سه ماه پیش نوشتم دوست دارم تبریز باشم، خب خبر خوب این که الان تبریزم و دانشگاهم:)
حس می کنم اگه نمی نوشتم و جایی نداشتمش الان یادم نبود که چقدر دلتنگ تبریز بودم، واقعا به عنوان آدم حس می کنم عجبیم!
الان که تبریزم و از محیط امن خونه مون دورم و خب کلی اتفاق دیگه هم این وسطا افتاد استرس دارم و نمی دونم چی کار کنم:)))
به قول تراپیستم اگه یه بار دیگه بگی نمی دونم تلفن رو روت قطع می کنم=)
ترکیبی از خوشحالی، غمگینی، افسردگی و دلزدگی هستم و گویا این احساسات تموم نمی شن بلکه منتقل می شن از یه حس به حس دیگه:)))
همین دیگه+_+