گردونهی تمدنی!
درامدی کوتاه و آغازین ببایستگی بنیانگذاری اندیشکدهای تمدنی!
1. سخن از پیشینهی پدیدار و شاهکلیدواژهی «تمدن» فراوانست؛ ولی کوتاه، میتوان گفت: اگر چه در آغاز و میانهی سدهی بیستم، کلیدواژهی بنیادین «تمدن» در جهان و بویژه نزد تویینبیها، اشپنگلرها و الیاسها پربسامد بود؛ ولی تا نگرهی «برخورد تمدن»های «سموئل هانتینگتون»، استاد هاروارد، که شاید برگرفته از آرای مستشرق و اسلامشناس یهودی، «برنارد لوئیس»، باشد و در آن، تمدنها جانشین «دولت»ها شده است، این زبانزد، خاموش و کمکاربرد شد و در ایران نیز پیش از انقلاب اسلامی، پهلوی دوم، محمدرضا، آن را با «به سوی تمدن بزرگ» آشکارا، بکار برد و پس از انقلاب اسلامی، «سید محمد خاتمی»، رئیس جمهور ایران، با نگرهی «گفتگوی تمدنها» آن را بازپرداخت. از آثاری که در دو یا سه دههی اخیر پس از برخورد تمدنهای هانتینگتون که یکی از مخاطبان اصلیش و شاید اصلیترینش، تمدن ایرانی- اسلامی بود، منتشر شده، میتوان چنین دریافت که موضوع تمدن تا حدودی ایرانیست. کاربردهای امروزین تمدن در ایران، در آمیزههایی چون «تمدن نوین اسلامی» نیز «ایرانیت» نسبیش را نشانگرست. در چرایی کاهش کابردش تا پیش از نگرهی هانتینگتون، «ابهام» فراوانش را گفتهاند که البته، این ابهام را امروزه، نیز میتوان دید و کاربردش در ایران ما از ابهامش نکاسته و حتا بیشتر کسانی که آن را بکار میبرند، تصویری آشکار و تفصیلی از آن ندارند و از بس بیقاعده، گفته و شنیده میشود، تو گویی که چندان بامعنا نیست و کاری جز تهییج موقت در سطح و قشری ویژه که رهزنست، نمیکند و اگر واژهای کاری درخور نکرد، یا باید کنارش گذاشت و یا باید با آشناییزدایی و بیگانهسازی، در نظامی از واژههای بامعنای کارگر قرارش داد تا سودمند افتد و راهبر شود.
2. بیگمان، امروزه که بسیار، از «ایران اسلامی»، «اسلام ایرانی» و وصف ممتاز «ایرانی- اسلامی» (حتا عنوانهای «جهان ایرانی» و «واقعیت ایرانی») بدرستی، سخن میرود، با توجه بوجوه تاریخی، نمیتوان آن را در پدیدار تنگ «دولت- ملت» که از دستاوردهای «مدرنیت» است، فروکاست و نیازمند پدیداری استوار و کلیدواژهای گویا با معنایی شفاف و کارگرست که بتواند بعنوان واحدی همهجانبه و فرارونده، نشانگر «هویت»ی گسترده و دربردارنده با مرزهایی کنارزننده، باشد. شاید همگانی که از «تمدن» بهره میبرند، دستکم، بطور شمی- شهودی، بدنبال نمایش این «جوهر واحدِ کثیر» ترافرازنده باشند؛ از اینرو، بایسته است که این پدیدار چونان امری تاریخی در ورای همهی واحدهای فرهنگی- هنری، اجتماعی- اقتصادی، علموفناورانه و اجتماعی- سیاسی، بررسی و پیرایش شود تا بتوان از آن بعنوان «کانون» امیدها و آرزوها بهره برد و باید دانست که پدیداری دیگر که بتواند جایگزین تمدن شود و گستره و فراروی آن را داشته باشد، نمیتوان یافت؛ از اینرو، چارهای جز کاربست هشیارانه (محتاطانه) و موشکافانهی (با دقت) آن نیست.
