«سیاستدانی» از ویژگیهای بنیادین «امامت»!
واژهی پرچالش «سیاست» که امروزه، بعنوان برابرنهاد فارسی دو واژهی انگلیسی policy و politic(s) پربسامد بکار میرود، در اخبار و میراث روایی ما آمده؛ چنانکه شیخ کلینی رحمه الله از امام علی علیهالسلام کلام «قَلََّ ودَلَّ» و قصار پرمغز «الملک سیاسة» را در کافی نقل کرده است! شاید با «ساسة العباد وأرکان البلاد» جامعهی کبیره در خطاب بامامان علیهمالسلام یا «... مضطلع بالإمامة وعالم بالسیاسة» در خبری از امام رضا علیهالسلام در عیون اخبار شیخ صدوق رحمه الله دربارهی «خصال امام» برخورد کرده باشید و البته، بیش از اینها در اخبار آمده که ذکرش را این زمان بگذار تا وقت دگر (در کلمات نقلشده از امام علی علیهالسلام آمده: «خیر السیاسات العدل»، «سیاسة العدل ثلاث ...»، «جمال السیاسة العدل فی الإمرة ...» و «العدل أفضل السیاستین» و همچنین آمده: «ملاک السیاسة العدل» و «لاریاسة کالعدل فی السیاسة»)! میدانید که در کتابهای کلامی فصلی در «صفات الإمام» هست که در بیشتر این کتب، 1. عصمت و 2. افضلیت بعنوان خصایص امام بیان شده؛ ولی در این میان، شیخ توسی رحمه الله در «تمهید الأصول» که شرحی بر بخش نظری «جمل العلم والعمل» سید مرتضا رحمه الله است، بسیار آشکار پس از آنکه صفات امام را بدو دستهی 1. عقلی و 2. نقلی میبخشد: «وأما صفات الإمام فعلی ضربین أحدهما یجب کونه علیها عقلا والثانی یجب کونه علیها لما یرجع إلی الشرع»، در بخش عقلی پس از «عصمت» (معصوما) و «افضلیت» (أفضل الخلق)، علم بسیاست را بعنوان وصف لازم امام طرح میکند: «... عالما بالسیاسة» و جلوتر میگوید: «وأما الذی یدل علی أنه یجب أن یکون عالما بالسیاسة بمجرد العقل ...» که بنظر میرسد در اینباره متأثر از سید مرتضاست؛ زیرا شیخ توسی در «تلخیص الشافی» (میدانید که «الشافی فی الإمامة» کتابی از سید مرتضا در نقد آرای قاضی عبدالجبار در «المغنی فی أبواب التوحید والعدل» است!) چنین مینگارد: «اعلم أن الإمام یجب أن یکون عالما بالسیاسة التی أمره ونهیه منوط بها» (البته، گویا، سید مرتضا آن را بتمامی عقلی نمیداند: «وکونه عالما لیس مما یقتضیه مجرد العقل من غیر استناد إلی شرع»؛ اما اگر دقت شود، بسیاری از جملات تمهید مانند عبارات تلخیص است!) و هم در تمهید و هم در تلخیص در این موضع، از واژهی «مضطلع» بهره میبرد (سید مرتضا نیز بهره برده است!) که این گمان را برمیانگیزاند که شاید الهامگرفته از خبر یادشده از امام رضا علیهالسلام بنقل از شیخ صدوق، ویژگی «سیاستدانی» را برای امام اثبات میکند (البته، جا دارد مغنی قاضی را بررسید!)؛ ولی چنانکه اشاره شد، شگفتا که این مهم را در کتابهای کلامی دیگر شیعه مانند کتابهای فراوان علامهی حلی نمیبینیم که جای موشکافی و بررسیست (جا دارد اشاره شود که آشکارا، همراهی/ملازمت امامت و سیاست را میتوان حتا در عنوان کتاب تاریخی «الإمامة والسیاسة» که منسوب بابن قتیبهی دینوریست؛ اما از او نیست، دید!) و شاید بتوان گفت که دیگران، افضلیت را شامل/دربردارندهی این وصف نیز دانستهاند و دیگر نیازی ببیان آن بویژه مستقلانه ندیدهاند! شیخ در تمهید سیاست را در کنار «تدبیر» چنین بکار برده: «العلم بالسیاسة وتدبیر الحرب» و سید مرتضا نیز در شافی چنین این دو را کنار یکدیگر آورده: «وتدبیر أموره وسیاسة جنده» که میتوان از آن چنین دریافت و برداشت (برداشت کرد!) که سیاست و تدبیر همسنخ بلکه عبارت اخرای هماند (البته، شاید از کلام سید مرتضا چنین برداشت شود که سیاست در این عبارات منصرف بنظامیگریست و حتا نزد آنان، از سیاست، «تدبیر جنگی» متبادر میشده؛ اما عبارت شیخ توسی فیالجمله، مانع است!) و بویژه با توجه بکتابهای کلامی اهل سنت، چنین بذهن میرسد که شاید ضرورت سیاستدانی امام مرتبط با حفظ، تحصین یا صیانت از «بیضهی اسلام» است؛ زیرا ضرورت حفظ بیضه در بحث شروط امامت در آن کتب آمده و این بیضه گویا همان «مرزهای تمدنی اسلام» (که البته، بنحوی، «حفظ نظام (معاش)» را دربر دارد!) است! در شافی و تمهید دربارهی وصف افضلیت امام پرسش شده که اگر امر دایر شد میان افضلیت در ثواب و عبادت و افضلیت در علم و سیاست کدام راجح/برتر است (میچربد!): «لو اتفق أن یکون الأفضل فی الثواب ناقصا فی العلم والسیاسة والأفضل فی السیاسة والعلم مفضولا فی الثواب والعبادة مَن الذی ینصب إماما؟» که آدمی را بیاد دعوای بویژه امروزی رجحان/تقدم تخصص یا تعهد میاندازد! یافتن معنای دقیق و موشکافانهی سیاست در اخبار نیازمند بررسی ژرف آنهاست!