امروزه، واژهی «تکامل» را فراوان بکار میبریم و آن بیش از هر چیز، ما را بیاد «داروین» میاندازد. شاید بدانید که «حسابان» که برابرنهاد calculus است، دو بخش دارد: 1. دیفرانسیل که بدان فاضله یا تفاوتی یا تفاضل میگفتند و 2. انتگرال که آن را جامعه یا تمامی یا تکامل میخواندند؛ یعنی تکامل بعنوان برابرنهاد integral بکار رفته است و این کاربرد چندان دور نیست و بعصر قاجار بازمیگردد.
امروزه، فراوان میگویند و مینگارند که واژهی «تکامل» بعنوان برابرنهاد evolution در نظریهی داروین گزینشی مناسب/سزاوار نبوده (برخی مناسبت واژهی انگلیسی با نظریهی داروین را نیز زیر سؤال میبرند که «فیه تأمل»!)؛ زیرا این نظریه مطلق «تغییر/دگرگونی» را بیان میکند که اعم از تغییر بسوی «کمال/تمام» است.
میدانید که «فرگشت» فارسی را برساختند (گویا فرهنگستان دوم!) و بجای تکامل نشاندند؛ ولی برخی باور دارند که آن نیز بخاطر پیشوند «فر» (پیش، جلو، بسوی پیش/جلو) دچار همین اشکال است؛ اما درست نیست؛ زیرا از آن آمیزهی «فرسودن» نیز ساخته شده که آشکارا، دگرگونی بسوی نابودی/زدایش است؛ اما برخی «دگرگشت» را بکار بردند که آشکارا و بیگمان، آن انقلت را ندارد و بعضی نیز «برآیش» را پیش نهادند که از آن رو/حیث که آمد، تأملپذیر و ناپذیرفتنیست؛ زیرا پیشوند «بر» دربرابر «زیر» بمعنای بالاست.
اما دربارهی تکامل گفتنیست که «کمال» در مباحث قوه و فعل و حرکت در فلسفه، بمعنای مطلق «فعل/فعلیت» دربرابر «قوه»، بکار میرود؛ چنانکه در تعریف ارسطو در/از حرکت آمده: «کمال أول لما بالقوة من حیث أنه بالقوة» و در هر دو گونهی حرکت 1. اشتدادی و 2. تضعفی بفعل هر قوه کمال گویند.
یکی از ارکان «حکمت متعالیه»ی ملاصدرا حرکت بویژه «حرکت جوهری» (در جوهر)ست و برابرنهی تکامل با evolution در دوران قاجار در عصر رواج و رونق فلسفهی صدرایی انجام شده و دور نیست که مترجمانی که این واژه را گزیدند، بدین معنای فلسفی از کمال توجه داشتند؛ بویژه که 1. نظریهی داروین در آن عصر چندان فراگیر نبود و متعلق بعرف خاص اهل علم بود و 2. از همان دوران گویا بوی تطبیق/قیاس آن با حرکت جوهری بمشام میرسید.
باید دانست که مدخل evolution در فرهنگ قاجاری ولاستون (1882) که از قدیمترن لغتنامههای انگلیسی-فارسیست، نیامده که جای تعجب نیست؛ زیرا واژهی evolution پس از انتشار کتاب «منشأ انواع» (1859) داروین در انگلیسی پربسامد بکار رفته است.
تازینگاران واژهی «تطور» را برای نظریهی داروین بکار بردند (در متنهای عربی فراوان «النشوء والارتقاء» برایش بکار رفته!) و فارسینویسان نیز از آن استفاده کردند؛ اما این واژه چنانکه «فرهنگ نظام» نیز گفته، گویا در عربی «مُولَّد» (نوزاد)ست؛ زیرا در کتابهای لغت تازی (حتا «أقرب الموارد» شرتونی) تا این اواخر یافت نمیشود و شاید کسی بگوید: آن بعنوان برابرنهاد evolution برساخته و تولید شده که دور نیست؛ ولی جای بررسیست (شاید عجمان آن را مانند بسیاری دیگر از واژههای مولد برساختهاند!). اگر چه برخی تطور را نیز دگرگونی رو بکمال/تمام دانستند؛ اما بعضی بعکس، میپندارند که تطور آن اشکال یادشده را ندارد.
سخن دربارهی تاریخ نظریهی تکامل در جهان ما بویژه ذهنیت مردم دربارهی آن بسیارست که جا دارد اهلش بدان بپردازند.