3. میدانیم که سدههای 4 و 5 تمدن ایرانی- اسلامی ما را فرای «عصر زرین فرهنگ ایران»، متز «رنسانس اسلامی» و کرمر «میانپردهی ایرانی- شیعی» مینامد و همه اجماع دارند که آن دوران، اوج شکوفایی این تمدن است. چنانچه پهلویها پیش از انقلاب اسلامی، با «ملیگرایی» و «باستانپرستی»، شعار بازگشت بـ«ایران باستان» را بلند سر میدادند و نشانهی عامیانهاش جشنهای دوهزاروپانصدساله است، امروزه، بسیاری، از «بازگشت» بتمدن پرشکوه ایران اسلامی آن سدهها سخن میرانند و گویا، در بکار بردن آمیزهی «تمدن نوین اسلامی»، بسیاری، اجمالی و مبهم، آن عصر زرین را در ذهنها دارند. گاهی، تعابیر «نوسازی»، «بازسازی»، «احیا[ء]»، «تجدید» و ... در پیوند تمدن اسلامی- ایرانی همراه یا بجای بازگشت (عود دربرابر رجوع/برگشت) بکار میرود.
4. امروزه، «اندیشکده» در ایران بتقلید از کشورهای توسعهیافتهی جهان، فراگیر شده است. آن، زبانزد اندیشکده، پرکاربردترین برابرنهاد think tank در فارسیست. دیگر برابرنهادهای think tank در فارسی، اندیشگاه، اتاق فکر، کانون اندیشه، هیأت اندیشهورز و ... است. هرچند واژهی think tank کاربردهایی شخصی و ... نیز داشته؛ اما گویا، اندیشکدهها در غرب، مانند بسیاری دیگر از پدیدارها (دستکم، فیالجمله)، از وزارت جنگ، ارتش و نیروهای نظامی- امنیتیشان آغاز شده و شاید از اینروست که آشناترین و پرکاربردترین نماد اندیشکده «تانک» که یک سازوبرگ نظامیست، است و گاه برجش مغز انسان است (نمادهای دیگر آن لامپ، میزگرد و ... است!). از آنجا که این تینک تنکها سیاستهای سیاسی- نظامی کشورهای استکباری را نیز میپژوهند و میگذراند، شاید کسی بگوید: جا دارد ما نیز برای این پدیدار در کشورمان از نامی که دربردارندهی وجوه جنگاورانه و ناوردانه است، بهره بریم. اگر بفرهنگ ارجمند فارسی «نظام» مرحوم داعیالإسلام بنگریم، مییابیم که «ارابه» را برابر تانک که جنگافزاری نوست، بکار میبرد و از سوی دیگر، در ایران کهن، برای ارابه، واژهی «گردونه/گردون» بکار میرفته و از آنجا که گردونه، «گرد آمدن» را تداعی میکند و در تینک تانکها خبرگان و اندیشمندان گرد آمده و حتا بهماندیشی (میزگرد) نیز میپردازند، میتوان برابر think tank از آمیزهای چونان «گردونهی اندیشه» بهره برد و حتا میشود واژهی تنهای «گردونه» را بکار برد یا آمیزهی «اندیشهگردون» (گردونِ اندیشه یا حتا اندیشگردون!) را ساخت که بـ«نوآوری» و «نواندیشی» نیز اشاره دارد؛ زیرا گردون در آن چونان تلفظ عامیانهی «گردان» (بن مضارع از مصدر «گرداندن/گردانیدن» در معنای «دگرگون کردن»!) بمعنی «گرداننده» و پسوند «اسمِ فاعل/صفت فاعلیساز»ست. بچرخ و هر چیز گرد/دایروی مانند فلک، گردون/گردونه