سجاد کاظمی
سجاد کاظمی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

مدل ساختاری فروید


اصطلاح مدل ساختاری در نظریه‌ی سازمان و عملکرد ذهنی توسط زیگموند فروید (۱۹۲۳) معرفی شد. مدل ساختاری روان مشتمل بر «اید» (id)، «ایگو» (ego) و «سوپرایگو» (superego) است. البته اصطلاح ایگو، حتی در سال‌های بسیار پیش از معرفی مدل ساختاری نیز وجود داشته و از آن در متون مختلف استفاده می‌شده است.
همانطور که پیش‌تر خواندید مدل ساختاری روان، کمابیش جایگزین مدل توپوگرافیک شد. (پست قبلی)
در معرفی مدل ساختاری، سه عامل یا agentای که پیش‌تر نام بردم، هر کدام دارای کارکرد خاصی هستند و بخشی از ساختار روان انسان را تشکیل می‌دهند. مثلاً اید ظرف غرایز و موتور جسمانی روان است. پر از هیجانات پرتلاطم. سوپرایگو، قطب‌نمای اخلاقی-ارزشی روان است و غالبا حول تصویر درونی‌شده‌ی والدین، سازمان یافته است. ایگو اما واسطه‌ای عقلانی با عملکردهای تنظیمی کنترل تکانه‌های اید، برقراری سازش و تخلیه‌ی ایمن غرایز است.
اید مبتنی بر «اصل لذت» (pleasure principle) و فرایند اولیه و با اندک برهان و دلیلی عمل می‌کند در حالی که ایگو، بر فرایند ثانویه، ایمنی و واقعیت استوار است. سوپرایگو چیزی بین این دو عامل است: می‌تواند منطق داشته باشد ولی بیشتر بر اساس الگوهای قدیمی عمل می‌کند.
هر سه ساختار و عاملی که شرح دادم، می‌توانند در تعامل کاملی با هم قرار بگیرند: مثلا وقتی در حال قدم زدن در موزه‌ای هنری هستید، ممکن است تمایل داشته باشید که قطعه‌ای هنری را بدزدید (id)، در این زمان، اخلاق و ارزش‌های درونی‌اتان، شما را سرشار از احساس گناه و اضطراب می‌کند (superego) و نهایتا سریعاً موزه را ترک می‌کنید (ego). این مثالی از تعارض میان سه عامل بود که نهایتا با برقراری تعادل توسط ایگو به پایان رسید.
فروید با تاثیر از داروین، معتقد بود که انسان درگیر انگیزه‌های حیوانی و تمدن در جدال است و در واقع با اجتماعی شدنش، تن به نوعی خودفریبی و جدایی از خود داده است. یعنی آن که انسان برای پذیرفته شدن در نزد خود و سایر انسان‌ها، نیازمند مخفی کردن انگیزه‌های لذت‌گرایانه است. انجام چنین کاری فقط بواسطه‌ی ایگو و تعادل میان سوپرایگو و اید امکان پذیر است. یک مصالحه‌ای میان اید و سوپرایگو شکل می‌دهد.
ترجیح می‌دهم که اید، ایگو و سوپرایگو را ترجمه نکنم اما متداول‌ترین ترجمه‌ی آن‌ها به ترتیب: «نهاد»، «خود» و «فراخود» است.
ترجمه‌ای که به نظر من بیشتر با مفهوم این اصطلاحات -و حتی در زبان آلمانی- در ارتباط است به ترتیب: «این و آن نفسانی»، «من نفسانی» و «نفس لوامه».

شما با کدام ترجمه بیشتر موافقید؟ و یا اگر ترجمه‌ی بهتری سراغ دارید، بنویسید.

ایگوسوپرایگوروانکاوی
پژوهشگر روان‌کاوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید