سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

تربیت «تقریر»نگاران در زیست‌بوم اندیشه‌ورزی معطوف بزمینه‌سازی برای گفتگوی نامستقیم استادان!

تربیت «تقریر»نگاران در زیست‌بوم اندیشه‌ورزی معطوف بزمینه‌سازی برای گفتگوی نامستقیم استادان!

1. «تقریر[نگاری]» از سنت‌های نیرومند «نظام دانش» در تمدن اسلامی‌ست[1] که بیش‌وپیش از همه در گروی پدیدار «تتلمذ/شاگردی» است. تقریر که عنوانی اضافی‌ست، با سنت «امالی[نگاری]»[2]گوناگون است؛ چراکه هرچند در امالی احتمال نقل بمعنا یا مضمون هست؛ ولی تقریر مبتنی‌بر «فهم شاگرد از درس استاد» است؛[3] ازاین‌رو ذهن شاگرد در آن [بیش‌تر] «فعال» (دربرابر منفعل!) است و آن رنگ‌وبوی شاگرد را دارد؛ پس بطور طبیعی و منطقی، تقریرهای شاگردان یک استاد از درس‌های آن استاد متناسب خودشان «گوناگون» است؛[4] اما تقریر چند سودمندی داشته است و هم‌چنان دارد:

· استاد با بررسی آن فهم شاگرد را می‌آزموده است.[5]

· شاگرد با نگاشتن آن توان خود را عرضه می‌کرده است.[6]

· شاگرد با نگاشتن آن مباحث استاد را برای خود و «دیگران» ماندگار می‌کرده است.[7]

· ...![8]

گفتنی‌ست که «مقرر استاد» عنوانی‌ست که مانند «مستشکل درس» از ارزشی والا برخورد بوده است.[9] نیز برخی تقریرها «تقریظ» استاد را دربرداشته که بنحوی «تأیید» (فی‌الجمله‌ای) آن تقریر بوده که «گاه» با جملاتی گواه بر «اجتهاد» مقرر هم‌راه است.

2. «مباحثه/مذاکره» یکی دیگر از سنت‌های نام‌ور/مشهور نظام علم در جهان اسلام است[10] که در میان عموم مردم با عنوان «بحث طلبگی» بمثابه‌ی «مَثَل»ی پرمعنا و کارا پربسامد بکار می‌رود و نشان روحیه و زی علمی یا بتعبیری، «آداب علم» است.[11] امروزه که از «گفتگو» میان مردم و بویژه اندیشه‌مندان و دانشیان بعنوان شرط رشد و تعالی جامعه (بلکه جامعه بودن/شدن جامعه!) سخن می‌رود،[12] بیش‌ازهمه این سنت تاریخی بیاد می‌آید و ضرورت احیا بلکه «تجدید» آن در قالب/صورت‌های مناسب و متناسب امروز با همه‌ی وجود «احساس» می‌شود.

3. زمینه‌سازی برای گفتگوی [رسمی] «مستقیم» استادان بسیار دشوارست؛[13] چنان‌که «مباحثه/مذاکره» نیز بیش‌تر میان «هم‌درس»ان رخ می‌داده و می‌دهد؛[14] اما از سوی دیگر، بسیاری از گفتگوهای عالمان بصورت مکتوب در تحشیه‌ی آثار یا ردیه بر آثار یک‌دیگر بوده که هم‌زمانی/تقارن زمانی درش موضوعیت ندارد؛ اما یکی از موارد مشهور هم‌زمان آن تحشیه‌های مکتب شیراز (دوانی و دشتکی‌ها) بر «تجریدالاعتقاد» خواجه نصیرالدین توسی است که بنحوی مذاکره‌ای مکتوب است؛ ولی برخی استادان اهل کتابت حتا بعنوان تحشیه بر اثری دیگر نیستند؛ ازاین‌رو در گفتگوی کتبی نیز شرکت ندارند.[15]

4. یکی از راه‌های برپایی گفتگو میان استادان بطور نامستقیم و با «وساطت» شاگردان و مبتنی‌بر تقریرهای آنان از درس استاد است که نمونه‌هایی دارد؛ چنان‌که دو سال پیش در موضوع «قرائات» قرآن میان آیت‌الله مفیدی یزدی حفظه‌الله و یکی از مدرسان دانشگاه گفتگویی نامستقیم انجام شد که یکی از شاگردان آقای مفیدی بنمایندگی از ایشان، مبتنی‌بر تقریرات چندساله‌ی دروس قرائات بگفتگو نشستند.[16]

5. تقریرنگاری در نهاد دانشگاه/پژوهشگاه/اندیشگاه بهمان اندازه که شاگردی در آن کم/بی‌رونق است، کم/بی‌رمق است؛ اما چنان‌که اشاره شد، بعلت ضرورت انکارناپذیر گفتگو میان استادان در این نهاد و موانعی که دارد، جا دارد تقریرنگاری در این نهاد رواج یابد تا گفتگوی باواسطه‌ی مبتنی‌بر تقریر استادان در آن ممکن شود. این مهم نیازمند «تربیت» تقریرگران است و خانه‌ی اندیشه‌ورزان می‌خواهد در زیست‌بوم اندیشه‌ورزی بدین مهم دست یازد که نیازمند الگویی‌ست.

[1] سنت تقریر در یونان باستان نیز بوده؛ چنان‌که برخی رساله‌های ارسطو مانند «اخلاق نیکوماخوسی» را تقریر درس‌های او دانسته‌اند؛ چنان‌که در جهان معاصر غرب نیز تقریر جا دارد؛ برای نمونه، «دوره‌ی زبان‌شناسی عمومی» فردینان دو سوسور از تقریرهای (جزوه‌های کلاسی) دانش‌جویان تدوین شده است.

[2] مانند امالی شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضا، شیخ طوسی و ... (رحمهم‌الله)!

[3] گاه مقرر آرای خود را بصورت حاشیه بیان می‌کرده؛ چنان‌که آیت‌الله سید محمود شاهرودی رحمه‌الله تقریر خود از درس‌های علامه‌ی شهید سید محمدباقر صدر رضوان‌الله‌علیه را تحشیه کرده‌اند و البته، سپس آرای‌شان را در کتابی مستقل بنام «أضواء وآراء» (تعلیقات علی کتابنا بحوث فی علم الأصول) آورده‌اند.

[4] برای نمونه، اگر «اصول متلقات» را در تقریرهای شاگردان آیت‌الله‌العظما بروجردی قدس‌سره بررسید، این گوناگونی دیده می‌شود.

[5] مشهورست که آیت‌الله‌العظما خمینی (رضوان‌الله‌علیه) تقریرهای شاگردان درس فلسفه را مطالعه می‌کردند و برخی را از ادامه‌ی حضور در درس منع می‌نمودند.

[6] اکنون در حوزه‌ی علمیه (سوای حضوروغیاب!) طلاب درس خارج باید تقریر درس استاد را بمرکز مدیریت حوزه بعنوان گواه شرکت فعال در دروس ارائه دهند تا بتوانند از لوازم مادی و معنوی حضور در دوره‌ی خارج مانند امکان نگاشتن رساله‌ی سطح چهار و فارغ‌التحصیلی در آن (گویا 4 سال حضور شرط است!) برخوردار شوند.

[7] بویژه برخی استادان خود دست بنگاشتن نمی‌زنند یا قلم‌شان سنگین/دشوار است؛ ازاین‌رو تقریر شاگرد جای خالی اثر استاد را پرمی‌کند یا رجوع بآرای استاد را آسان می‌نماید.

[8] جای خالی اثری تحقیقی درباره‌ی سنت‌های نظام دانش در تمدن اسلامی آشکارست و جا دارد محققان این حوزه بدان همت گمارند.

[9] مشهورست که آیت‌الله منتظری رحمه‌الله در دوران جوانی بعنوان مقرر آقای بروجردی از احترامی بسیار برخوردار بوده‌اند.

[10] سخن درازست؛ ولی آشکارا، «محاورات» تاریخی افلاطون سندی ارج‌مند در گفتگوی فلسفی‌ست که نشان پیوند بی‌چون‌وچرای اندیشه با گفتگوست.

[11] خاطرات شیرین دراین‌باره فراوان است؛ چنان‌که بازگویی آن نَقل‌ونُقل مجالس است و می‌توان آن‌ها را از «محاضرات» که یکی از فنون ادبیات است، دانست.

[12] اکنون با هر کسی سخنی می‌گوییم، از ضرورت «گفتگو» در ایران امروز نام می‌برد (برخی بصراحت از «امتناع گفتگو» در امروز ایران یاد می‌کنند!)؛ چنان‌که بسیارند آنان که طرح برنامه‌های «گفتگومحور» را داشته و دارند و برخی از این‌ها صرف‌نظر از کیفیت‌شان اجرایی شده است.

[13] در مهمانی‌های عادی علما همیشه بحث و گفتگو درمی‌گیرد و هیچ مجلسی نیست که از حدی از آن خالی باشد؛ اما مذاکره‌ی رسمی تمهیداتی دارد که دشوارست و رخ‌دادش کم‌یاب بوده و هست؛ البته، مواردی مانند گفتگوی رسمی اهل مذاهب و ادیان (صفاخانه‌ی اصفهان یا گفتگوها با پادری (هنری مارتین)) در تاریخ متأخر متأخر و معاصر دیده می‌شود.

[14] مشهورست که آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله سبحانی حفظهماالله از دوران طلبگی با یک‌دیکر مباحثه‌ی منظم مستمر (کتاب عروه‌ی سید یزدی) داشته‌اند و این مذاکره تا پس از مرجعیت هر دو بزرگ‌وار ادامه داشته است و بسیار تأمل‌برانگیز است که آقای مکارم در درس آیت‌الله‌العظما محقق داماد رحمه‌الله شرکت می‌کردند و آقای سبحانی در درس آقای خمینی حضور داشتند و هر دو درس را با یک‌دیگر مباحثه می‌نمودند.

[15] گاهی آرای استادان نزد شاگرد مشترک «سنتز» می‌یابد؛ چنان‌که آیت‌الله جوادی آملی حفظه‌الله می‌فرمایند: همان‌گاه که آقای خمینی ضرورت موضوع واحد برای علوم را نفی می‌کردند، آقای طباطبایی ضرورت موضوع واحد را برای علوم حقیقی اثبات می‌نمودند.

[16] مواردی که استادان شاگردان خود را برای «مناظره» معرفی می‌کنند، کم نیست؛ چنان‌که آقای سبحانی بارها در موضوعات کلامی برخی شاگردان‌شان را فرستاده‌اند.

مذاکرهشاگردی
پژوهش‌گر و بنیان‌گذار سیاست‌گاه تألیف!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید