نظام های آموزشی به دنبال تربیت نیروی انسانی هستند ، تربیت انسانی دارای مفهوم گسترده و در بردارنده ابعاد گوناگونی میباشد. نظام آموزش و پرورش رسمی هر کشوری بخش قابل ملاحظه از آموزش و پرورش نیروی های انسانی را به عهده دارد.
آموزش و پرورش تطبیقی (Comparative Education) به شناسایی، تحلیل و مقایسه شباهتها و تفاوتهای پدیده های تربیتی در داخل یک نظام آموزشی و یا بین نظامهای آموزش و پرورش کشورهای مختلف جهان با توجه به عوامل اجتماعی، مذهبی، اقتصادی، سیاسی مؤثر در تشکل و پیدایش آنها میپردازد.
تحقیقات تطبیقی شامل مطالعه پدیده های آموزشی از سطح خرد فردی تا سطح کلان بین قاره ای می گردد.
هر محققی که به دنبال مقایسه و تطبیق است ممکن است اهداف گوناگونی اعم از شخصی، و عمومی داشته باشد که در اینجا برخی از اهداف مهم عمومی را به اختصار بررسی میکنیم:
· پیداکردن بینش باز نسبت به ضعف و قوت آموزش و پرورش کشور خویش.
· پیداکردن قدرت توصیف، تحلیل و نقد نظام آموزشی کشور
· تغییر و اصلاح نظام آموزشی کشور
· آگاهی از تغییرات و اصلاحاتی که در نظامهای آموزشی کشورهای دیگر جهان در نتیجه تغییر در سیاست کلی آنان و یا بر اثر رویدادهای فرهنگی، اقتصادی و فنی رخ داده است.
با این تفاسیر دید نسبتا روشنی به بحث مطالعات تطبیقی پیدا کردیم اما نکته مهم این است که نگاه تطبیقی به مقوله پیچیده ای مثل آموزش و پرورش اصلا نمیتواند ساده، تک بعدی و یک جانبه باشد.
در یک سر ماجرا با انسان طرف هستیم، موجودی به غایت پیچیده، دارای ابعاد مختلف، ارتباطات گوناگون با خود، دیگران، خدا، طبیعت و...
و سوی دیگر این معادله بحث آموزش اوست. آموزش به خودی خود برای انسانی چند بعدی پیچیده است؛ اما از زمانی که انسان به عنوان سرمایه انسانی مطرح شد و بحث آموزش بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت، شاهد گره خوردن آموزش با نهاد ها اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ هستیم.
و همهی این ها موجب میشود تا در مطالعات خود آموزش را امری که در خلا رخ میدهد نبینیم و تمامی ورودی ها و خروجی های آموزش و پرورش را به دقت بررسی کنیم.
نگاه سادهانگارانه به مطالعات تطبیقی میتواند آسیب هایی زیادی به نظام آموزش و پرورش وارد کند و هزینه های زیادی را هم به جا بگذارد.
به طور مثال با بررسی نظام اموزشی یک کشور اروپایی کم جمعیت ممکن است تکنولوژی خاصی را مشاهده کنیم که تاثیر خوبی در کیفیت آموزش گذاشته، در این جا اشتباه ترین کار این است که بدون توجه به سایر عواملی که باعث موفقیت این پروژه شده، امکان عملی شدن آن در کشور ما، موانع اجرا، تبعات اجرای این پروژه در کشور مقصد، آسیب های احتمالی و... صرفا به تکرار آن تجربه در نظام آموزشی خود بپردازیم.
به این نگاه مطالعات تطبیقی به نوعی مطالعات میان رشته ای محسوب میشود که از یافته های علوم اقتصاد، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی و... بهره میبرد.
نظام های آموزشی در ارتباط دائم و لازم با دیگر نظام های پیرامون (فرهنگ، اقتصاد و سیاست...) عمل میکند؛ از این رو نمی توان پیرامون مدرسه حصاری کشید تا دانش آموزان را جدا از متن جامعه تربیت کرد.
به زبانی دیگر آموزش در خلأ رخ نمیدهد و نمیتوانیم در برنامه ریزی برای آموزش نگاه تونلی داشته باشیم، سایر عوامل را ثابت و بیتاثیر در نظر گرفته و فقط عامل آموزش را تغییر بدهیم و انتظار نتایج مثبت داشته باشیم.
منابع:
1) فصلنامه ایرانی آموزش و پرورش تطبیقی: journal.cesir.ir
2) آقازاده، احمد، آموزش و پرورش تطبیقی، تهران: انتشارات سمت، .۱۳۷۹