پیشگفتار: تصمیم گرفتم به واسطه رشته تحصیلی، آموختههای شخصی و مطالعاتم یادداشتهایی را در حوزه سیاست گذاری بنویسم. امیدوارم که مخاطبان این یادداشتها حتما از گذاشتن نظر برای من دریغ نفرمایند.
?یکی دو هفته است که اخبار تکان دهندهای درباره فضای مجازی و اینترنت به گوش ما میرسد، از ماجرای خودکشی یک پسر به شکل لایو تا ماجرای تماس زنده اینستاگرامی یکی از اینفلوئنسرها با پسری 14 ساله و بیان کلماتی که به تعبیر عموم مثبت 18 تلقی میشوند. این دوماجرا به همراه ماجراها و مسائلی مانند فیلمهای مستهجن از طرف برخی سیاستمداران، مراجع تقلید، روحانیان و سایر قشرهای اجتماعی-سیاسی به عنوان استدلال یا بهانهای برای محدود سازی اینترنت و فضای مجازی استفاده میشود.
?اما، احتمالا خیلی از من و شما، از اینترنت استفاده میکنیم و نه چشممان به فیلمهای مستهجن میخورد و نه گوشمان تیز است تا صدای شلیک گلوله پسری 14 ساله را بشنویم. ما از اینستاگرام برای تفریح، خرید و یا برای خندیدن استفاده میکنیم. ما از تلگرام برای جا به جایی فایلها، گپ و گفت و مسائلی از این دست استفاده میکنیم. پس چرا ما به فضای مجازی بیبندوباری که برخی از مسئولین برایش فریاد میزنند بر نمیخوریم؟
?پاسخ در "داستان ترسناک" است! قصهگویی یا story telling اگر مهمترین ابزار معرفتی در همه علوم و معارف نباشد، بیشک یکی از مهمترین ابزارهاست. دنیای سیاست هم از این ماجرا مستثنی نیست. سیاستمدار از قصهها استفاده میکند تا یک مسئله را برای مخاطب عامه جا بیندازد. این لزوما چیز بدی نیست. مثل چاقو میماند و کاربرد میوهپوستکنی و جراحی دارد، و یا کاربرد آدم کشی. اما در ماجرای محدود سازی شبکههای اجتماعی، موافقان فیلترینگ شبکههای مجازی خواسته یا ناخواسته از کاربرد ناصحیح آن استفاده میکنند.
?تکنیکی وجود دارد به نام «مجاز جز به کل» که در آن سیاست مدار، با بزرگ جلوه دادن یک بخش کوچک از یک قضیه، سعی میکند یک مسئله را بزرگ و جدی جلوه دهد. صورت منفی این تکنیک داستان ترسناک است. سیاستمدار، نماینده مجلس یا فلان مرجع تقلید به شما میگوید که ببینید فضای مجازی دارد چه بلایی سر بچههای مردم میآورد، ببینید فلانی خودکشی میکند و فلانی بهمان کار را میکند. این برای مخاطبی که دقیق نباشد همان داستان ترسناک است. داستان ترسناکی که واقعی است اما بخش کوچکی از ماجرای گسترده فضای مجازی است.
?بسیاری از طرفداران بستن فضای مجازی، به دنبال سودجویی و افزایش گردش مالی VPNها و همچنین افزایش شرکتهای اپراتور اینترنت هستند. که در مورد آخری افراد با وصل شدن به VPN از اینترنت جهانی و گرانتر استفاده میکنند و قیمت بیشتری میپردازند. برخی دیگر از دغدغهمندان واقعی فضای مجازی هم که نگران مسائل و نرمهای اجتماعی هستند، بدون کلان دیدن ماجرا و از روی کمسوادی هزار و یک عنصری را که منجر به ناهنجاریهای اجتماعی میشود، نادیده گرفته و میپردازند به این داستان ترسناک.
?در گام دوم، باید این را درنظر بگیریم که خود مسئله فیلترینگ جدای از هزینههایی که برای دولت دارد، باعث میشود ناخودآگاه مردم به اینترنتی بدون محدودیت عاقلانه دست یابند. برای مثال با یک مطالعه ساده میتوان نشان داد که دسترسی یک کودک ایرانی به سایتهای مستهجن (Porn Websites) به مراتب راحتتر از یک کودک انگلیسی یا آمریکایی است؛ چرا که کودک ایرانی به راحتی با وصل شدن به VPN میتواند به اینترنتی به مراتب آزادتر از اینترنت یک بچه انگلیسی دست یابد. کودکی که مجبور است به VPN وصل شود، زیرا تنها سامانهای که نیازهایش را برای ارتباط با دوستانش و یا انجام کارهای مدرسه (مثل تبادل، جزوه و پرسیدن سوال از همکلاسیها) نه شادِ آموزش و پرورش است و نه سروش فلان سازمان رانت خوار، بلکه یک چیز است: تلگرامِ دروف.