میگویند! میدانیم که «دایره» بمعنای انجمن، اداره، بنیاد و سازمان (و بویژه سازمان حکومتی- دولتی!) نیز بکار میرود که همهاش بر think tank اطلاقپذیرست. از سوی دیگر، دایره پدیداریست که در علوم بویژه «ریاضیات» (حساب، هندسه، نجوم و موسیقی) و حتا «علوم غریبه» بسیار یافت میشود. کلیدواژهی دایره، تنها و در آمیزش با دیگر واژهها، بسیار بکار میرود. آن، شکلیست پررمزوراز در حکمت و عرفان (-ِ شرقی) که از حِکَم و اسرارش، دلالتش بر «کمال» (کامل بودن/کاملیت) و «جامعیت»ست که میتواند نمادی برای پدیدار «تمدن» باشد؛ زیرا تمدنِ فراروندهی واحدِ کثیر، وجوه و ابعادی بیشمار دارد و دایره نیز بتعبیر برخی، بیشمار ضلع دارد. گردون/گردونه با تاریخ نیز پیوند دارد؛ زیرا از گذشته، نماد تاریخ و زمان، اشکالی گرد و در/بهمپیچیده همچو چنبره، مار حلقهزده و حلزون بوده است. اینها بیانی از «ادوار»ند و البته، دستکم، در شرق، حرکت تاریخی «استداری»ست و «تکرار تاریخ» نیز اصلی بنیادین.
5. با توجه بدانچه اجمالی، از خویشکاریهای اندیشکده/گردونهها میدانیم و از آنجا که باید پدیدار «تمدن» را پیراست و بکار بست، میتوان آمیزهی «اندیشکده/گردونهی تمدنی» را داشت و در راه ساختنش گام برداشت. اندیشکدهی تمدنی، گردونهایست که درش نگاه تمدنیست و نهادهاش نیز همهی شئون و وجوه تمدن در منظومه/نظام تمدنست. ویژگی بنیادین این گردونه، «وحدت تمدنی» موضوعاتش است؛ بدینگونه که هر موضوع کلان و خرد در آن، دارای وصف تمدنیست و با نگاه تمدنی که کلنگر و کلیگراست، بررسی میشود.
6. «تمدن» را که مستلزم «توسعه»، «ترقی» و «تکامل»ست، میتوان در سه پدیدار یونانی «پایدیا»، «دِموس» و «پُلیس»، نادقیقانه و اجمالی، خلاصه کرد. پایدیا با معنایی بسیار عام، بـ«میراث (-ِ تمدنی)» و سِیَر و سنن (تقالید!) اشاره دارد و «تزکیه»، «تأدیب» و «تربیت» در آن مندمج و آن، «سلوک مسلک» را نشانگرست. شاید بتوان آن را «فعلیتِ قوا» (ی جمعی فرد!) خواند. دموس «سیاست و روابط داخلی (درونتمدنی)» را دلالت میکند و پلیس «سیاست و روابط خارجی (برونتمدنی/میانِ تمدنها)» را نشانه رفته است. این هر دو، پایدیا یا در نسبت پایدیایند. «تمدن[ها]» عنوانیست که از هیچ «پدیدار بشری» فروگذار نیست و از اینرو «استعلاء»یست و از هر قیدی فرارونده است و از هر تشبیهی منزه!
7. «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» عنوانیست که امروزه، بسیار بکار میرود و مطالبهی بزرگان ماست؛ تا جایی که برایش مرکزی بنیاد نهاده شده و هر ساله، همایشی در کشور با موضوع آن برگزار میشود؛ ولی اگر کسی کمترین جستجویی کند، چندان از کلیدواژهی «تمدن» در عرضوطول این مرکز خبری نیست که باید بچراییش پرداخت.
8. برای بنیاد نهادن «گردونهی تمدنی»، بیگمان، مطالعاتی جامع در موضوع «تمدن» و تولید ادبیاتی بومی برای آن ضروریست.کاری که با وجود پربسامدی آمیزهی «تمدن نوین اسلامی» در افواه اینوآن، هنوز نشده است. این مطالعات، برای بدست دادن «نگاه تمدنی» لازمست و البته، کافی نیست. برای بنیادنهی گردون تمدنی، بررسی تاریخ think tank در جهان و اندیشکده در ایران و بویژه پژوهش نهادهای همانندش در جهان اسلام و تاریخ تمدن اسلامی، بایسته است. باید نظام سیاستپژوهی- گذاری و تصمیمسازی- گیری در جهان اسلام را در آورد (استنباط کرد) و دریافت و کارآمدی و کاراییش را در دوران خودش ارزیابی کرد و از آن برای امروز، الگو گرفت.
9. برای بنیانگذاری «گردون تمدنی» باید شبکهای از درگیرانِ (حتا بالقوهی) پیرامون آن (دقت شود که نگفتم: «نخبگان» و نوشتم: «پیرامون» آن!) ساخت تا بتوان کمترین زمینهی «همافزایی» را که لازمهی هر گونه پیشرفت حتا در سطح «نظامِ مفهومی»سازیست، ایجاد کرد. باید دانست که «کمیت» در علم نیز بسیار مهمست؛ زیرا با درگیر کردن افرادی فراوانتر در یک موضوع، امکان رسیدن بدستاوردی بهتر و برتر، بیشترست.
10. «نگاه تمدنی» لوازمی دارد و در فرایندها و حتا ساختار اندیشکده تأثیرگذارست. یکی از ساده و آشکارترین شکلدهیهای نگاه تمدنی بگردونه، جایگاه بس مهم و حیاتی بررسیهای تاریخی در آنست؛ بگونهای که هیچ موضوعی را نمیتوان در اندیشکدهی تمدنی بررسید، مگر آنکه بتاریخش عبرتپژوهانه و کاربردی، پرداخت و در فرایندهای گردون تمدنی، بـ«سیاست» نمیتوان دست یافت، جز آنکه تاریخ را بطور تفصیلی، درنظر داشت. بیگمان، در ساختار این سازمان تمدنی، نهاد بنیادین تاریخگزاری/گذاری پویا، چشم را پر میکند.
11. «تاریخگزاری پویا» آن پژوهش تاریخیست که با «مسئله- مجهول» (-ِ امروزین) میآغازد و همچو «حرکت فکری» (الفکر حرکة إلی المبادی ومن مبادی إلی المراد)، در «معلومات تاریخی» (گذشته) میگردد (دوران) و با «ترتیب» آنها (صورتدهی در قیاس یا تعریف)، «مجهول» را «معلوم» میکند (الفکر ترتیب الأمور المعلومة لتحصیل الأمر المجهول). این تاریخگزاری پویا، متوقف و مبتنی بر «رصدگری پویا»ست؛ زیرا با آنست که «مسئله»ها رخ مینماید و بدست میآید.
12. امروزه، از «سیاستِ تاریخ» سخن میرود که البته، موضوعی نو نیست. سیاست تاریخ را «تفسیر تاریخ بر مبنای ادلهای سیاسی» گفتهاند. باید دانست که از قدیم، «تاریخنگاری» با «سیاست» که همان «روابط قدرت» است، پیوند داشته و نتوانسته خود را از این روابط، بگسلاند و اگر چه امروزه، برخی تاریخ را در گذشته، «گذشته» میخوانند و از مرگش در دوران جدید سخن میگویند (مرگ گذشته!) و باور دارند که امروزه، ما بواقع، تاریخ داریم و در این مدعا تاریخ را جدا از سیاست میپندارند؛ ولی چون نیک بنگریم، امروزه، کمتر از گذشته، با درهمپیچی تاریخ و سیاست روبرو نیستیم. باید دانست که هر «نهاد سیاسی»، از «حکومت» گرفته تا مخالفانش، دارای تاریخفهمی (فهم تاریخی) خود است. در اندیشکدهی تمدنی، باید سیاست تاریخ را دقیقانه، پرداخت و دستکم، با آن، بنقد تفسیر تاریخی دیگران همت گماشت.