«پیشرفت» که یک انگاره/ایدهی مسیحی-آگوستینی است و گویا در هگل باوج خود رسیده، ذهنهای امروز را پر کرده است و گاه برخی آواز برمیآورند که آن درست و پذیرفتنی نیست؛ بعنوان نمونهای دمدست، «یووال هراری»، تاریخنگار اورشلیم، در «انسان خردمند»اش که نابجا ممنوع شد؛ ولی افستش نزد دستفروشان راستهی انقلاب یافت میشود و اسکنش در فضای مجازی، این انگاره را نقد کرده است!
نمیدانم «باربارا تاکمن» را میشناسید یا نه!؟ او تاریخدانی «خوشقلم» است و ازقضا، آثارش را مترجمانی چیرهدست چون فولادوند (برج فرازان)، افشار (سلام اول و آینهای در دوردست)، کامشاد (عصر بیخردی) و قائد (توپهای ماه اوت) بفارسی برگرداندهاند که تأیید «قلمنوازی» اوست (خوشقلم اصطلاحی در خوشنویسی برای کاغذ مرغوب است و قلمنوازی نیز اصطلاحی در خطاطی برای خوشخطی است؛ ولی اینجا برای نگارش نیک و زیبا بکار رفتهاند!) و اگر نگویم: پرخواننده است، میتوان گفت: پرخریدار است؛ زیرا بسیاری گویا کتاب را برای خواندن نمیخرند!
او در فصل اول کتاب بسیار خواندنی «عصر بیخردی» با عنوان تأملبرانگیز «پیگیری سیاستهای مغایر با منافع خویش» مینگارد:
«انسان ظاهرا در حکومت بیش از هر رشته دیگر فعالیتهای بشری بیکفایتی نشان میدهد»
«بشر در همه زمینههای دیگر جز حکومت شگفتی آفریده است»
و سپس از «جان آدامز»، دومین رئیس جمهور آمریکا که از نخستین حزب سیاسی آمریکا، «فدرالیستها»، بود، چنین نقل میکند:
«در حالی که همه علوم دیگر پیشرفت داشته است، علم حکومت متوقف مانده؛ و امروز بهتر از سه یا چهار هزار سال پیش اعمال نمیشود»
و درنهایت، گونههای «سوء حکومت» را برمیشمارد!
اینکه «حکمرانی» و «حکومتداری» در درازنای تاریخ پیشرفت نکرده، مدعایست اندیشیدنی که جای پژوهش دارد و شایان بررسیست؛ بویژه آدمی را بیاد طرح برخی اندیشمندان ایرانی دربارهی زوال «اندیشهی سیاسی» در ایران میاندازد و زمینههای نقد آن را فراهم میسازد!
دیگرانی نیز مانند «هانس هرمان هوپ» که خود را تجدیدنظرخواه در تاریخ میداند و مینگارد:
«اگرپه ما در مدرسه یاد گرفتهایم که این تاریخ را نه بهمثابه یک چیز عجیب، بلکه همچون یک پیشرفت تلقی کنیم؛ چراکه همین فاتحان آن را نوشتهاند، ولی من در اینجا آن را بهمثابه افسانهای از حماقت و پوسیدگی بازسازی میکنم که پاسخ صریح و سریع به آن، شرح تجدیدنظرخواهانه من از تاریخ است»
بنحوی انگاره/ایدهی پیشرفت را در حکمرانی و حکومتداری نفی کردهاند (درخصوص حکومت، ... هوپ مخالف سرسخت تلقی پیشرفت در این عرصه است) و بـ«خرافه پیشرفت» گلومی دین رماننویس (ویلیام رالف اینگ) نزدیک شدهاند؛ البته، در حکمرانی/حکومتداری! کتاب کوچک «اشرافیت، سلطنت، دموکراسی (داستان حماقت و تباهی اخلاقی و اقتصادی)» هوپ دراینباره بسیار خواندنیست.