ویرگول
ورودثبت نام
سجاد هجری
سجاد هجری
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

تأسیس و تجدید علم!

تأسیس و تجدید علم!

کم نیستند آنان که کورمال، بدنبال «دانش بومی/خودی/خودمانی» می‌گردند و «تولید علم» را آرمان/نصب‌العین/کمال‌مطلوب/ایده‌آل خود نهاده و در جستجوی «مکتب ایرانی/ایرانی-اسلامی» دانش‌اند. برخی‌شان از «تصریح»/صریح‌سازی «دانش ضمنی» کشوریان و لشکریان که مبتنی بر «تجربه»هاست سخن می‌گویند و بـ«تجربه‌نگاری» سرگرم‌اند؛ البته، هرچند از «عمق» و «دقت» می‌گویند؛ اما نه معانی دست‌کم سگانه‌ی تجربه (مطلق مشاهده، استقرای صرف، مجربات در یقینیات!) را می‌دانند و نه تصریح‌شان را شرح می‌دهند که آیا آن «تبیین» است یا «تفسیر-تفهم» یا ...!

دو کلیدواژه‌ی الهام‌بخش در «میراث اسلامی» ما که در این «آرمان شدنی دوردست» راه‌گشایند و جا دارد کاویده و درباره‌ی آن دو نگره‌پردازی شود (و بجای «تولید علم» که از وجوهی نامناسب است، بکار روند!)، یکی «تأسیس» و دیگری «تجدید» است. تأسیس چنان‌که بـ«مادیات» افزوده می‌شود، بـ«معنویات» نیز اضافه می‌گردد (برخی شاید بگویند که دومی استعاره از نخستین (که محسوس است،) است؛ اما آنان که الفاظ را موضوع برای «ارواح معانی» می‌دانند، موافق نیستند!)؛ مانند «تأسیس النبوة»، «تأسیس الآداب»، «تأسیس قواعد ریاست/محبت» و ... چنان‌که در نام برخی کتاب‌ها چون «بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة»ی ابن تیمیه آمده است. در فقه دو ویژه‌واژه‌ی «تأسیس الأصل» و «الأحکام التأسیسیة» (دربرابر «الأحکام الإمضائیة») بکار می‌رود و نیز در علوم بلاغت «التأسیس» دربرابر «التأکید»ست (التأسیس أولی من التأکید). بطور ویژه، گاه تأسیس بفرقه‌ای کلامی یا طریقه‌ای عرفانی یا دولت/سلسله‌ای افزوده می‌شود. سخن در کاربردهای تأسیس درازست؛ اما تأسیس پرشمار بـ«علم» و اجزای آن (تأسیس قواعد الفقه وأصوله/إبداع المعانی و ... تأسیس المبانی) افزوده می‌شود. شاید پیش از همه، در این‌باره کتاب نام‌ور «تأسیس الشیعة (الکرام) لعلوم الإسلام» سید حسن صدر بیاد آید. در این کتاب بارها تأسیس بعلم/علوم اضافه شده: «... وفی تأسیس فنون الإسلام سادة حیث تقدموا فی تأسیس فنون العلم ... تقدمت الشیعة فی تأسیسها ... فی واضع ذلک العلم ومؤسسه ... یجری مجری التأسیس ... فهو جامع للمؤسسین لکل علوم الإسلام ... فی أول من أسسه ... أول من أسس العربیة» و در هر فصلش از مؤسس هر دانش سخن رفته است (در «رئوس ثمانیة»ی دانش «مؤلف/مصنف» علم گفته می‌شود: «یسمیها القدماء الرؤوس الثمانیة ... ورابعها المؤلف وهو مصنف الکتاب ...»). تأسیس/بنیان‌گذاری علم یا «بعض» آن (برخی اجزایش مانند قواعد) را که «نوآوری»ست، امروزه، «تولید علم» گویند (این تعبیر در میراث جهان اسلام مانند آثار سید مرتضا و ابن زهره آمده است). «الحکیم المؤسس» عنوانی‌ست که برای «آقا علی مدرس»، از فیلسوفان مکتب تهران، در عصر خود تا کنون بکار می‌رود؛ چنان‌که شاگرد او، شیخ علی نوری حکمی (شیخ شوارق)، در تعلیقات اسفار و شاگرد شاگردش، محقق اصفهانی (کمپانی)، در «نهایة الدرایة»، از او با این عنوان نام می‌برند. علت این عنوان‌گذاری آشکارا، آرای نوآورانه‌ی ایشان در فلسفه‌ی اسلامی‌ست؛ چنان‌که نام مشهورترین کتاب‌شان «بدایع الحکم» (بدایع=نوآورده‌ها، نوباوه‌ها و ...) است. نیز برخی مانند دکتر رضا داوری اردکانی، فارابی را «مؤسس فلسفه‌ی اسلامی» می‌خوانند یا مانند دکتر محسن کدیور او را «مؤسس علم مدنی» می‌نامند؛ زیرا پیداست که او فلسفه‌ی اسلامی را پایه گذارده و کسی چون ابن سینا در راه او پای نهاده است. شیخ محمدرضا مظفر در کتاب پرخواننده‌ی «أصول الفقه» از شیخ مرتضا انصاری با عنوان «مؤسس اصول نو» یاد می‌کند: «... لأن هذه المسئلة حادثة أثارها شیخنا الأنصاری مؤسس الأصول الحدیث»؛ زیرا بر همگان آشکارست که او طرحی نو در علم اصول درانداخت و آرایی تازه در آن ساخت‌وپرداخت!

