تلخ بود، خیلی تلخ.
شکست عامدانه کشتی گیرایرانی برابر حریف روسی را میگویم. غرور و ابهت و شخصیتمان له شد در آن ثانیه های لعنتی که علیرضا کریمی مات و مبهوت، فیتیله پیچ میشد مبادا که دور بعدی به حریف اسرائیلی برخورد کند و امان از آن صدای شوم که هنوزدر گوشمان پژواک دارد: «باید ببازی علیرضا»
یادمان بیاید فلسفه مسابقه ندادن با اسرائیلیها چه بود؟ برای این که به دنیا پیام دهیم ما این رژیم را به رسمیت نمی شناسیم. در نتیجه سالهای اول افتخار میکردیم که به اسرائیل برخورد کنیم و کنار بکشیم. اصلا مدال قهرمانی میخواستیم چه کار وقتی قرار بود مدال حمایت از مظلوم به گردن بیاویزیم؟
اما رفته رفته مجامع ورزشی روی کار ما حساس شدند و محرومیتهای سنگین در نظر گرفتند. کار به جایی رسید که کنار میکشیدیم اما رویمان نمیشد بگوییم برای چه کنار کشیدیم. در نتیجه پرچم استکبار ستیزی را زمین گذاشتیم و ملتمسانه نسخه پزشک دست گرفتیم و مظلومانه بیماری را بهانه آوردیم. محرومیت آنقدر برایمان سنگین بود که حتی حاضر نبودیم پای آرمانمان بایستیم. رویم به دیوار، یک زمانی، آقای پیرایرانی با هیجان از رشادت ورزشکار ایرانی خبر می خواند اما مسئولان ورزش ایران در راهروهای فدراسیون جهانی قسم میخوردند:به والله اگر دنبال سیاسی کاری باشیم! ورزشکارما مریض بود!
به همین راحتی منکری چون دروغ را ترویج کردیم اینبار اما اتفاق عجیب تری افتاد. حنای ما دیگر رنگی نداشت و حتی دروغمان هم خریداری نداشت. چاره کار چه بود؟ همین اول کار ببازیم که به حریف اسرائیلی برخورد نکنیم! چنین شد که فریاد حقارت بار «باید ببازی علیرضا » در سالن طنین انداز شد.
طنز ماجرا اینجا است. با شکست کشتیگیر اسرائیلی در مرحله بعد، در گروه بازندگان باز به اسرائیل خوردیم و به ناچار دست به دامن مدارک پزشکی قدیمی شدیم. یعنی به قول قدیمی ها: هم چوب را خوردیم و هم پیاز را.
کار روزگار را ببین. ما که قرار بود مفتخرانه در حمایت از مظلوم، اسرائیلی ها را رسوا و خجالت زده کنیم از دروغگویی به کجا رسیدیم؟ فریاد حقیرانه، شکست بزدلانه.
بیخود نیست که امام حسن عسکری میفرماید:
تمام پلیدیها در اطاقی قرار داده شده، و کلید آن دروغ است
کشتی علیرضا کریمی آئینه وضعیت امروز ما است. نه روی حمایت از مظلوم داریم، نه افتخار شکست دادن ظالم. نه توجیهی برای افکار عمومی داریم و نه شجاعتی برای طرح آرمانهایمان. می خواستیم فیتیله را بی سرو صدا پایین بکشیم اما امان از فیتیله پیچ پرسروصدا.