واژهی university/université، از مدرسه تا دانشگاه!
«ولاستون» (انتشار در 1882 م.) را میگشتم که ناگهان چشمم بواژهی university افتاد! او واژهی «مدرسه» را برابرش نهاده که تأملبرانگیز است! «استانگس» (انتشار در 1892 م.) نیز برابر مدرسه، واژههای university، college، academy و public school را نهاده و پیشکسوت/گام این دو، «ریچاردسون» (ویرایش 1810 م.)، تنها college را برابرش گذارده است («فرهادمیرزا» هیچیک از این واژهها را در «نصاب انگلیسی» (1866 م.) نیاورده است!). میدانیم واژهی نامآشنا و پربسامد مدرسه (ج. مدارس) که بگفتهی داعیالاسلام در «فرهنگ نظام»، فرهنگستان ایران «آموزشگاه» را برابرش نهاده، تاریخی بس دراز در «جهان اسلام» دارد و نمونههایی فراوان از کاربرد آن را در نظمونثر فارسی و تازی میتوان یافت (در مدرسه اسباب عمل میبخشند/ابوسعید، تا مدرسه و مناره ویران نشود/مولوی، فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد/حافظ، از خانقاه و مدرسه تحصیل چون کنیم/اوحدی، ای دل که ز مدرسه بدیر افتادی/شیخ بهایی و ...) و گویا، «دارالفنون» را پیش از آنکه دارالفنون نامند، مدرسه میگفتند و پس از آن نیز مدرسه را بدارالفنون میافزودند (گویا، بآموزشگاههای خارجیان (مانند فرانسویان) در ایران نیز مدرسه میگفتند!) و گیراست که هنوز بـ«حوزه»های علمیه مدرسه گویند (مدرسهی سپهسالار، فیضیه، حقانی، معصومیه، مشکات و ...)؛ چنانکه بـ«نظامیه»ها میگفتند و آشنایان میدانند که اطلاق حوزه بمدارس علمیه متأخر-معاصرست (بنظر میرسد که آمیزهی حوزهی علمیه دو اطلاق دارد: 1. بمدرسهی علمیه گویند و 2. بر جمعی از مدارس که نحوی وحدت (مثلانه، در مدیریت کلان یا وحدت جغرافیایی) دارند، اطلاق میشود (دقت شود که در فقهاللغهی حوزه، وحدت/اتحاد (ضم) نهفته است)!)! دربارهی تاریخ مدرسه فراوان میتوان قلم زد (هماکنون از دبستان تا دبیرستان را مدرسه میگویند؛ ولی بدانشگاه هیچگاه مدرسه گفته نمیشود، مگر برخی دانشگاهها که مدرسهی علمیه نیز هستند؛ مانند «دانشگاه شهید مطهری» که نام کاملش «مدرسهی عالی و دانشگاه شهید مطهری» است!)؛ اما جا دارد بپرسیم واژهی دانشگاه از کی و در کجا بکار رفته و برابر university (بلکه دقیقتر، université فرانسوی) گذاشته شده است. «لغتنامهی دهخدا» برای واژهی دانشگاه از نظمونثر فارسی گواهی یاد نکرده؛ ولی «فرهنگ سخن» برایش از «شرح زندگانی من» (تاریخ اجتماعی دوران قاجار) «عبدالله مستوفی» شاهد آورده و در فرهنگ نظام خلاف انتظار، مدخل دانشگاه نیست و استانگس اگر چه درآیند «دانشکده» را آورده و تعریف نموده (A place where wisdom abounds) که مایهی شگفتیست؛ اما واژهی دانشگاه را بکار نبرده! در این میان، فرهنگ نفیسی (ناظم الاطبا/متوفای 1303 ش.) که در ربع چهارم سدهی 13ام خورشیدی نگاشته شده، درآیند دانشگاه را آورده و آن را «مدرسه و جائی که در آن تحصیل علم و دانش میکنند و دارالعلم» (گفتنیست «سعید نفیسی» در 1313 آنجا که واژهی دانشگاه را بکار میبرد، بیدرنگ، «دارالعلم» را در میاندوابرو (پرانتز) میگذارد که چنین بذهن متبادر میشود که گویی دانشگاه «گرتهبرداری» (ترجمهی لفظ بلفظ) از دارالعلمست و بواسطهی آن برابر university بلکه بسبب رواج و اولویت فرانسوی در ایران آن دوران، برابر université قرار گرفته که نیازمند بررسیست!) معنا کرده و نیز در مدخل مدرسه، دانشگاه را برابرش گذارده است. این که مستوفی مدخلی را بدانشگاه اختصاص داده، شاید نشان آن است که آن ناآشنا و بیکاربرد نبوده است. شاید «ارفعالدوله»، مشهور بـ«پرنس ارفع» و «پرنس صلح» (چندباری نامزد صلح نوبل شده!) را بشناسید! او در دههی پایانی قرن 13ام خورشیدی، خوشذوقانه، خانهی بسبک ایرانی خود را در «موناکو» که هنوز هست، دانشگاه نامیده؛ زیرا او متخلص بـ«دانش» بوده (دانشگاه: خانهی دانش= ارفعالدوله!) و شاید این نامگذاری هیچ نسبتی با university/université و ... نداشته باشد (نیازمند بررسیست!). اگر چه بیشتر باید بررسید و فرهنگهای فرانسوی-فارسی و کتابهای فرانسوی یا انگلیسی ترجمهشده بفارسی آن دوران را دید؛ اما شاید با توجه بدانچه آمد، بتوان گفت که واژهی دانشگاه در ربع پایانی سدهی سیزدهم خورشیدی برساخته شده و بکار رفته است؛ اما باید افزود که آن در تبصرهی مادهی اول لایحهی «علیاصغر حکمت»، کفیل وزارت معارف، برابر «انیورسیته» (université/لفظ فرانسوی!) قرار گرفته و در جلسهی 19ام اسفند 1312 ش. «مجلس شورای ملی» تصویب شده و پس از تأسیس «دانشگاه تهران» (1313)، بسیار رواج یافته و پربسامد بکار رفته است. فراوان پرسشها میتوان کرد؛ مانند آنکه چرا در واژهیابی/سازی برای university بفقهاللغهی آن، چنانکه تازیان با برابرنهی واژهی «الجامعة» (و حتا «الکلیة») دقت کردهاند، توجه نشده است!؟ سخن دراز و جای بررسی بسیارست.