زبان‌زد تجدید تاریخی فراتر و پربارتر دارد؛ بویژه در اخبار! خبری «نبوی» که «حدیث التجدید» نام گرفته، در منابع اهل سنت فراوان بازگو شده و بزرگان عامه آن را «صحیح» دانسته‌اند. هرچند منابع روایی شیعی از آن خالی‌ست و با توجه بمبانی اهل تشیع این خبر صحیح نیست (بلکه احتمال «جعلی» بودن آن نیز هست!) و برخی مانند استاد مرتضا مطهری سوای سند، بدلالت آن نیز اشکال کرده‌اند؛ اما «مضمون کلی» آن را فی‌الجمله، در برخی اخبار شیعی می‌توان یافت و عالمان شیعه از برخی تعابیرش بهره برده‌اند. فارغ از صحت یا ضعف بلکه جعل آن، این خبر در جهان اسلام «ادبیات»ی کارا را پدید آورده که درخور بررسی‌ست. برخی بخش‌های این خبر گوناگون نقل شده؛ اما شاید نقل مشهور چنین است: «إن الله یبعث لهذه الأمة علی رأس کل مئة سنة من یجدد لها دینها» که فقیهان حدیث درباره‌ی بخش‌بخش‌اش سخن گفته و اختلاف کرده‌اند. برخی چون ملا جلال الدین سیوطی کتابی مستقل با نام «التنبئة بمن یبعثه الله علی رأس کل مائة» درباره‌اش نگاشته‌اند و کسانی نیز مانند او در ارجوزه/قصیده‌ای با نام «تحفة المهتدین بأخبار المجددین» مجددان را با گزینش خود نام برده‌اند و آشکارا، میان فهرست‌های مجددان گوناگونی‌ست و در این‌که چه کسی در هر قرنی مجدد است، اختلاف است. برخی از معاصران نیز درباره‌ی چیستی «تجدید» و گوناگونی آن با «عصرانیة/مدرنیت/تجدد» قلم فرسوده‌اند. گویا می‌توان از تجدید (نو کردن) 1. نظری و 2. عملی سخن گفت که اولی همان تجدید در «دانش/علم» است و دومی تجدید اجتماعی-سیاسی (شاید حتا «فرهنگ») و البته، این دو اگر نگوییم از لوازم هم‌اند، دست‌کم، با هم مرتبط‌اند! در میان عالمان شیعه کسانی «المجدد» خوانده شده‌اند که در برخی شاید مانند وحید بهبهانی نخستین (که با «تهذیب» و «تأسیس» تفسیرپذیرست: «مجدد ما اندرس من طریقة الفقهاء»، «مهذب قوانین الشریعة ببدائع أفکاره الباهرة» و «والمؤسس فی الأصول والفروع والرجال») و در دیگرانی چون میرزای شیرازی دومین غلبه دارد؛ اما تجدید در ساحت علم بسیار بلکه بیش‌تر بذهن متبادر می‌شود و برخی چون ابن کثیر آن را اعم از هر علمی دانسته‌اند (والظاهر والله أعلم أنه یعم حملة العلم من کل طائفة وکل صنف من أصناف العلماء). شاید کسی بگوید که تجدید در ساحت اجتماع و سیاست فرع آن است بلکه تجدید علمی بنحوی مقدم است و حتا شاید کسی بگوید: آن نو شدن دانش را تجدید گویند که بنو شدن عملی/اجتماعی-سیاسی بینجامد. سخن درازست؛ اما تجدید علمی با تأسیس که پیش‌تر ذکر شد، در یک شبکه‌ی معنایی‌اند و جا دارد از نسبت‌شان سخن رود (مانند تجدید در نسبت «میراث تاریخی» و تأسیس در نسبت جز آن یا تقدم تجدید بر تأسیس) که این زمان بگذار تا وقت دگر ...! جا دارد درباره‌ی این دو پژوهید و لوازم، ملازمات و ملزومات‌شان را کاوید.

تأسیستجدیدتولید علمآقا علی مدرسوحید بهبهانی
پژوهش‌گر!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید