سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
خواندن ۷ دقیقه·۱۳ روز پیش

مسئله‌هایی شاید اولویت‌دار!

برخی از مدعیان «خط‌مشی/سیاست‌پژوهی» در کشور دو ملاک «وسعت» و «شدت» مسئله‌ای را در کنار/عرض «اولویت» آن می‌آورند؛ ولی آیا نمی‌توان گفت که آن دو از «معیار»های اولویت هستند!؟ برخی «جذابیت» و «قابلیت» را دو معیار اولویت پنداشته‌اند که شاید به‌تر و موشکافانه‌تر باشد بجای این دو 1. اهمیت و 2. ایسریت آورده شود که دو اصطلاح بکاررفته در میراث (فقهی) ماست؛ چنان‌که می‌گویند: «الأهم فالأهم» و «الأیسر فالأیسر»! سخن دراین‌باره درازست ...!

1. از آغاز انقلاب اسلامی ۵۷ سخن از «کار جهادی» شد و «روحیه‌ی جهادی» تبلیغ می‌شد و حتا نهادی بنام «جهاد سازندگی» بنیان نهاده شد و غرض تلویحی این بود که سازمان‌های موجود که مانده از پیش بودند، یا از آن الگو گیرند یا آن بتدریج در رقابت، جای‌گزین آن‌ها شود؛ اما بعلت‌های گوناگون چنین نشد؛ برای نمونه «جهادی» که «امر فوق‌العاده» دربرابر «امر عادی»ست، «فضل/زیادت» بشمار آمد و بسیاری در قول یا عمل نشان دانند که نمی‌خواهند جهادی باشند و جا داشت بجای روحیه‌ی جهادی «مسئولیت‌پذیری» تبلیغ و تقویت می‌شد.

2. دولت متمرکز مفرط در ایران که قاطبه‌ی اختیارات را بدست دارد، مسئول توسعه در این کشور است؛ اما نهادهایی حاکمیتی و نهادهایی مردمی نیز مدعی «محرومیت‌زدایی» هستند و بسیار دیده می‌شود که بجای دولت کار می‌کنند و گویی دولت «فرافکنی» کرده و مسئولیتش را بدوش دیگری افکنده است.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

فعالیت‌های جهادی مردمی و محرومیت‌زدایی حاکمیتی در کشور باید چگونه باشد که

الف) دولت را مسئولیت‌ناپذیرتر نکند.

ب) «اسراف» نباشد؛ زیرا با وجود دولت و هزینه‌هایش برای انجام مأموریت توسعه، دو نهاد مردمی و حاکمیتی نیز (بطور موازی) هزینه می‌کنند!؟

1. واژه‌ی ایران سه اطلاق دارد:

الف) ایران جغرافیایی یا فلات ایران

ب) ایران سیاسی یا کشور ایران

ج) ایران بزرگ یا تاریخی یا فرهنگی

اگر از «تمدن نوین ایرانی-اسلامی» بعنوان چشم‌انداز سخن می‌رود، آن محصور در مرزهای ایران سیاسی نیست؛ بلکه ایران تاریخی مقصود است که تا آن‌جاست که فرهنگ ایرانی هم‌چون «نوروز» چونان آداب‌ورسوم گسترده است.

2. منطقه‌گرایی فراملی که تعامل و دیپلماسی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای هم‌سایه بلکه گستره‌ی ایران فرهنگی است، برای «اقتدار» ایران سیاسی ضروری‌ست!

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان بسوی تمدن نوین ایرانی-اسلامی در گستره‌ی ایران بزرگ حرکت کرد بدون آن‌که

الف) بپدیدار «امت» که فراتر از شیعه و ایران است، آسیبی نرسد.

ب) دو رقیب ۱. ترکیه‌ی عثمانی‌گرا و ۲. عربستان سلفی که هر دو داعیه‌دار ره‌بری «جهان اسلام»اند، مانع نشوند و در این رقابت ایران اسلامی چیره شود!؟

1. چنان‌که آشکارست بیش‌از یک دهه نام سال‌ها در ایران مرتبط با «اقتصاد» بوده که اهمیت بلکه ضرورت اقتصاد در آبادانی و توسعه بویژه در ظرف تحریم‌ها را می‌نمایاند؛ اما در همه‌ی این سال‌ها بموضوع بسیار بنیادین «فرهنگ کار» پرداخته نشده که چرایی‌اش جای بررسی‌ست. بی‌گمان، روحیه‌ی کار شرط توسعه و پیش‌رفت است.

