
نمیخوام بنویسم خداحافظ خونهی ارغوان، چون مطمئنم میام و میبینمت دوباره؛ شاید سه باره و چهارباره نشه ولی دوباره مطمئنم میشه. ولی احتمال میدم دیگه تنها نباشیم دوتایی با هم، من و تو خونهی ارغوان.
میخواستم برات اسم بذارم گفتم اسم کوچه رو بذارم روت بعد رفتم سرچ کردم دیدم خارجیها به درخت گل ارغوان، لاو تریز هم میگن؛ واقعا لاولی هستی برای من. دلم میخواد یه ارغوان تتو کنم رو دستم به یادت خونهی ارغوان.
وایسا حساب کنم چند روز با هم زندگی کردیم، تقریبا 1200 روز تو خونهی من بودی، خونهای که خیلی از اولینهای بزرگسالی رو توش تجربه کردم، خونهای که خیلی از رویاهام رو توش زندگی کردم، عاشقی کردم، بلندترین خندهها رو اینجا تو آغوش تو سر دادم، بزرگ شدم به معنی واقعی کلمه، یاد گرفتم احساساتم رو ببینم، من تو دل تو شیون کردم، درد کشیدم، تنهایی کشیدم، بزرگترین ترسهام رو زندگی کردم، حتی بعضی شبها مردم و آخ که چقدر دوستت دارم و آخ که چقدر آزادیبخش بودی. نمیدونی چندبار به پنجرههات نگاه کردم و ته دلم قربونصدقهت رفتم. هنوز اولین باری که دیدمت رو کامل دقیق و باجزئیات یادم میاد، یادمه که گفتم تو خونهی من باید باشی، یادمه که کل رویاهام و روزهای خوش تو آغوش تو از جلوی چشمم رد شد و میدونی دقیقا همون شد، و میدونی هیچ روزی یادم نرفت که چقدر خوشحالم از داشتنت، هیچ روزی.
دارم فکر میکنم چه روزهایی برام خاطرهانگیز بودن تو این خونه. داشتن عشق اول تو این خونه یا مثلا زندگی کردن بازی بچگی ما سه تا من و عاطی و آیلار یا هر روزی که تو این خونه مهمونی گرفتیم یادم میمونه. شبهای پیادهروی تو پذیرایی از اضطراب هم یادم میمونه یا شبهایی که بلند بلند گریه میکردم. خوابیدن رو تخت با عاطی بعدها آیلار، داداش، فریما، فاطی یا رعنا یادم میمونه. وااای که چقدر رویامون بود همسایهی آیلار شدن و وااای که چه دلچسب بود زندگیش کردن و وااای که چقدر ممنونم ازت.
چند روز پیش به یکی گفتم من همیشه از بچگی دوست داشتم آمستردام رو ببینم و بهم گفت پس خیلی زود قراره به رویات برسی و بهش گفتم من به رویاهای زیادی تو زندگیم رسیدم و راستش یکی از این رویاها همین بود، اینجا تو این محله و تو این شهر تو یه خونهی زیبا و پرنور مستقل و تنها زندگی کردن.
میدونی وقتی خداحافظی رسیده، شاید دیگه خونهای نباشی که من توش هر روزم رو زندگی کنم ولی همیشه اولین خونهی من خواهی موند، خونهای که رویاهام رو توش زندگی کردم، خونهای که به من آرامش، استقلال و آزادی بخشید برای اولین بار. خونهی پرنور من.
خونهی ارغوان شاید یه روز مال من شدی، مال خود خودم ولی به هر حال تو برای همیشه اولین خونهی من خواهی موند.
لطفا سالم و امن باقی بمون و اگر کس دیگهای تو آغوش تو زندگی کرد مثل من بهترینها رو براش رقم بزن.