کوتاه و آغازین دربارهی واژهی دستورکارگذاری/agenda setting!
«عنوان» یک «پدیدار» (مُعَنوَن)، آن را مینمایاند و از این روست که در تعریف «اسمِ» (نام) چیزی گفتهاند (عبدالرزاق کاشانی): «ما یُعرَف به» يا «ما به یعرف» (که «حصر» است) و راه شناخت «مسما» (مسمی) را در شناخت نام (اسم) آن دانستهاند. در «جهان اسلام»، در مواجهه با پدیداری، نخست ببرسی نام «دلالتکننده» (دالّ) بر آن میپردازند و گاه آن را «شرح اللفظ» يا «تعریف لغتنامهای» مینامند و گاه از «علم اللغه» پیشتر رفته و بـ«فقه اللغه» (ریشهشناسی: etymology) آن میپردازند که این خود باجمال، عبور از «مستعمل فیه» بـ«موضوع له» (بوضع تعیینی) لفظ است.
میگویند: نخستین بار، «والتر لیپمن» (Walter Lippmann)، نویسنده، گزارشگر و روزنامهنگار مشهور آمریکایی، در کتاب «افکار عمومی» («Public Opinion»: با ترجمهی مطابَقی و دقیق «فکر (عقیده یا باور) عمومی»)، عبارت «agenda setting» (در «عرب»ی: «ترتیب الأولويات») را در نسبت «رسانه» (Media) (بلکه «ارتباطات»: «communication» و حتا در «علوم سیاسی») و «قدرت نرم» (soft power) آن در «اولویتبندی» (اولویتگذاری يا «تعیین اولویت» يا «تربیت اولویت») و «جهتدهی» (هدایت) موضوعات «فکر»ی «مردم» («الناس» یا حتا از جهاتی «توده»: mass) جعل کرد و در فارسی، عبارت «برجستهسازی» که در ترجمهی ترکیب «foregrounding» بعنوان اصطلاحی در «نظریهی ادبی» (فلسفهی ادبیات) «صورتگرا» (شکلگرا(یی): «formalism»: «برجستهسازی» بهمراه «آشناییزدایی» (بیگانهسازی: defamiliarization) از مهمترین اصطلاحات این «مکتب ادبی» است) و آرایهای در «ادبیات» بکار میرفت و در ترجمهی اصطلاح پزشکی «prosthesis» (از نظر ریشهشناختی، بمعنی «addition» است و بدان «اندام ساختگی» و «برساخته» (مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی) نیز گویند) بکار میرود، برابر آن نهاده (گذاشته) شد. امروزه، جز دانش «ارتباطات» (و رسانه)، سیاستپژوهان و گذاران نیز از اصطلاح گران (مهم) رسانهای «agenda setting» باجمال، بعنوان نخستین (یا دومین) گام فن «سیاستگذاری» (و بتبع آن «سیاستپژوهی» (policy research)) بهره میبرند. در زبان فارسی، عبارت «دستورکارگذاری»، برابر «agenda setting» (تعریف اجمالی آن در سیاستگذاری «problem identification» (مسئله/مشکلیابی یا تشخیص (شناسایی یا تعیین!) مشکل/مسئله یا حتا هویتیابی مسئله/مشکل) است و آن با اصطلاح مهم روانشناختی «attention allocation» (تخصیص توجه) مرتبط و همراه است) در صناعت «سیاستگذاری» (policy) بکار میرود. «agenda» (که معرب آن «أجندة» (الأجندة السیاسية) است و بمعنی «ما یجب عمله» يا «ما یجب أن یعمل» بکار میرود) جمع خنثای «agendus» (که «مذکر» است و «خنثا»ی آن، «agendum»، امروزه، بعنوان مفرد «agenda» بکار می رود و با «s» نیز جمع بسته شده: «agendums» که چندان بکار نمیرود و البته «agenda» نیز در برخی کاربردهایش با «s» جمع بسته میشود: «agendas». بگفتهی «OED»، در انگلیسی «agend(s)» نیز کاربرد داشته و اکنون، «منسوخ» (obsolete) است) «صفت مفعولی التزامی» (اسم مفعول التزامی: «gerundive» = «آنچه بایسته است یا باید انجام شود» یا «آنچه باید بشود» (sth that should or must be done) که صفت مفعولی با «وجه التزامی» (وجه التزامی یا «پیرو» (subjunctive)، در برابر «وجه گزارشی» است و هنگامی بکار میرود که انجام فعل، «واقعیت» ندارد و میخواهیم پنداشت، احتمال، میل، قصد، دستور، خواهش، لزوم (وجوب) و ... را بیان کنیم) است) «agĕre» بمعنی «to do» (کردن)، «to act» (انجام دادن) و «to make» (ساختن) است و در نتیجه، «agenda» بمعنی «چیز (کار)هايی که باید بشود یا انجام شود» (sth which ought to be done) است که امروزه، در فارسی بدان «دستورکار/دستور کار» گویا، بمعنی «کاری که انجام آن دستور داده شده» کنایه از کار «ضروری» یا لازم یا «بایسته» (حتا «دستور»ی یا «باید»ی! اگر چه شاید «تبادر» امروز آن نزد بیشتر مردم صرفا، «روش یا برنامهی کار» باشد، گويا، «دستورالعمل» نیز بتقریب، در معنای «دستورکار» است و گویا، از این روست که برخی «لغتنامه»ها، «دستورکار» را برابر «دستورالعمل» مینهند) گویند. امروزه، نتنها «agenda» را بمعنی «چیزهايی که باید بشود یا انجام شود» (دستورکار) بکار میبرند، بلکه آن را بمثابهی لفظی «مفرد»، بر «فهرست» یا «دفترچه»ای که چیز (کار)هايی را که باید بشود یا انجام شود در آن مینویسند (worklist)، نیز اطلاق میکنند. واژهی «agenda» در اصطلاح «agenda setting» نیز در معنی «دستورکار» بکار میرود و کل آن، «دستورکارگذاری» ترجمه میشود، زیرا «setting» در لغت، «اسم مصدر» یا «حاصل مصدر» («verbal noun»: «اسم فعل» (با «اسم فعل» در «تازی» خلط نشود) یا «اسم فعلی» که «مصدر» (infinitive) یا «اسم مصدر» (gerund) است) از «to set» بمعنای «to put» (گذاشتن یا هشتن یا «وضع») و «to place» (قرار دادن) است که در فارسی آن را «گذاری» (يا «گذاشت» (و «نهش») از «گذاردن» یا «گذاشتن» که معنای «گذرنده» يا «گذرا» (بن مضارع + یای (یاء) نسبت) نیز میدهد) ترجمه کردهاند (دقت شود که «set» معانی دیگر «چیدن» (ترتیب)، «تعیین (کردن)» و ... نیز دارد و میتوان در ترجمهی ترکیب «agenda setting» از اين معانی نیز بهره برد که موافق مقصود کاربران (استعمالکنندگان) اين اصطلاح نیز است). در حقیقت، «دستورکارگذاری»، ترجمهی «agenda setting»، «اسم مصدر» از «عبارت فعلی» (گروه فعلی: «دستهای از واژگان که یکی از آنها حرف اضافه است و معنای واحد فعلی میدهند») «در دستورکار گذاشتن (قرار دادن)» است که «حرف اضافه»ی «در» از آن حذف شده. شاید کسی بپندارد که آن، «اسم مصدر» از «فعل مرکب» (در برابر «بسیط») «دستورکار گذاشتن» (اسم + همکرد) است که نادرستی آن با توجه به کاربرد بتقریب (تقریبا) همیشگی «حرف اضافه»ی «در» بهمراه ترکیب «دستورکار گذاشتن» (در دستورکار گذاشتن) آشکار میشود (گاهی نیز حرف اضافهی «در» حذف میشود، بويژه آنهنگام که ترکیب «در دستورکار گذاشتن (قرار دادن)» بپس از (ما بعد) خود «افزوده» (اضافه) میشود) و در حقیقت، چنین فعل مرکبی در فارسی نیست (وجود ندارد). همچنین شاید پنداشته شود که «دستورکارگذاری»، از عبارت «(آن يا این) دستورکار را گذاشتن» (نه ترکیب «آن يا این را در دستورکار گذاشتن»!) که «دستورکار» در آن «مفعول» (برای فعل (مصدر) «گذاشتن») است، بدست آمده که با چگونگی کاربرد (دستوری) آن در زبان انگلیسی مطابقت و برابری دارد: «to set the agenda …» («to set the agenda» بعنوان «اصطلاح» (idiom) بکار میرود)، اما چنین کاربردی در فارسی یافت نمیشود و گاه، عبارت بی«را»ی «نشانهی مفعولی» (فک اضافه)، «دستورکار گذاشتـ[ن، م، ی، -، یم، ید و تَند]» در برخی گفتگوها (محاورات) بکار میرود و اگر چه بـ«قیاس» دیگر کاربردهای «گذاشتن» در زبان فارسی میتوان باصالت اين ترکیب باور داشت، اما بنظر میرسد که آن بجهت «سماع»ی، «گرتهبرداری» (گردهبرداری) از انگلیسی است. باید گفت که بتازگی از فعل مرکب «دستورکارگذاری کردن» (اسم + همکرد) گهگاه، بجای «در دستورکار گذاشتن» (یا حتا «دستورکار گذاشتن») بهره میرود. ترجمهی «agenda setting» در فارسی بـ«برجستهسازی» و در تازی بـ«ترتیب الأولويات» در اصطلاح فلسفی- منطقی، ترجمهی مطابقی نيست و ترجمه بلازم («اثبات»ی) معنا(ی مطابقی)ست، زیرا باجمال و سادگی، آنچه «اولويت» دارد، در دستورکار گذاشته میشود و آنچه در دستورکار قرار میگیرد، «برجسته» میشود (بلکه آنچه «ثبوتا» و در واقع «برجسته» است، در دستورکار قرار میگیرد!) و اين دو ملازمهی «ثبوت»ی، نزد «ذهن» آشکارست (ملازمه و مؤانسهی ذهنی). ...