یکی از چالشهای امروز تیمهای توسعه و شرکتها و استارتاپهای حوزه نرمافزار کمبود نیروی کار ماهر هست. از قدیم هم این اصل بوده که نیروی خوب را یا باید بسازی یا بدزدی!
چرا که اگر شرکتها و تیمها ارزش نیروهای خوب خود را بدانند قطعا شرایطی را فراهم میکنند که آنها در تیم بمانند! پس دیگر تیمها و شرکتها اگر نیروی خوب بخواهند راهی ندارند جز ساختن و یا دزدیدن!
حال ما به راه دوم کاری نداریم! ولی برای ساختن نیرو یکی از روشهای ثابت شده گرفتن افراد علاقهمند و پرورش آنها در درون تیم هست. چرا که آموزشِ تنها، معمولا بدلیل اینکه نیرو در محیط واقعی قرار نمیگیرد معمولا خروجی مورد نظر را ندارد. البته که آموزش هم نیاز هست و نمیتوان کاملا آنرا کنار گذاشت.
در اینجا میرسیم به موضوع اصلی بحث که همان منتورینگ هست. اصلا قصد تعریف این واژه را در اینجا ندارم و بیشتر قصدم اثبات لزوم آن برای هر فردی هست که در تیم مشغول به کار است.
بنا به تجربه، این موضوع را (متاسفانه از سمت حتی مدیران و برنامه ریزان) که اگر نیروی تازه کار وارد تیم شود باعث میشود وقت نیروهای قبلی -برای آموزش و پرورش نیروی جدید- گرفته شود را زیاد شنیدهام. که این حتی بصورت مقاومت در داخل تیم هم دیده میشود که وقتی نیرویی تازه کار به تیم وارد میشود افراد گلایه دارند که اگر بخواهند برای نیروی جدید وقت بگذارند از راندمان کاری و بهرهوری که مورد انتظار هست دور خواهند شد!
اما اینجا بنا به تجربه چندین ساله که در امر آموزش - بصورت آموزشگاه داری و هم حوزه تیمسازی - داشتهام به شدت با این موضوع مخالم و در واقع این مورد را بیشتر بهانهای از طرف افراد میدانم که یا افراد دهندهای (Giver) نیستند و یا اینکه ممکن است تحت ثاثیر شرایط نامطلوب پروژهها در شرکت و سازمان (همان فورس بودن و فشارهای بیش از حد) این برخورد را با این موضوع دارند.
اما روی صحبتم با شماست که میخواهید در تیم رشد پیدا کنید و مهارتهای جدید بدست بیاورید. حتما و بدون هیچ شکی همیشه از منتورینگ و آموزش نیروهای جدید در تیم استقبال کنید!
دلایل اینکه منتورینگ الزامیست:
در هرم یادگیری بالاترین سطح یادگیری وقتی حاصل میشود که شما موضوع را به دیگری آموزش دهید. پس با اینکار می توانید دانسته های خود را بیشتر و عمیقتر کنید.
با منتورینگ میتوانید یکی از مهمترین مهارتهای کار تیمی که همان مهارت ارتباطی هست را در خود پرورش دهید. چرا که هر فرد به نوعی منحصر بفرد هست و شما در مواجه با افراد مختلف و برای انتقال مفاهیمی به آنها ناگزیر خواهید بود روشها و متدهای ارتباطی مختلف را بکار بگیرید.
شاید در ابتدا از کار اصلی و وظیفه خود باز بمانید ولی پس از مدتی افرادی در تیم خواهید داشت که شناخت خوبی از سطح کاری آنها دارید و می توانید با خیال راحت وظایف را به آنها بسپارید و با توجه به آن شناخت تقسیم کار بهتری داشته باشید، که این مهم باعث رشد سرعت انجام کارها و پیشرفت پروژه خواهد شد.
شما در حین آموزش به فرد دیگر به نوعی بخشی از کارهایی که خود انجام میدهید را منتقل میکنید به آن فرد ، با در نظر داشتن این نکته که برای پیشرفت به مدارج بالاتر در سازمان باید افرادی باشند که بتوانند کار فعلی شما را بخوبی انجام دهند، در واقع دارید زیربنای پیشرفت شغلی خود را میسازید. (در سازمان و شرکت فعلی یا حتی در جایی دیگر!)
افراد معمولا همیشه نسبت به کسانی که از آنها چیزی یاد میگیرند یک حس دِین دارند و اینکار در واقع می تواند برای شما یک منزلت اجتماعی هم ایجاد کند، همینطور می تواند موقعیت شما را در سازمان به عنوان فرد تاثیرگذار بهبود ببخشد و حتی می تواند برای شما شهرت هم به ارمغان بیاورد. این بند آخر رو دوست نداشتم اضافه کنم چون خودم اصلا علاقهای به این دستاوردها ندارم ولی خوب واقعیتی هست که وجود دارد!
چند نکته مهم: (که برای همه زندگی مهم هست نه فقط در کار!)
شخصیت آدمها بصورت کلی به دو نوع دهنده (GIVER) و گیرنده (TAKER) تقسیم میگردد. که البته بسیاری هم در طیف بین این دو هستند. شما باید سعی کنید به سمت شخصیت دهنده حرکت کنید تا بتوانید منتور بهتری باشید.
نکته بعدی اینکه باید حواسمان به این موضوع هم باشد که نباید همیشه و تنها دهنده باشیم! بلکه برای پیشرفت نیاز داریم که گاهی با افراد دهنده دیگر هم ارتباط داشته باشیم و به نوعی گیرنده هم باشیم تا بتوانیم پیشرفت کنیم، پس لازم نیست خودتان را قربانی کنید! باید یک توازنی بین منفعت رساندن به دیگران و به دنبال مطلوبها و منافع خودتان بودن، برقرار کنید.
اما اگر طرف مقابل ما شخصیتی تنها گیرنده داشت تکلیف چیست؟ معمولا در مواجهه با این افراد باید سعی کنیم ۱) از آنها بخواهیم در مقابل چیزی که میدهیم آنها هم چیزی به ما بدهند! ۲) یا اینکه از آنها بخواهیم چیزهایی که از ما دریافت میدارند را به دیگران هم بدهند. و ببینید اگر اینکار را انجام میدهند شما هم ادامه دهید به منفعت رساندن به آنها.
برای شناخت افراد فقط گیرنده این نکات رو به یاد داشته باشید: ۱) آنها معمولا از ضمیر «من»، «برای من»، «تیم من» یا «کار من» و ... زیاد استفاده میکنند ۲) این نوع افراد در واقع افرادی هستند که بیشتر های و هوی دارند و اگر کاری هم در تیم انجام شود سعی میکنند خودشان آنرا جار بزنند و به شکلی به نفع خودشان مصادره کنند و همینطور برعکس وقتی مشکلی پیش میآید سعی در انداختن توپ در زمین بقیه میکنند.
در انتها این نکته را هم اضافه کنم که همیشه یکی از بهترین لذتهای دنیوی که همه بزرگان آنرا توصیه میکنند، رایگان بخشی هست. که البته شاید از موضوع این بحث کمی دور باشد ولی خیلی دوست دارم که این مطلب این رو هم اضافه کنم که تا حد امکان در زندگی رایگان بخشی داشته باشید و از لذت آن بهره مند شوید.
پیشنهاد میکنم کتاب «دیگر دوستی موثر» از آقای پیتر سِنگر رو حتما مطالعه کنید. اینجا هم بیشتر در این باب بخوانید.