هر یک از ما محصول جامعهای خاص هستیم. ما "خودمان را نمیسازیم". ما قسمت عمدهای از آنچه را که "هویت" خویش تلقی میکنیم و نیز "اعتقادات شخصیمان" را مرهون اجتماعی هستیم که در آن زندگی میکنیم.
به عقیده ارسطو اولین وظیفه حکومت این است که انسانهای جامعهگرا را قادر سازد به مباحث فلسفی بپردازند و سرانجام بر سر یک قاعده مشترک اخلاقی به توافق برسند.
اما همین که شکل گرفتیم، بسیاری از ما به پرسش از جامعهای که ما را ساخته میپردازیم و اینکار را به گونه ای خاص خود انجام میدهیم. سقراط تاکید میورزید که وظیفهی ما در واقع همین است.
حکومت میتواند تعیین کند که چه چیزی قانونا درست و چه چیزی نادرست است ولی قانون و اخلاق یک چیز نیستند.
در_باب_اخلاق
به نظر شما بهترین پاسخ به این پرسش که:" چرا من باید شخص خوبی باشم؟" چیست؟
صفحهای از کتاب اخلاق نوشتهی دیو رابینسون و کریس گارات
لطفا به سوالم پاسخ بدید.
ضمنا من تصمیم گرفتم این مطلب ادامهدار باشه و با هم در پستهای بعدی هم راجع به اخلاق صحبت کنیم، اونم اصولی...نظرتون چیه؟