سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

«عدل» در شروح اسمای حسنای الاهی!

«عدل» در شروح اسمای حسنای الاهی!

«ابن عربی» در کتاب «بلغة الغواص فی الأکوان إلی معدن الإخلاص فی معرفة الإنسان» که چنان‌چه از نامش پیداست، در شناخت انسان است، از لزوم رسالت و مُلک برای برپایی و استواری عالم و هم‌راهی این دو می‌گوید و می‌نگارد: «... أن الملک والرسالة توأمان لاقیام للعالم إلا بهما ... وإنما یتم بقائه (أی الإنسان) واستمداده واستنمائه وصلاح عبادته بالرسالة والملک فإن بالرسالة تحصل المعرفة ... وبالملک یحصل التزام العدل ... أن العالم لایقوم إلا بالرسالة والملک وأنهما توأمان ...» که آشکارا، حکومت را برای تحقق «عدل» ضروری می‌داند.

در کتاب «الهوامل والشوامل» که در ژانر جذاب پرسش‌وپاسخ‌ست، «ابوحیان توحیدی» از حکیم بزرگ معاصرش، «مسکویه رازی»، می‌پرسد: «ما حد الظلم؟» و رازی پس از آن‌که ظلم را با عدل تعریف می‌کند: «الظلم انحراف عن العدل»، می‌نگارد: «ولما احتیج فی فهمه إلی فهم العدل أفردنا له کلاما ستقف علیه ملخصا مشروحا» و نیز می‌گوید: «... ولذلک أفردت فیه رسالة ستأتیک مقترنة بهذه المسألة علی ما یشفیک بمعونة الله» که اشاره بـ«رسالة فی مائیة العدل» خود دارد!

اما سپس او بنبود نوشتاری «جامع» در موضوع عدل در آثار بزرگان فلاسفه می‌اشارد که تأمل‌برانگیزست: «ولو أصبنا فیه کلاما مستوفی لحکیم مشهور أو کتابا مؤلفا مشروحا لأرشدنا إلیه علی عادتنا وأحلنا علیه کرسمنا ولکنا لم نعرف فیه إلا رسالة لجالینوس مستخرجة من کلام أفلاطون ولیست کفایة فی هذا المعنی وإنما هی حظ علی العدل وتبیین لفضله وأنه أمر مؤثر محبوب لنفسه» که رساله‌ی یادشده‌ی جالینوس نیز گویا بیش‌تر در فضیلت عدل‌ست تا ماهیت آن!

این‌که حکیمان چنان‌که از سخن رازی می‌توان دریافت، چندان اهتمامی بپژوهش جامع پدیدار گران‌سنگ عدل با وجود تأکید بر اهمیت، ضرورت و فضیلتش نداشته‌اند و اثری در این‌باره از خود بجا نگذاشته‌اند، جای بسی شگفتی‌ست! رساله‌ی عدل رازی اگر چه کوتاه‌ست و کسی را در چیستی عدل راضی نمی‌کند و حتا شاید سردرگم و دچار پرسش‌ها نیز سازد، خواندنی‌ست؛ بویژه بخشش سگانه‌ی عدل بطبیعی، وضعی و الاهی در آن الهام‌بخش است!

در میراث مکتوب جهان اسلام، بررسی عدل را در لابلای آثار و متون ببهانه‌های گوناگون می‌توان یافت که یکی از موارد آن در کتاب‌های شرح اسمای حسنای الاهی‌ست؛ زیرا یکی از نام‌های 99گانه‌ی مشهور خدا «العدل» است. پژوهش تحقیقات عارفان و حکیمان ذیل این نام که می‌تواند پایان‌نامه‌ای باشد، در این مجال نگنجد؛ اما از همان آغاز سخن در این فصول، دو تحلیل از عدل دیده می‌شود:

1. آنان که عدل را «میل» می‌دانند و

2. دیگرانی که آن را «عدم میل» می‌خوانند.

ابن عربی از گروه نخست، در «الفتوحات المکیة»، ذیل «حضرت العدل» می‌نویسد: «وهو میل إلی أحد الجانبین الذی یطلبه الحکم الصحیح التابع للمحکوم علیه وله» و در «کشف المعنی عن سر أسماء الله الحسنی» می‌نگارد: «المیل إلی الحق الحکمی والحکمی کما أن الجور المیل عنهما» و «صدرالدین قونوی» در «شرح الأسماء الحسنی» مانند او می‌گوید: «هو المیل» و «عبدالکریم جیلی» نیز در «کشف الغایات فی شرح ما اکتنفت علیه التجلیات» که شرح «التجلیات الإلهیة» اوست، ذیل «تجلی العدل والجزاء» (در هم‌راهی عدل با «الحکم/الحاکم» در اسمای حسنا و «الجزاء» در این‌جا دقت شود!) می‌آورد: «هو المیل إلی الحق عرفا»! البته، این عارفان تفاسیری ژرف درباره‌ی عدل در تکوین از جمله «وعدله الممکنات من حضرة الثبوت إلی حضرة الوجود» دارند که تحقیق و تعلیمش گاو نر می‌خواهد و مرد کهن!

از دسته‌ی دوم که گویا با آن‌چه مرتکز اذهان از عدل‌ست، از وجوهی سازگارترست؛ زیرا «توسط»، «مساوات» و «استواء» را در معنای عدل ملاحظه می‌کند، جیلی در «الکمالات الإلهیة فی الصفات المحمدیة» است که ذیل نام نیکوی عدل می‌نویسد: «... وباعتبار قسطه بین الأشیاء بالعدل ... وهو عبارة عن نفی الظلم وعدم المیل» و «سید محمد وفا شاذلی» در «مقدمة فی تحقیق دائرة العدل» از «کتاب الأزل» می‌گوید: «والعدل ضد المیل»!

شاید بتوان تفسیر آنانی را که عدل خدا را همان «اختیار» او می‌دانند، ذیل همین دسته جا داد! «ابوالقاسم قشیری» درباره‌ی این تفسیر در شرح اسمای حسنایش می‌نگارد: «أما الوصف له بأنه العدل فیکون من صفات الذات علی أن له أن یفعل فی ملکه ما یرید ...» و از آن آشکارتر، «سید حسین درودآبادی»، صاحب شرح ارزنده و نام‌ور زیارت جامعه‌ی کبیره با نام «الشموس الطالعة»، در «شرح الأسماء الحسنی» می‌نویسد: «العدل السویة وهو فی الله تعالی الاستواء فی أعمال صفاته ... وبعبارة أخری استواء نسبته إلی الفعل والترک أعنی کونه مختارا فی الفعل وترکه فالعدل هو صفة الاختیار» که کم‌تر شنیده‌ایم!

سخن درازست و بضاعت مزجات ...!

عدلابن عربی
پژوهش‌گر و بنیان‌گذار سیاست‌گاه تألیف!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید