حال قوه قضائیه خوب است. دستکم بهتر از شش-هفت ماه پیش. شاید نشود به این راحتیها گفت انتصاب حجتالاسلام رئیسی به ریاست دستگاه قضا، موجی از امید را در میان فعالین سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد کرد، اما امروز با خیال راحت میشود گفت بسیاری از اقدامات آقای رئیس، امید آفریده. حالا مردم یک رئیس قوهی چابک و جسور را میبینند که در برخورد با فساد خط قرمز ندارد و از رئیس سازمان خصوصیسازی تا مدیر کارخانهی بزرگ خودروسازی را قربانیِ اجرای قانون و احیای عدالت میکند. تعاملات رئیسی با اقشار مختلف، از دانشجویان و وکلا گرفته تا فعالین محیط زیست، بسیار بیشتر و بهتر از رئیس سابق قوه است. بازدیدهای سرزده، حضور بدون تشریفات در میان مردم و البته صراحت در خطونشانکشیدن برای متهمان، از رئیسی یک چهرهی محبوب و امیدوارکننده ساخته. چهرهای که البته فاصلهاش تا قلهی غلبه بر مشکلات قوهی قضائیه، درست به اندازهی فاصلهاش تا درهی ناکامی و سقوط است.
دوصد گفته چون نیم کردار، نیست
رئیسی در این شش ماهی که از ریاستش بر دستگاه قضا میگذرد، چندین آییننامه و بخشنامه ابلاغ کرده. از دستورالعمل حفظ کرامت انسانی گرفته تا دستورالعمل کاهش جمعیت زندانیان. ابلاغ چنین بخشنامههایی، در گام اول و به عنوان نخستین نقطه از خط طولانی «اصلاحات» در قوه قضائیه، امیدبخش به نظر میرسند. اما مسکّنِ این امیدبخشی حداکثر چند ماه دوام دارد. مردم، خاصه آنها که هرروز با قوهی قضا و سازمانهای وابستهاش سروکار دارند، باید اثر این بخشنامهها را در عملکرد دستگاه عدلیه «لمس» کنند. برای به کار افتادن حس لامسهی افکار عمومی هم، فرصتی بیش از چند ماه وجود ندارد و آقای رئیسی باید بتواند بخشنامههای جذابش را در این فاصلهی نه چندان طولانی، با جامهی عمل آراسته کند. مهمتر از پیامی که از قلم رئیس دستگاه قضا صادر میشود، پیامِ عملکرد دادگاهها و دفاتر و سازمانهای زیرمجموعهی قوهی قضائیه است که میتواند تاریخ انقضای امید مردم به رئیسی را تمدید کند. نامزد انتخابات سال96، باید این روزها بسیار بیش از آنچه در جریان انتخابات وعده میداد «عملگرا» باشد و دستگاههای تابعهاش را با رویکردهای خود، همجهت کند.