2. تضاد تاریخی دولت-ملت در ایران، دولت متجدد متمرکز مفرط رضاشاهی که همه‌ی اختیارات را قبضه کرده و فی‌الجمله، تا کنون ادامه دارد، وعده‌های مکرر نامطلوب و حتا ناممکن مسئولان پس از انقلاب، قیاس‌های مع‌الفارق و ناقص با رفاه کشورهای بسیار توسعه‌یافته (مانند اسکاندیناوی) بدون ملاحظه‌ی زحمات مردم آن‌ها و از همه مهم‌تر، قیاس‌های داخلی در ظرف فساد و تبعیض (نبود شایسته‌سالاری!) «توقعات» را بیش‌ازحد افزوده که موجب نابودی فرهنگ کار با نهادینه شدن انگاره‌ی «بیش‌ترین سود با کم‌ترین کار» بهم‌راه «میان‌برزنی» با نفی «حریت» شده است.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان فرهنگ کار را با

الف) برقراری «نظام عادلانه‌ی کیفر-پاداش»

ب) ایجاد امکان «اعتراض فعال» در ظرف «نارضایی»

به‌بود بخشید!؟

1. بسیاری باور دارند که «امهات» مسأله‌های ما از مواجهه با تجدد در اواسط دوران قاجار تا کنون یکی‌ست و حل‌نشده باقی مانده که ریشه در الف) مواجهه‌ی نامستقیم/باواسطه‌ی ما با تجدد و ب) مواجهه‌ی سطحی ما با آن دارد.

2. هرچند گویا مسأله امری ثبوتی‌ست؛ ولی «التفات» بمسأله در مسأله‌گی‌اش بی‌تأثیر نیست؛ ولی آشکارا، ما در کشور با پدیدار «مدشدگی» و «ازمدافتادگی» مسأله‌ها روبرو هستیم؛ بدین معنا که مسأله‌ای روزی در صدر همه‌ی اخبارست و روزی دیگر بی‌آن‌که حل شود یا رفع گردد، فراموش شده است که این موضوع بانباشت مسأله‌های مزمن حل‌نشده در کشور انجامیده که نشان نحوی «لاابالی‌گری» است.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان «نظام اندیشه‌ورزی» کشور را که عهده‌دار حل مسأله‌های کشور است، چنان تدبیر و سیاست کرد که

الف) دچار مزمن و تل‌انبار شدن مسأله‌ها نشویم.

ب) گرفتار «مسأله‌بافی» یا مسأله‌های کاذب نگردیم!؟

1. امروزه بسیار سخن از «ناترازی انرژی» و «توزیع ناعادلانه‌ی یارانه‌ی انرژی» می‌رود؛ برای نمونه، درباره‌ی بنزین الف) افزایش قیمت آن (که با کاهش رایانه‌ی انرژی هم‌راه است!) و ب) تعلق بنزین بشماره‌ی ملی ورد زبان‌هاست.

2. تجربه نشان داده افزایش (دفعی) قیمت بنزین که تورم در کالاهای دیگر را بهم‌راه دارد، زمینه‌ساز نارضایی بلکه آشوب در کشور است؛ چنان‌که در سال ۹۸ شاهد آن بودیم.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان ناترازی بنزین را

الف) بدون افزایش قیمت بنزین

ب) با عادلانه کردن توزیع یارانه

کاست!؟

1. مسأله‌ی «حجاب الزامی/اکراهی» (عبارت عامیانه «حجاب اجباری» است!) بویژه پس از رخ‌داد موسوم ب‍«زن، زندگی و آزادی» بیش‌ازهمیشه ذهن‌ها را بخود مشغول کرده است؛ چنان‌که قانون مشهور ب‍«عفاف و حجاب» دراین‌باره «تصویب» شده و منتظر ابلاغ و اجرا است!

