سلام! من مهدی خواجه صالحانی هستم. اینکه کیَم و چیَم بمونه برای بعد. بالاخره امشب که 9 بهمن 99 هستش تصمیم گرفتم در یک حرکت انتحاری و انقلابی کارم رو در ویرگول شروع کنم و استارت بزنم.
هنوز آشنایی خیلی زیادی با ویرگول و فضای حاکم در اینجا ندارم. نمیدونم بیشتر باید کسبوکاری بنویسم، روزمره یا هرچیزی. فقط اومدم که بنویسم.
به عنوان شخصی که در حوزه محتوا، تبلیغات و مارکتینگ فعاله یا حداقل اگر فعال هم نباشه علاقهمند به این موضوعات هستش، نوشتن رو برای خودم لازم و ضروری میدونم. ولی اگه از همه این ها هم صرفه نظر کنیم، نوشتن یهجورایی به آدم آرامش میده. ذهنو سبک میکنه. فَلذا جدای از مطالب کاری ممکنه این روند دلی نوشتن رو هم در اینجا ادامه بدم. قبلا تجربش رو داشتم.
یادش بخیر. زمانی که فکر میکنم اول یا دوم دبیرستان بودم هم، این کار رو انجام میدادم و تجربه خوبی از نوشتن در اون روزها دارم. برای دل خودم مینوشتم :)
هرشب آخر شب 5،10 یا هر چند دقیقهای از اونچه که در طول روز برام اتفاق افتاده بود رو با ذکر تاریخ توی یه فایل وُرد مینوشتم. روزمرگیها، دلتنگیها و تراوشات ذهنی یه پسر 14-15 ساله. روزگار عجیب و غریبی بود نازنین... ولی همون نوشتنها توی اون روزا خیلی بهم کمک کرد. سالهاست که به اون نوشتهها سر نزدم و نخوندمشون، ولی هنوز دارمشون و یه روز برمیگردم همه اون روزها، دغدغهها و دنیای کوچک نوجوونی و یا بچگی رو دوباره مرور میکنم.
فکر میکنم برای شروع کافی باشه. بریم یهخورده توی ویرگول بچرخیم و با فضا بیشتر آشنا بشیم :)