دکتر محمد مسعودی، فارغالتحصیل دکترای مهندسی برق از دانشگاه گنت بلژیک، دبیر اسبق اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل و البته مدرس دانشگاه است که در دانشکدهی برق دانشگاه خودمان هم سابقهی تدریس دارد. گفتگوی ما با دکتر بیشتر ناظر بر فعالیت تشکیلاتی و قلقهایش است و توصیههای آقای مسعودی، به عنوان یک دانشجوی تشکیلاتیِ موفق، حتما برای شروع مسیر فعالیت فوق برنامه در دانشگاه، جذاب و مفید است.
ابتدا دربارهی راهورسم زندگی دانشجویی برای مخاطبین ما بگویید.
من هم دوران لیسانس هم فوق لیسانس را در خوابگاه بودم، هم چند ماه اول دکترا در بلژیک در خوابگاه بودم. خیلی خلاصه بخواهم چکیده تجربیات چند سال زندگی خوابگاهی را بگویم میشود اینها:
1- نسبت به عمر خود، خسیس باشید و به راحتی آن را در اختیار دیگران قرار ندهید.
2- برای خودتان برنامه داشته باشید. اگر نه، دیگران برنامه شما را پر میکنند. آن وقت چشم به هم میزنید میبینید این چند سال تمام شده و رفته و اون طور که شایسته بوده رشد نکردید.
نکته مهم این هست که دوران لیسانس بهترین دوران زندگی انسان برای رشد همه جانبه هست. رشد علمی. رشد معنوی. بروز استعدادهای نهفته ادمی در حوزه هنر، مدیریت، فرهنگ و سیاست. باید مراقب باشیم تک بعدی رشد نکنیم. در این دوره دانشجو انقد وقت کافی دارد تا بتواند در چند بُعد رشد کند. اگر هم در این زمینه کوتاهی کند بعدا قطعا پشیمان خواهد شد. میشود هم شاگرد ممتاز دانشگاه بود هم در بقیه زمینه ها رشد کرد. این رشد همه جانبه و رسیدن به قله های بالای انسانیت چند تا نکته دارد. اول اینکه ایمان داشته باشیم به اینکه میخواهیم و در توان ما هست که به قله برسیم. دوم اراده کنیم سوم برای رسیدن به این قله برنامه ریزی کنیم. نقشه تهیه کنیم. برای تهیه این برنامه و نقشه از راهنما استفاده کنیم. حالا این راهنما افرادی هستند که این مسیر را طی کردند. میدونن کجا چاله هست کجا چاه و دره هست مسیر هموار کجاست. این نکته خیلی مهمی هست که تا میتوانیم مشورت و راهنمایی بگیریم و با چشم باز در این مسیر گام بر داریم. چهارم اینکه برای رسیدن به قله بگردیم دنبال همسفر خوب. همسفری که او هم میخواهد به این قله برسد. خیلی نکته مهمی هست و همسفر خوب، همه جوره ما را تقویت میکند. در طی این مسیر چهارساله خیلی وقت ها آدمها سست میشوند یا انگیزه هایشان جابجا میشود یا دچار غفلت میشوند. بعضی ها که دچار رفیق و دوستی میشوند که به جای مسیر قله، مسیر دره را نشان میدهد و کلا نابود میکنند. اینها چیزهایی هست که به چشم دیدم. هم در دوران دانشجویی خودم هم بعدش. کلا این مسئله همسفر خوب و هم اتاقی خوب و همکلاسی خوب خیلی به انسان کمک میکند. نکته پنجم اینکه تا اینجای کار با دعای خیر پدر و مادر آمدیم بالا و مدیونشان هستیم. از آنها بخواهیم که همه جوره دعایمان کنند تا این مسیر را طی کنیم. دعای پدر و مادر و احترام گذاشتن به پدر و مادر و تواضع نسبت به ایشان واقعا گره گشا هست.
نکته ششم اینکه در راه رسیدن به قله، تعادل را حفظ کنیم. اگر شما یک مسیر طولانی را با سرعت زیاد بدوی بدون اینکه تغذیه کافی داشته باشی یا زمانی برای استراحت بگذاری، قطعا از پا در میای! رهرو آ ن نیست که گه تند و گهی خسته رود. رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. در این مسیر باید حواسمان باشه همه جانبه یک رشد متعادل داشته باشیم نه اینکه کاریکاتوری در بعضی جنبه ها رشد کنیم و در بعضی جنبه ها هیچ دانش و تجربه ای نداشته باشیم. نکته هفتم اینکه برای حرکت در این مسیر باید دست دیگران را هم بگیریم. اگر دیدیم کسی دوست دارد به قله برسد اما در مسیر دره است، کمکش کنم؛ نه اینکه هلش بدهم برود ته دره که مثلا یک رقیب کم شده باشد! باید برای رسیدن به قله از خودخواهی و نردبان قرار دادن دیگران پرهیز کنیم.
نکته هشتم اینکه باهوش بودن به تنهایی ما را به قله نمیرساند/ چه بسیار آدمهای زیادی که با هوش متوسط ولی با پشتکار زیاد به مراتب بالا رسیده اند. شما که هوش بالایی داری، اگر کنارش پشت کار داشته باشی خیلی با سرعت بیشتر میروی بالا. در کنار کسب علم دروس دانشگاهی، نگاهی به تکنولوژی داشته باشیم نگاهی به مهارت های کسب و کار، تقویت زبان، مسلط شدن بر برنامه نویسی برنامه های منبع باز. به لحاظ رشد معنوی هم کمترین توشه این هست که دستمان را از دست مسجد دانشگاه خارج نکنیم. مسجدی که همیشه یک تکیهگاه معنوی هست و میزبان شهدای عزیز گمنام.
تحصیل در خارج از کشور چطور بود؟
من دوره دکترا و پسا دکترا را در بلژیک بودم. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که در تمامی لحظات دعای خیر پدر و مادرم را میدیدم که یاور من بود در دیار غربت. به هر جهت تحصیل در غرب تجربه خاص و مفیدی بود. نکته های بسیار مفید و خوبی را از استادم فرا گرفتم؛ چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ اخلاق علمی و رفتار انسانی و همیشه هم او را دعا میکنم . از جامعه بلژیک هم درس های زیادی گرفتم ؛از جنبههای مثبت و منف. من خیلی علاقه داشتم به واکاوی فرهنگ و تمدن غرب، و سعی کردم از زوایای مختلف به این مسئله نگاه کنم.
چطور شد که انجمن اسلامی دانشجویان مستقل را برای فعالیت تشکلی انتخاب کردید؟
من کلا دوست نداشتم دانشجوی بی تفاوتی باشم. دوست داشتم در عین اینکه شاگرد ممتاز باشم، در حد توانم در زمینه های اسلامی هم فعالیت داشته باشم. به همین جهت در تشکل های مختلف حضور داشتم. تا اینکه بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که در انجمن مفیدتر هستم. به نظرم همه تشکیلاتهایی که برای خدا قدم برمیدارند خوب هستند. به نظرم همه چی برمیگردد به نیت آدم ها. من انجمن را یک مجموعه سیاسی به معنای امروزی نمیدانم. من انجمن را یک پایگاهی برای اسلام میدانم که دانشجویان میروند تا در آن برای اسلام کار کنند. قطعا یکی از مهمترین کارها هم امر به معروف و نهی از منکر هست که امام حسین برای آن قیام کرد. مهمترین امر به معروف هم، امر به حکومت الله و مهمترین نهی از منکر هم، نهی از حکومت طاغوت هست. دفاع از انقلاب اسلامی که حاصل خون هزاران شهید هست بزرگترین کاری هست که باید انجام داد. این دفاع از اصل انقلاب توسط دانشجویان یعنی اینکه مراقب باشند مسوولین دست از پا خطا نکنند.
دانشجو به معنی واقعی کلمه دیدبان این انقلاب هست و به علت اینکه دچار انحرافات قدرت و ثروت نشده، زبان رسا دارذ و چون در دل مردم هست کاستی ها را بهتر میبیند و چون ذهن فعال و پویایی دارد، راهکارهای خوبی هم میتواند ارائه بدهد و از طرفی به لحاظ جایگاه دانشجویی که دارد، به راحتی به مسئولین دسترسی دارد. پس باید با نقدهای سازنده خودش و ارائه راهکارهای بکر و بدیع بدون اینکه سرباز و عمله احزاب و گروهها بشود، برای مردمش و برای انقلابش قدم بردارد. این قطعا یک کار خداپسندانه هست؛ که کسی جز دانشجو به این راحتی قادر به انجامش نیست. اگر شان یک تشکل این باشه و بازیچه احزاب نشود و از طرفی تعادل حفظ بشود و به درس دانشجو لطمه وارد نشود، خانواده ها هم از فعالیت تشکیلاتی فرزندانشان راضی خواهند بود.
تجربه کار تشکیلاتی در خارج از کشور چطور بود؟
در آنجا هم انجمن اسلامی به معنای پایگاهی برای فعالیت های اسلامی داشتیم. یک سال هم دبیر ارتباطات خارجی و عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی اروپا بودم. چه در مجموعه داخل کشور چه در مجموعههای اسلامی خارج از کشور، نیت ها یکی است. قدم بر داشتن در راه اسلام و برای اسلام. اگر دعا کنیم که خدا ما را از سربازان خودش و در حزب خودش قرار بدهد، در هر جای کره خاکی که باشیم و در هر سازمان و ارگانی باشیم باز جایی را پیدا میکنیم که هم خودملن را حفظ کنیم و هم قدمی را در این مسیر برداریم. در انجمنهای اروپا بیشتر هدف این بود که خودمان را حفظ کنیم و راه را گم نکنیم. البته برکات زیادی هم داشت.