گویا مورخان نیز میتوانند ...!
بیاد دارم که بمترجم کتاب «زمامداری توحش» گفتم: بنظرم اهمیت این کتاب در دادن تصویری اجمالی در لابلایش از وضع اندیشهورزی بالمعنیالاخص در آمریکاست و در موضوع اصلیاش چندان اعتبار و منفعتی ندارد؛ یعنی گاه از برخی کتابها بهرههایی میتوان برد که نه مقصود نگارنده بوده و نه موضوع کتاب است و این مهم را در همان آغاز مطالعهی کتاب ارزندهی «بحران نفت در ایران» یرواند آبراهامیان که آثارش هرچند نقدپذیر است؛ ولی خواندنی و سودمند است، نیز تجربه کردم.
او در درآمد، بسیار موجز دو ویراست 1989 و 2017 از اسناد سیاست خارجی آمریکا را با هم قیاس و ببرخی حذفوممیزیهای ویراست 1989 اشاره میکند؛ اما نکتهی بنیادین مدنظرم که شاخکهای سیاستپژوهی و اندیشهورزی بالمعنیالاخص مرا جنبانید، زمینهی تصویب قانون «لزوم آزادسازی همهی اسناد مرتبط با سیاست خارجی آمریکا پس از 30 سال» در کنگره است!
آبراهامیان از کاستیهای ناپذیرفتنی ویراست 1989 میگوید که چیزی دربارهی کودتا و وضع بحرانی بیستوهشتماههی پیش از آن درش نیست. این وضع اعتراض مورخان آمریکایی را درپیداشته است: «تعجبی ندارد که وقتی ویراست اول اسناد منتشر شد انجمن تاریخ آمریکا «فریاد» برآورد و برخی اعضای برجستة آن این مجموعه را اسنادی کاملا «تقلبی» خواندند» که تأملبرانگیز است.
او مدعیست که تکاپو و فریاد انجمن علمی تاریخ آمریکا کنگره را برانگیخته که قانون آزادسازی مذکور را تصویب کند: «در نتیجه، کنگره قانون روابط خارجیای را تصویب کرد که دولت را موظف میکرد پس از سی سال کلیة اسناد مرتبط با سیاست خارجی آمریکا -و نه فقط اسناد مربوط به وزارت خارجه- را آزاد نماید» که بسیار تأملبرانگیزتر و نیز پرسشزاست.
هرچند باید انگیزهی انجمن تاریخ آمریکا (حقیقتخواهی و علمطلبی!؟) بررسی و چگونگی این مدعا موشکافانه پژوهش شود؛ اما آیا میتوان آن را نمونهای از «مدنیت» دانست که یک نهاد علمی-مدنی بعنوان نمایندهی جامعهی علمی تاریخ در آمریکا، زمینهساز تصویب چنین قانونی که از وجوهی میتواند بزیان دولت مستکبر جنایتکار آمریکا باشد، در کنگره شده است!؟ و آیا در ایران نیز امکان رخ دادن همانند آن هست!؟
این روزها بحث غزهی مظلوم و پویش دانشگاههای آمریکایی دراینباره تا حدودی گرم است و توجه بدین مدعا بویژه در سنجش «هولوکاست» میتواند آگاهیبخش و راهگشا باشد!