2. در این روزها بلکه ماه‌ها این قانون منتقدانی بسیار با ادله‌ای گوناگون درمیان گروه‌های مختلف جامعه داشته است؛ ولی قاطبه‌ی منتقدان سوای این وضع سلبی-نقدی، هیچ پیش‌نهاد ایجابی مؤثر برای به‌بود وضع «پوشش» (فراتر از حجاب شرعی) در کشور نداده و نمی‌دهند.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان پوشش را در کشور

الف) بدون بکارگیری روش‌های قهری

ب) با مشارکت مردم

سالم‌تر، متناسب‌تر و موجه‌تر کرد!؟

1. امروزه بمهاجرت نخبگان از کشور «فرار مغزها» گویند و بسیاری آن را چالشی جبران‌ناپذیر برمی‌شمارند؛ البته، برخی نیز تصریحی یا تلویحی می‌گویند: همان به‌تر که بروند!

2. هرچند «هجرت» در میراث ما تمجید شده؛ چراکه می‌تواند زمینه‌ساز فعلیت و ظهور استعدادها باشد؛ اما «موج» مهاجرت نگران‌کننده است و گویا بیش‌ازهمه، آن‌چه مخاطره‌آمیزست، کاهش «تعلق» مهاجران بکشور و «قهر کردن»شان با ایران است.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان بجای صرف منع مهاجرت و آه‌کشی درباره‌اش

الف) تعلق مهاجران بکشور را تقویت کرد.

ب) از منافع این مهاجرت‌ها ایران را بهره‌مند ساخت!؟

1. هرازگاهی موضوع «اتباع» در کشور رونق می‌گیرد و مردم و رسانه‌ها معترض حضور «افغانستانی»ها در کشور می‌شوند؛ چنان‌که در ماه‌های اخیر شاهد آن بودیم؛ ولی برخی این اعتراض را ناشی از «تبلیغات» دشمن می‌دانند و خود افغانستانی‌ها با طرح موضوع «امت اسلامی» حضور خود را در ایران «توجیه» می‌کنند!

2. بی‌گمان، آن‌چه ایرانیان را از این مهاجرت نگران و گلایه‌مند کرده، ۱. انبوهی آن در بازه‌ای چنددهه‌ای (و بهره‌مندی‌شان از یارانه‌ها و نگرانی از احتمال قدرت گرفتن آن‌ها)، ۲. کم‌کیفیتی بسیاری از آن (انگشت‌شماری نخبگان افغانستانی میان مهاجران) و ۳. نامجازی و غیرقانونی بودن شماری از آن است.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان مهاجران افغانستانی را در کشور طوری «سامان‌دهی» کرد که

الف) مهاجرت آن‌ها بایران کاسته شود.

ب) منافع‌شان برای ایران بیش‌تر شود (برای نمونه، مهاجرت نخبگان‌شان بایران افزایش یابد)!؟

1. در هوش مصنوعی و فضای سایبر دو نحله وجود داشته و دارد:

الف) جانشینی [ذهن] انسان

ب) توسعه‌ی [ذهن] انسان

که گویا طرف‌داران روی‌کرد دوم این‌همه پیش‌رفت‌ها را ببار آورده‌اند و فرهنگ‌های گوناگون در مصرف این دستاوردهای سایبر بویژه هوش مصنوعی نیز این دو بینش را آگاهانه‌یاناگاهانه و خواسته‌یاناخواسته در مقام عمل محقق می‌کنند و ازقضا، مشاهدات نشان می‌دهد که رفتار ایرانیان نخستین نگاه را پیاده می‌کند.

2. هوش مصنوعی مانند بسیاری از فناوری‌ها می‌تواند بی‌کاری نیروهای کار (بطور نسبی) «ساده» را بهم‌راه داشته باشد.

با توجه بدین دو مقدمه «مسأله»ی در دستور کار این است:

چگونه می‌توان در ایران هوش مصنوعی را

الف) بدون فرهنگ مصرف‌گرایی جانشین ذهن انسان که بتضعیف توانایی‌های ادراکی انسان می‌انجامد

ب) با پیش‌گیری از بی‌کاری افراد

توسعه داد!؟

مسئلهاهمیتجذابیتقابلیت
پژوهش‌گر و بنیان‌گذار سیاست‌گاه تألیف!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید