آخره هفتهی گذشته رو تصمیم گرفتم خونه نمونم...یکی از دلایلش این بود که خیلی وقت بود سفر نرفته بودم و دلم حسابی برای یه سفر درست و حسابی تنگ شده بود ولی خب به خاطر شرایط کرونا و داستاناش نمیتونستم جایی برم و اکثرا جز سرکار جایی نمیرفتم ولی این هفته دل رو زدم به دریا و چهارشنبه شب بار سفر بستم و حرکت کردم به سمت جنگلهای گیلان. یه دوستی دارم که اونجا زندگی میکنه و آشنایی کاملی به طبیعت اونجا داره چون کرونا دست و بالمون رو بسته بود، نمیتونستیم جا بگیریم برای اقامت شب و تصمیم گرفتیم یه سفر کمپینگی بریم به یه جنگل بکر و طبیعت دست نخورده که خیلی هم آدم اونجا رفت و آمد نداشته باشه، دوستم یه جایی رو معرفی کرد که بسی خلوت و بکر بود، منم حرکت کردم به اون سمت و بعد از 5 ساعت رسیدم اونجا(از تهران). بعد از ملاقات با دوستم و جمع و جور کردن وسایلامون با ماشین اون رفتیم جنگل، جنگلش جوری بود که تا یه جایی میشد با ماشین بری و مجبور بودی ماشینت رو در نهایت، یه جا تو جاده پارک کنی و مسافتی حدود 1 ساعت پیاده روی کنی تا به مقصد برسی.
ما وسیلههامون تقریبا زیاد بود، کیسه خواب، چادر، صندلی و میز تا شو، باربیکیو تا شو و چندتا بطری 5 لیتری آب و خریدامون و ساک لباسامون...
به زور و بدبختی وسایلا رو تا بالای جنگ بردیم و یه جای صاف با ویو مناسب انتخاب کردیم و وسایل رو پهن کردیم.
من و دوستم چون دو نفر بودیم مجبور بودیم برای بردن وسایل به بالای جنگل، 3 بار بیایم و بریم ولی اگه تعداد زیادتر بود خب قطعا با یه بار رفت هم اوکی بود و نیازی به رفت و آمد چند باره نبود.
پس به نظرم اگر خواستید برید سفر کمپینگی با تعداد کم(مثلا یکی دو نفر) قبلش مطمئن باشید که همسفرهاتون توانایی جنگل نوردی رو دارند یا خیر. من خودم واقعا یه جاهایی خیلی خسته شدم ولی خب بالاخره وسایل رو چیدیم و شروع کردیم به جمع کردن هیزم برای آتیش درست کردن.
چون شب قبل بارون اومده بود، همه چوبها خیس بودن و به سختی میشد آتیش درست کرد باهاشون.
به هزار ترفند آتیش رو برپا کردیم و گرم شدیممممم...ولی خب همتون میدونید که آتیش درست کردن یه بدی داره، اونم اینه که باید دائم آتیش رو در یه حدی نگه داری وگرنه دو دقیقه بیخیالش شی، خاموش میشه و این یکی از سخت ترین قسمتای سفره ما بود. دائم مجبور بودیم آتیش رو روشن نگه داریم و هی بریم هیزم جمع کنیم بریزیم داخل آتیش.
شاممون رو روی اتیش و باربیکیو درست کردیم و خوردیم و خوابیدیم. موقع خواب از کیسه خواب استفاده کردیم یعنی کیسه خواب رو انداختیم داخل چادر و خزیدیم داخلش و زیپش رو تا چشمامون دادیم بالا ولی بااااازم سرد بود. و میتونم بگم که تقریبا کل شب رو از سرما یخ زدم.
صبح هم که بیدار شدم دیدم کل بدنم خشک شده، چون بالاخره هر چه قدر کیسه خوابتون درست درمون باشه بازم رو خاک خوابیدید و قطعا صبح با درد و گرفتگی کمر بیدار خواهید شد.
صبحانمون هم طبق روال دیشب درست کردیم و خوردیم و دیگه اتفاق خاصی نیوفتاد تا بعده نهار که جمع کردیم اومدیم خونه.
در کل هدفم از تعریف این سفر معایب و مزایای سفر کمپینگی هستش به دلیل اینکه من خودم به شخصه قبل از رفتن به همچین سفری تصوراتم خیلی متفاوت بود ازش ولی وقتی رفتم دیدم عوض شد نسبت بهش.
اول از معایبش میگم چون به نظرم بیشتره(:
اولین بدی این نوع سفر، همانطور که بالاتر گفتم، نبودن امکانات مناسب برای خواب هستش.
یعنی کیسه خواب تنگ و کوچیکه، نمیشه درست توش خوابید و اینکه هر چه قدر کیسه خوابتون خوب باشه بازم به دلیل اینکه روی خاک خوابیدید، به کمرتون آسیب میرسونه.
دومین بدی، نبوده دستشویی و سرویس بهداشتی هستش مگر اینکه جایی کمپ کنید که نزدیکش سرویس بهداشتی عمومی وجود داشته باشه وگرنه اذیت خواهید شد و مجبورید متوسل شید به دستشویی صحرایی و این داستانا که قطعا اونم عوارض بعدشو خواهد داشت و ممکنه عفونت و مریضی بگیرید. حواستون باشه که خیلی بهداشت رو در این شرایط رعایت کنید، دستمال مرطوب و آب و دستمال کاغذی و ژل بهداشتی و خلاصه هرچی که فکر میکنید تو این شرایط به دادتون میرسه رو همراه داشته باشید.
سومین بدی،به دلیل اینکه وقت زیادی رو صرف کارای جانبی میکنید( به دلیل نبوده امکانات) کم کم و بعد از گذشت چند ساعت، انرژیتون رو از دست خواهید داد و دیگه حوصله هیچ کاری رو ندارید. مثلا اینقدر درگیر این هستی که آتیش یه وقت خاموش نشه و هی برم هیزم بیارم، یه دفعه میبینی اصلا یادت رفته گوشتهارو تکه کنی برای شام و همینجوری این روند عقب افتادگی کار پیش میره تا زمانی که انرژیتون تحلیل رفته و شما دیگه نا ندارید کاری انجام بدید اصلا...
معایب دیگهای هم داره ولی خب مهم ترینش همون موارد بالا بود.
اما مزایا!
مهم ترین مزایای این نوع سفر، بکر بودنشه، اینکه کسی نیست دور و برت و همه جا خلوت و ساکته...به شدت آرامش داری و حالت خوبه، تمرکز داری، میتونی مدیتیشن کنی و کلی با خودت و خدات خلوت کنی و از شلوغی شهر و آدماش به دور باشی...
از مزایای دیگش میشه به این اشاره کرد که خیلی چیزا تو این سفر یاد میگیری.
یاد میگیری با طبیعت مهربون باشی، باهاش دوست باشی و اذیتش نکنی.
یاد میگیری زندگی فقط تجملات نیست، میشه ساده هم خوش گذروند و کلی تجربههای باحال دیگه...
ولی در کل به عنوان کلام آخر حتما، حتما، حتما برای یک بار هم که شده این مدل سفر رو امتحان کنید ولی سعی کنید خیلی سوسول و لوس نباشید و یکم راحتتر بگیرید. چون من خودم یک سخت گرفتم به خودم و اذیت شدم، شما ها اینکاره منو نکنید.
اگه تجربهی این سبک سفر رو دارید برام بنویسیدش...
نظرتون رو بهم بگید حتما.
با تشکر.