یک داروی خطرناک
رسانه در تمام این سالها، چشمِ اسفندیار دستگاه قضایی بوده. جز یک خبرگزاریِ نیمهجانِ «میزان»، عملا دستگاه قضا هیچ رسانهای ندارد و اصلاً پرسش اصلی اینجاست که چرا باید کنشهای رسانهایِ قوهی قضا در ادارهی یک «خبرگزاری» محدود و متمرکز شود؟ گذشته از این هدفگذاری نادرست، نگاه رسانهای در میان مسئولین سابق دستگاه عدلیه، گوهرِ نایابی بود و آشِ بیرسانهبودنِ قوه آنقدر شور که آقایان گاهی در جلسات خصوصی قریب به این مضمون میگفتند که نیازی نیست رسانه داشته باشیم و باید در گمنامی خدمت کنیم! رساندنِ دستگاهی با این حجمِ بیشناختی از رسانه، به مجموعهای رسانهشناس و رسانهفهم، کارِ دشواری است اما رئیسی در گامهای اول، نشان داده برای این چرخِ پنچرِ قوهی قضائیه هم برنامههایی دارد. واکنشهای اهالی دستگاه قضا به بسیاری از مسائل مورد توجه افکار عمومی، این روزها سریعتر از گذشته شده و جنس تعاملات رئیس جدید با رسانهها هم، بسیار بهتر از قبلیهاست. اما آنچه در این مسیر، زنگ خطر را برای رئیس قوهی قضا به صدا در میآورد، افراط در استفاده از رسانه است. مثلاً اینکه تصاویری از بازدید سرزدهی رئیسی از یک مجتمع قضائی منتشر شود فینفسه خوب و لازم است؛ اما اینکه در گوشهی کادرِ دوربینِ رسمیِ صداوسیما، یک یا چند نفر گوشی به دست مشغول فیلمبرداری از منشِ مردمیِ حاجآقا باشند، نه خوب است و نه لازم! یا اینکه مثلا آقای رئیسی روزی و هفتهای یک بار در رسانهها فراخوان و بخشنامه و دستور منتشر کند، پس از مدتی مخاطبین را منزجر میکند و به تمامی فعالیتهای آقای رئیسی، جنبهای نمایشی و تبعاً کمکارکرد میدهد. رسانه، دارویی است که اگر به اندازه و با دُزِ مشخص از آن استفاده نشود، بیمار را به مرز نابودی میکشاند و کارکرد درمانی آن، به ضد خودش تبدیل میشود.
خطر «پوست موز»
نه میشود حکم تکتک قضات را کاوید و نه رئیس جدید فرصتِ رسیدگی به تکتک پروندهها را دارد. در چنین موقعیتی، «پوست موز»های زیر پای آقای رئیسی خودنمایی میکنند. پوست موزهایی که حاصل برخی نگاههای زنگزده و موریانهخورده در قوهی قضا هستند. پوست موزهایی که در قالب برخی احکام شدید و غلیظِ بیتوجیه، بر سر افکار عمومی آوار میشوند و گاهی زحمات چندماههی رئیسِ مصلح را بر باد میدهند. مثال؟ همین ماجرای احکام متهمان هفتتپه که کسی نمیتوانست سنگینیشان را توجیه کند. ورودِ زودهنگامِ آقای رئیسی به ماجرا، تا حد زیادی بادِ ضدِ انقلاب را خواباند و مجال سوءاستفاده به آنان نداد؛ اما آنچه از رئیسِ قوهی قضا انتظار میرود، اصلاح ساختارهایی است که زیر پای این قوه، پوست موز میاندازند. ساختارهایی که نیاز به اصلاح دارند تا فرآیند دادرسی، مطابقِ آییننامههای موجود و بر مبنای اصول قانون اساسی انجام شود.
قوهی امید
سیدابراهیم رئیسی، نه اولین نفری است که با داعیهی اصلاح به عدلیه آمده و نه احتمالا آخرین نفرِ این صف است. اما واقعیتِ تلخ یا شیرینِ صحنهی سیاسی امروز کشور این است که او، امروز یکی از معدود مدیرانی است که مردم به آنها امید بستهاند و به آیندهی مدیریتیشان، نگاه مثبتی دارند. دو سال و چند ماه پس از رقیبهراسیهای غیرمنصفانهی رئیسجمهور منتخب و فریادهای مستانهی حامیانش از پیروزی در انتخابات96، مردم در برندهی آن روزها هرگز شمایلِ یک پیروز را نمیبینند و گردش ایام کاری کرد تا بازندهی آن روز، در شمایلِ یک ناجیِ استخوانخردکرده در دستگاه قضا، به کمکِ مردمی بیاید که از تماشای فسادهای پیدا و پنهان، خستهشدهاند. رئیسی- با آن همه سابقهی دور و دراز در دستگاه قضایی- این روزها بهترین کسی است که میتواند آستین همت بالا بزند و با اصلاح یکی از ساختارهای مهم نظام جمهوری اسلامی، حالِ مردم را بهتر کند.