«مشارکت در انتخابات» (شاید دربرابر «تحریم انتخابات» در ادبیات موجود! نیازمند بررسیست) اقسامی گوناگون دارد؛ ولی دو قسم 1. مشارکت در کاندیداتوری (داوطلبی نمایندگی/ثبتنام در انتخابات) و 2. مشارکت در رأیدهی فیالجمله، روشنترند و البته، بهم مرتبط نیز هستند؛ چنانکه شاید کسی ادعای نحوی «لزوم» یا «تلازم» میانشان کند. بیگمان، با نگاه آسیبشناسانه، باید مشارکت کردن/نکردن در انتخابات را بررسید؛ بویژه نخستین از وجوهی گوناگون مهم است و گویا کمتر نیز بدان پرداخته شده! همیشه، در برخی اذهان این پرسش است که آیا اینها که کاندیدا میشوند، بهتریناند و چرا «فلانی»ها که بنظر لیاقت و مناسبتی بیشتر دارند، کاندیدا نمیشوند!؟ درحقیقت، جا دارد از «عوامل» کاندیدا شدن افراد و «موانع»ش بویژه دربارهی آنان که بنظر میرسد لیاقتی نسبی دارند، سخن گفت. در بادی امر موارد زیر بذهن میرسد که هر یک جا دارد موشکافانه، بررسی شود:
1. (بطور نسبی) لیاقت دارد؛ ولی خود را (بطور نسبی) لایق نمیداند.
2. لیاقت دارد؛ ولی اولویت نمیداند. (فیالجمله، لیاقت دارد؛ اما دغدغه ندارد یا سنگینی مسئولیت/دردسر را نمیخواهد بپذیرد یا بتعبیری، «اصلا» در این وادیها نیست!)
3. لیاقت دارد؛ اما از رد/عدم احتراز صلاحیت نگران است (احساس میکند یا اطمینان دارد که رد/عدم احراز صلاحیت میشود).
4. لیاقت دارد؛ ولی از رأی نیاوردن نگران است (احساس میکند یا اطمینان دارد رأی نمیآورد).
5. لیاقت دارد؛ اما مفید/نافع نمیداند (نمیپندارد در صورت رأی آوردن کاری از دستش برآید). (صلاحیت دارد؛ ولی ناامید است یا انگیزه ندارد)
• استعارهی «با یک گل بهار نمیشود!» (ناتوانی در ائتلاف یا نشناختن همانندها یا ...) یا بتعبیر مألوف «نمیگذارند کار کنیم!» یا «وضع خرابتر از آن است که ...» یا ...!
6. ...
سخن درازست که این زمان بگذار تا وقت دگر؛ اما آشکارا، بررسی بویژه راهبردی مشارکت داوطلبانهی نمایندگی در انتخابات (بتعبیری، نحوی مشارکت در «رأیگیری» («رأی گرفتن/گرفتن رأی» کار/کنش داوطلب نمایندگی است)!) بسیار بسیار بایسته است.