سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
سجاد هجری (سیاست‌گاه تألیف)
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

کانت، کوهن و استعاره‌ی انقلاب در علم!

کانت، کوهن و استعاره‌ی انقلاب در علم!

شاید بتوان «توماس کوهن» را بیش از همه، برای «استعاره»هایش ستود؛ چراکه کلیدی‌ترین ویژه‌واژه‌های کتاب پربارش، «ساختار انقلاب‌های علمی»، استعاری‌ست؛ مانند «بحران»، «انقلاب» و «پارادایم» و در آن استعاره‌هایی چون «تکامل داروینی» و «شطرنج‌باز» بکار رفته و استعاره‌ی نام‌ور پارادایم چنان طبع‌پسند بوده و خوش نشسته که کاربردهای گوناگونش از حد گذشته! گفتنی‌ست زندگی ما با استعاره‌ها می‌گذرد («استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم»/لیکاف و «خاستگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دوجایگاهی»/جولیان جینز) و نقش آن‌ها در «علوم انسانی-اجتماعی» پررنگ‌ست؛ مانند استعاره‌ی «تجاذب انتخابی» (elective affinity) «ماکس وبر» (اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری) پیروی گوته (رمان «خویشاوندی‌های اختیاری») از «شیمی» و استعاره‌ی «صورت فلکی» (constellation) «کارل مانهایم» از «نجوم/تنجیم» (مقاله‌هایی درباره‌ی جامعه‌شناسی شناخت)! بحران استعاره‌ای کهن گویا از طب/پزشکی‌ست («تاریخ تحول مفهوم بحران»/کوزلک و «بحران در بدن و بحران در مدینه»/هجری) و چنان‌که کوهن می‌گوید، پارادایم استعاره‌ای از «زبان‌شناسی/صرف»ست: «... کلمه‌ی معمول برای مثال‌های استانده‌ی مورد استفاده در آموزش زبان «پارادایم» است و به نظر نمی‌رسد که بسط این اصطلاح از سوی من تا سرحد مسائل علمی استانده‌ای شبیه سطح شیب‌دار و پاندول مخروطی ضرری داشته باشد» (ترجمه‌ی زیباکلام/سومین ترجمه‌ی فارسی این کتاب)! توماس کوهن در فصل نهم کتابش با نام «ماهیت و ضرورت انقلاب‌های علمی» از استعاره‌ی انقلاب سخن می‌راند: «... چرا باید تغییر پارادایم را انقلاب نامید؟ با توجه به تفاوت‌های وسیع و بنیانی میان تحولات سیاسی و علمی چه تشابهی می‌تواند به کارگیری استعاره (metaphor) انقلاب را برای هر دو نوع تحولات توجیه کند؟ یک جنبة چنین تشابهی باید از پیش آشکار باشد ...» و آن را در هر دو استعاری می‌داند؛ زیرا گویا ریشه‌اش در «طبیعیات» و «اجرام سماوی» (celestial bodies)ست؛ ولی «سیاست» از علم در این «عاریه‌گیری» مقدم بلکه شاید «واسطه» است. جا دارد پیشینه‌ی بکارگیری استعاره‌ی انقلاب را پژوهش‌گران بکاوند؛ اما چند سده پیش از توماس کوهن، حکیم نقاد «ایمانوئل کانت» این استعاره را با مفهومی از وجوهی نزدیک بدان‌چه کوهن بکار می‌برد که شایسته‌ی پژوهش ژرف است، در ویراست دوم پیش‌گفتار کتاب انقلابی «سنجش خرد ناب» (نقادی عقل محض) چندین‌بار آورده: «من گمان می‌کنم که ریاضیات مدت زمانی دراز (بخصوص همچنان نزد مصریان) در مرحلة کورمال پیش رفتن بوده است؛ و این دگردیسی را باید به گونه‌ای انقلاب نسبت داد که اندیشة مردی واحد در یک کوشش واحد عملی ساخته است، ... تاریخ این انقلاب در شیوة اندیشه ... و نیز نام مرد فرهمندی که این انقلاب را عملی ساخته، به ما نرسیده است. ... خاطرة آن دگرگونی که نسخیتن اثرهای کشف این راه نوین، فراهم آورد، ...» (ترجمه‌ی زبردستانه‌ی استاد ادیب سلطانی)، «در مورد دانش طبیعی کار بسی کندتر پیش رفت ... در اینجا نیز مانند مورد ریاضیات این کشف بر اثر انقلاب سریع در شیوة اندیشه می‌تواند توضیح شود. ... و بدینسان حتا فیزیک انقلاب خجسته در شیوة اندیشة خود را منحصرانه مرهون این اندیشه است که: ...» و «باید بگویم نمونه‌های ریاضیات و دانش طبیعی، که از راه یک انقلاب واحد ناگهانی به چیزی تبدیل شده‌اند که اکنون هستند، چنان شگفت می‌باشند که جا دارد در قطعه‌های مهم دگردیسی شیوة اندیشه‌ای که برای آنها چنان خجسته بوده است به ژرف‌اندیشی پردازیم و تا جایی که آناگویی [=آنالوژی] آنها- چونان شناختهای خردی- با متاگیتیک به ما اجازه می‌دهد، آنها را دست‌کم به‌منزلة کوشش آزمایشی تقلید کنیم» که چنین بذهن متبادر می‌شود که نکند کوهن این استعاره‌ی مهم را از کانت برگرفته است!؟ جای بررسی‌ست. گقتنی‌ست تعبیر «انقلاب کوپرنیکی/کپرنیکی» (نمونه‌ای برجسته که کوهن در کتابش بارها آن را گواه آورده (بدان استشهاد کرده)!) هرچند نه عین عبارتش، گویی از کانت است. او در همان ویراست دوم پیش‌گفتار «سنجش خرد ناب» پس از گزاره‌ها و بندهایی که درباره‌ی انقلاب در علوم «ریاضیات» و «فیزیک/دانش طبیعی» از آن بازگو شد، می‌گوید: «در اینجا وضع درست مانند اندیشة نخستین کوپرنیکوس است. کوپرنیکوس پس از آنکه در روشن‌سازی جنبشهای جرمهای آسمانی برپایة این فرض که سپاه اختران سراسر پیرامون نگرنده می‌گردند، به‌شیوه‌ای مطلوب توفیق نیافت، کوشید تا ببیند آیا بهتر موفق نخواهد شد اگر نگرنده را پیرامون خود بگرداند و ستارگان را به‌حال سکون واگذارد؟ اینک می‌توان در متاگیتیک، در مورد سهش برابرایستاها به شیوه‌ای همانند آن عمل کرد» که تبیین همان تقلیدی‌ست که پیش‌تر گفت و امروزه بـ«انقلاب کوپرنیکی کانت» شهره است. این مباحث کانت که «دلاوران/heroes» (نگره‌ی بزرگ‌مرد!/great man theory) تاریخ‌نگار اسکاتلندی «توماس کارلایل» را بیاد می‌آورد (که یکی از کلیدواژه‌های او نیز «انقلاب/revolution» است!)، بویژه در موضوع «تأسیس» و «تجدید» علوم که در «بومی/خودی/خودمانی شدن» دانش‌ها مطرح است، بسیار شایان بررسی موشکافانه است که این زمان بگذار تا وقت دگر!

استعارهتوماس کوهنایمانوئل کانتپارادایمانقلاب علمی
پژوهش‌گر و بنیان‌گذار سیاست‌گاه تألیف!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید