فضیلتهای «رفق» و «مدارا» نیاز بنیادین جامعهی امروز ما!
بیگمان، در جامعهای که هر روز «متکثر»تر و «متنوع»تر میشود، بیش از هر چیز باید بدنبال «رفق» (دربرابر «خُرق» و «عنف» که از «جنود العقل» است: «والرفق وضده الخرق») رفت و در جستجوی «مدارا» (مداراة الناس! که آن نیز از جنود عقل است: «والمداراة وضدها المکاشفة» و «رأس العقل بعد الإیمان بالله مداراة الناس» و بویژه دربرابر «مماراة/ت» (ستیزه) بکار میرود و گوناگون از «مداهنة: ودوا لو تدهن فیدهنون» است!) بود (مداراة الناس نصف الإیمان والرفق بهم نصف العیش) و «فرهنگ» این دو را در جامعه پدید آورد و مردم را آراسته (مُحلّا/محلی) بدان دو خوی/خلق کرد؛ زیرا مدارا (در فارسی: رواداری، سازش/سازگاری، نرمخویی، آسانگیری، آشتی، بردباری، همزیستی و .../تسامح و تساهل!) بتقریب، بمعنای «تحمل صبورانهی غیر/مخالف» (شاید «مصابرة: وصابروا») و «رعایت و ملاحظهی غیر/مخالف» بلکه «تعامل منصفانه (بلکه «برّانهی مقسطانه» (... أن تبروهم وتقسطوا إلیهم) و حتا مصلحانه (... أن تبروا وتتقوا وتصلحوا بین الناس)) با غیر/مخالف»، «درء سیئه/بدی با حسنه/نیکی (ویدرءون بالحسنة السیئة) یا دفع سیئة با احسن/نیکوترین (ادفع بالتی هی أحسن السیئة)» و ... است که آیاتی فراوان بدان میاشارد و «اخبار»ی بسیار دربارهاش هست؛ چنانکه بابی از برخی کتابهای روایی را دربر میگیرد و برخی چون «ابن أبیالدنیا» (281 ق) نیز کتابی مستقل با عنوان «مداراة الناس» نگاشته و این دست اخبار را درش گرد آوردهاند و در متنهای ادبی (نظم و نثر) و اخلاقی فارسی و تازی فراوان از آن سخن رفته است.
بویژه پس از مواجهه با «تجدد» (در غرب نیز پس از دینپیرایی و نوزایی «تولرانس» (tolerance) از موضوعات محوری و بنیادین بوده!) و نیز آسانی «رفتوآمد» با دیگران (شرقوغرب) و سپس برجستگی «رسانه» و پررنگی «شبکههای مجازی اجتماعی» جامعهی ما بیش از پیش دچار «تکثر/تنوع» شده که این مهم ضرورت دمیدن روح رفق و مدارا در جامعه را دوچندان کرده است. بقطع، این روح، «إیلاف/همبستگی» (لإیلاف قریش) و «تألیف/پیوستگی و سازواری» (والمؤلفة قلوبهم) میان مردم را (بویژه با تکثیر و تقویت نقاط «وحدت/اتحاد» در جامعه!) در پی دارد و «سرمایهی اجتماعی» را که در گروی «سلامت روابط عادی مردم عادی»ست، میافزاید. گفتنیست که «خشونت (ناموجه)» فیالجمله، پیامد کم/نبود «مدارا»ست.
آشنایان با کلام، فقه و تاریخ شیعه میدانند که «تقیه» (و نیز «بداء»!) در جهان تشیع محورست و آن دو گونهی 1. خوفی و 2. مداراتی/تحبیبی دارد. دومی از اینها که احب، افضل و احسن عبادات است (والله ما عبد بشیء أحب إلیه من «الخباء»!)، بیگمان، در تبیین، تجویز بلکه «ایجاب» مدارا و نظریهپردازی دربارهی آن راهگشاست.