سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

چیزهایی درباره‌ی «مدیریت جهادی/فوق‌العاده»!

چیزهایی درباره‌ی «مدیریت جهادی/فوق‌العاده»!

بی‌گمان، ضروری‌ست آن «پدیدار»ی را که در این دهه، متأخر از «جهاد سازندگی/خودکفایی/کشاورزی»، «مدیریت جهادی» نام گرفته و شعار سال 1393 (اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی) را نیز ساخته و آن را می‌توان «مدیریت(ی) فوق‌العاده» دانست و بسیاری آن را جز «مدیریت اسلامی» پنداشته‌اند، بررسید و حتا پژوهید که آیا این نام «سزاوار» (مناسب) و رساننده‌اش است یا نه؛ چنان‌که پیش‌تر (شانزدهمین سال‌گشت وفات حاج عبدالله والی) عبارت «مدیریت اجتهادی- جهادی» (با «واو» عطف نشده تا پیوند و درهم‌تنیدگی‌شان آشکار شود!) با تأکید بر «دانش (بومی/کارآمد)» (تخصص) برای این پدیدار درجای فرنامی شایان‌تر پیش‌نهاد شد؛ اما این «فوق‌العادگی» چیست!؟

در آغاز کوتاه و نابسنده گفتنی‌ست: جهاد در معنای «قتال» که برخی جهاد در جهاد اقتصادی، فرهنگی و ... را مستعار (عاریه‌گرفته‌شده) از آن می‌دانند (فیه تأمل!)، نشان‌گر فوق‌العادگی‌ست و گویی «اِعداد مستطاع قوه» از مقدمات آن است (وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة .../اگرچه میان «ولیجدوا فیکم غلظة» و «واغلظ علیهم» گوناگونی‌ست!)؛ یعنی جهاد مستلزم بکارگیری همه‌ی توان (عِده و عُده) است و البته، فوق‌العادگی «بحران» را نیز بیاد می‌آورد.

همه می‌دانند که بنیاد تکوین و تشریع/اعتبار بر «عدل» است و آن در هر «نظام»ی اصل فراگیر/عام (سائس عام) است و قرب «فرائض» مقدم بر «نوافل» است (لاقربة للنوافل إذا أضرت الفرائض!)؛ ولی می‌توان (جواز/اباحه) که شاید (شایسته است/ندب) بلکه حتا باید (لزوم/وجوب)، گاه و بیش‌تر (عارض خاص)، از آن فرارفت که این فراروی، «فضل»، «جود»، «احسان» (إن الله یأمرکم بالعدل والإحسان) یا ... است که دوگانه‌هایی با آن (عدل) که «یضع الأمور مواضعها»ست، می‌سازند و اگرچه آن‌ها «یخرجها من جهتها»اند؛ اما این خروج تضییع حقوق دیگران و ظلم بدان‌ها نیست و «چشم‌پوشی اختیاری» از «حق» خود و «جابجایی اختیاری» آن است؛ چنان‌که برخی عارفان درست‌یانادرست، «ظالم لنفسه» (ستم‌کار بخویش) را دربرابر «مقتصد» (میانه‌رو/معتدل) در کریمه‌ی «ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد» چنین تأویل کرده‌اند! فتأمل!

«قرآن کریم» فرموده: «جزاء سیئة سیئة مثلها» که عدل است و اگرچه گفتند: جزای حق از باب «مشاکله» (آرایه‌ای ادبی مانند «تعلم ما فی نفسی ولاأعلم ما فی نفسک») سیئه خوانده شده؛ ولی آن بمانند «حسنات الأبرار سیئات المقربین» و «ترک اولا/اولی» نسبی/قیاسی‌ست؛ از این‌رو نخست می‌جهد (جهش) و می‌فرماید: «ویدرئون بالحسنة السیئة» و سپس می‌پرد (پرش) و می‌فرماید: «ادفع بالتی هی أحسن السیئة»؛ ولی نه هر جا می‌توان جهید و نه هر کس بال پریدن دارد بلکه شاید موشکافانه‌تر گفتنی‌ست: «العدل لکل شخص بحسبه والعدل فی کل شیء بحسبه»؛ یعنی هرچند آن‌ها بیرون از عادت و برتر از «عدل عادی»اند؛ اما در جایی و برای کسی عدل‌اند!

این فراروی از عدل خود را در «انصاف» (پسندیدن/نپسندیدن هر چه برای خود می‌پسندیم/نمی‌پسندیم برای دیگران/در داوری درباره‌ی کسی خود را جای او نهادن!) بلکه بیش‌تر و بر/بالاتر، در «مروت» (مروءة) و «فتوت» می‌نمایاند و در این‌باره می‌توان از «معالی اخلاق» (وهب لی معالی الأخلاق/إن الله ... یحب معالی الأخلاق)، برتر از محاسن بلکه «مکارم اخلاق» (ذللوا أخلاقکم بالمحاسن وقودوها إلی المکارم)، سخن گفت؛ از این‌رو جا دارد برای این «مدیریت فوق‌العاده» از تعابیری مانند «مدیریت جوان‌مردانه» بهره برد که «تجلیات کمی» مانند «بیش/پرکاری» («جهاد»، مبالغه‌ی جهد، نیز آن را نشان‌گرست/کار نیکو کردن از پر کردن است!) و «جلوات کیفی» چون «پیوسته‌کاری»، «استوارکاری» و نیز «کار بهنگام» (رعایت «آداب کار» (ادب «ظرافت فعل» است!))، دارد!

شاید همه «جهاد» را با توجه بهیأت «فِعال» و نیز کاربردهایش در تازی، همیشه و در مدیریت جهادی، «بین‌الإثنین»ی بدانند (و البته، می‌توان ساده‌یاسخت، بنحوی، دو طرف درش فرض/تصور کرد!)؛ چنان‌که «مقاومة» را در «اقتصاد مقاومتی» این‌گونه پنداشتند؛ اما آیا چنین است!؟ در بحث قاعده‌ی «لاضرر ولاضرار» از «نهایة‌الدرایة» که حاشیه‌ای ارج‌مند بر «کفایة‌الأصول» است، این مدعا که فعال/مفاعله بین‌الأثنینی‌ست، نقد شده: «... المفاعلة ... الأصل فیه أن یکون فعل الإثنین، کما هو المشهور. إلا أنه لاأصل له، ... فالحق: أن مفاد هیئة المفاعلة ... أنه لایتقوم بطرفین ... ومفاد [المفاعلة] هو التصدی ... فحیثیة التعدیة بالأداة أو بنفسه ملحوظة فی هیئة المفاعلة بنفسها ... فإن هذه الحیثیة ملحوظة فی مقام إفادة النسبة ...» و آن چونان «إفعال» برای «تعددی» و نشان‌گر «تصدی» (انتساب) دانسته شده است. صرف‌نظر از درستی‌ونادرستی آن نقد، این مدعا الهام‌بخش است و در تبیین مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی کاراست؛ زیرا «فاعلیت/مصدریت» (حتا شاید «خوداتکائی»!) را پررنگ می‌کند و بار «مسئولیت» را می‌افزاید.

«ادبیات» مدیریت جهادی لاغرست و بنواندیشی و ژرف‌بینی نیاز دارد. شایسته است که دغدغه‌مندان از این دست چیزها درباره‌ی آن نگارند.

جهادیمدیریت جهادیکار جهادیاسلام
پژوهش‌گر و بنیان‌گذار سیاست‌گاه تألیف!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید