حتما برای شما هم اتفاق افتاده که بخواهید یک کار یا ایده را عملی کنید اما امروز و فردا کردن ایدتونو زیر خروارها خاک دفن کنه.
خیلی از ما دوستان افسوس های زیادی توی زندگی داریم که هروز مثل خوره ما رو از درون بهم میریزن.
استیون پرس فیلد در کتاب هنر جنگ در کارآفرینی میگوید:((بیشتر ما دو زندگی داریم،زندگی که زندگی میکنیم و زندگی که زندگی نکرده ایم و در درون ما وجود دارد.
بین این دو مقاومت وجود دارد،آیا تا به حال شده که نیمه شب درباره فردی که ممکن بود بشوید، کاری که ممکن بود انجام دهید، فرد مشهوری که قرار بود بشوید رویا پردازی کنید؟
آیا نویسنده ای هستید که نمی نویسد؟
نقاشی که نقاشی نمی کند؟
کار آفرینی که هرگز کسب و کاری را راه اندازی نمی کند؟
پس شما میدانید مقاومت چیست))
پرس فیلد در این اینجا به مقاومت اشاره کرده است.
مقاومت همان امروز فردا کردن ماست.
چرا پرس فیلد به جای امروز و فردا کردن از مقاومت استفاده کرده؟
برای پاسخ به این سوال میشه اینطوری جواب داد که امروز و فردا کردن نشأت گرفته از ضعف های ماست، اما مقاومت کاری است که با میل درونی انجام می دهیم.
حال باید دوستان چه کنیم؟
یا باید بگذاریم رویاهایمان در یک اتاق تاریک یا یک انباری در اعماق وجودمان خاک بخورند؟
به نظر من باید کاری کنیم.
این مقاومت بیهوده را باید بشکنیم.
اما برای شکستن این مقاومت باید چه کرد؟
تنها راه موجود ((عمل کردن)) است.
همین امروز باید شروع کنیم.
باید گام های ولو کوچک در راه رسیدن به اهدافمان برداریم.
باید کارهایی که دوست داریم را بدون واهمه تجربه کنیم.
تا وارد گود نشویم و به خود باوری نرسیم نمیتوانیم رویاها را تبدیل به هدف و هدف هارا در مشتمان بگیریم و در نهایت به بخشی از خاطراتمان تبدیل کنیم.
مطمئن باشید همین که گام اول را بردارید ادامه مسیر برای شما روشن میشود.
از شکست نترسید
اولین کاری که برای نوشتن به من داده شد برام بسیار سخت بود.
چند روزی بود که فکرم رو مختل کرده بود.
هیچ تخصصی راجب اون موضوع نداشتم.
چندین کاغذ رو پاره کردم و به هیچ نتیجه ای نرسیدم.
واقعا جرئت ارائه کارم رو نداشتم تا اینکه خودم رو مجبور کردم که باید ظرف یک روز اون پونصد کلمه لعنتی رو بنویسم تا کارای جدیدمو انجام بدم.
بلاخره تمومش کردم یادمه همه از اون کار انتقاد میکردند اما تو گیر و دار این انتقادها نقاط ظعف خودم رو پیدا کردم و تونستم تو کارای بعدی همرو شگفت زده کنم.
اما یک سوال اگه من اون کار رو انجام نمیدادم میتونستم کارای بعدی رو انجام بدم؟
یا اصلا ظعف هام رو از دید دیگران میتونستم ببینم؟
اگه از ترس بد شدن کار و انتقاد اصلا شروع به نوشتن نمیکردم چه اتفاقی می افتاد؟
من بعد از اون شکست مجبور شدم تلاش بیشتری بکنم تا خودم رو ثابت کنم.
و خدارو شکر میکنم که تونستم نشون بدم یک خورده استعداد نویسندگی دارم.
هالا دوستان بیاید شماهم اولین گام رو بردارید.
به همه نشون بدید که چه قدر عالی هستید.
امیدوارم وقتش رسیده باشه که رویاهاتونو از بالای آسمون به زیر پاتون بیارید.
خوش حال میشم تجربیات موفق شما رو در برداشتن گام اول یا کارهایی که تا هالا شروع نکردید و میخواهید شروع کنید رو برام کانت کنید.
مطمئن باشد دوستدار شما سجاد پورحسن اونارو با عشق میخونه.
امیدوارم اینقدر تلاش کنید که آرزوهای امروزتون به خاطرات فرداتون تبدیل بشه.
موفق باشید.