بحران مشروعیت در ایران امروز!
بسیارند آنان که در این بیش از ۱۰۰/سد روز اعتراض و اغتشاش بلکه «اعتراض-اغتشاش» در کشور، از هر حوزه و با هر کسوت، تحلیلهایی ارائه دادهاند بلکه مواضعی تصریحی یا تلویحی گرفتهاند؛ اما بنظر میرسد اگر نگوییم همه، قریبباتفاق آنها صورتبندی درست و بجایی ندارند. همه بنحوی «نظام سیاسی» را محور گذاشتهاند و هر چه میگویند، حولوحوش آن است؛ اما میپندارم مسألهی این روزها فراتر و کلانتر از آن است و نظام سیاسی جزئی تا حدودی مهم از آن (برای نمونه «رکاکت» و «خشونت» این روزها فراتر از تحلیل آن با نظام سیاسیست!). تا مسئلهای درست صورتبندی نشود، آشکارا، امکان حل/رفع آن نیست!
سخن درازست؛ اما بیش از همه، «بحران مشروعیت/legitimacy» در جامعهی ایران چشم را میخلد؛ در میادین و سطوح گوناگون! بسیاری این روزها را انقلاب، قیام، جنبش و ... نامیدهاند و آن را دربرابر مشروعیت نظام سیاسی پنداشتهاند؛ اما این پدیدار هر چه میخواهد باشد، نخستین نیست و سومین است! نخستینش بحران مشروعیت در خانواده است و کم در این سالها بلکه دو دهه از کاهش مشروعیت پدرومادر در خانواده و برای فرزندان سخن نرفته (نیز پدر خانواده برای دیگران حتا مادر! اگر از جنبش و پویش زنان این روزها سخن میرود، «آماج» آنها نیز فقط نظام سیاسی نیست بلکه پدران، برادران و همسرانشان نیز هست!) و همین فرزندان چون بمدرسه رسیدهاند، مشروعیت اولیای مدرسه (مدیر، ناظم، معلم و ...) را در گام دوم زیر سؤال برده و علیهش بپاخاستهاند و اکنون که از جامعهی کوچک خانواده و مدرسه بدرآمدهاند و جهانشان بزرگتر شده، در سومین گام، دیگر گروهمرجعهای جامعه را بچالش کشیده و از مشروعیت انداخته و در رأسش نظام سیاسی را نشانه گرفتهاند؛ پس بحران بیش از هر چیز در مشروعیت «مراجع» جامعه است؛ از پدرومادر تا حکومت!
زمانی «روشنفکران» و حتا برخی «اصلاحطلبان» در این جامعه برای بسیاری (از باصطلاح، ناقدان، مغایران و مخالفان!) مشروعیت داشتهاند؛ ولی دیگر چندان ندارند (و بویژه دومین را «وسطباز» و ... خواندهاند!) و برخی میپندارند مشروعیت بـ«فضای مجازی» (شبکههای اجتماعی) رفته و نزد «سلبریتی/چهره»هاست؛ اما چنین نیست؛ چراکه اگر آنان در مواضعشان ملایم شوند یا از آن بر/بازگردند، پیروان و دنبالکنندگانشان بسیار میکاهد (یعنی گویا رابطه بعکس است!)؛ پس اکنون باید سرنخهای این «کلاف» پیچیده و درهم را یافت!