در این زبانزد تنها میتواند ناخوشایند باشد!