در این نوع جستار، نویسنده معنای یک عبارت را توضیح میدهد. مفهوم بعضی واژهها و عبارات، مثل هوش هیجانی به دیدگاه فرد وابسته است. این نوع نوشتار، سه بخش دارد:
۱- انتخاب کلمه یا عبارتی که نویسنده آن را تعریف خواهد کرد.
۲-دادن اطلاعات روشن و اساسی دربارۀ عبارت و تعریف نویسنده و ذکر حقایق، مثالها و حکایتهایی که مفهوم موردنظر را بهتر به خواننده میرساند.
۳-نتیجه گیری.
نکات حرفه ای جستار تعریف که به شما کمک میکند روند نوشتن یک جستار تعریف را بفهمید:
۱- انتخاب کلمه یا عبارت مناسب
برای نوشتن یک جستار تعریف عالی باید موضوع یا اصطلاح مناسبی را برای تمرکز روی آن انتخاب کنید. برای انتخاب بهترین اصطلاح برای جستار تعریف خود، مطمئن شوید که عبارت با اصطلاح انتخاب شده مشخصات زیر را دارد:
· معنای پیچیده ای داشته باشد.
· قابل بحث می باشد.
· برای افراد مختلف می تواند معانی مختلفی داشته باشد.
۲- دادن اطلاعات روشن و اساسی دربارۀ عبارت با ذکر مثال
ما متوجه شدیم که یک اصطلاح انتخابی شما باید قابل بحث باشد و برای افراد مختلف می تواند معانی متفاوتی داشته باشد، به همین دلیل است که بهترین مثال های جستار تعریف در مورد اصطلاحاتی هستند که قابل مذاکره هستند و باعث تضاد نظرات می شوند. چیزی بلاتکلیف و قابل بحث می تواند یک جستار عالی باشد! مطمئن شوید که:
· ارائه دو یا چند دیدگاه
· استدلال هایی ارائه کنید که برخی از دیدگاه ها (که با موضوع جستار تعریفی شما در تضاد هستند) اشتباه است
· دیدگاه های مختلف را مقایسه کنید
· در صورت امکان مثال بزنید
· درک خود از این اصطلاح را منعکس کنید، دیدگاه های خود را برجسته کنید
۳- تیجه گیری و تصحیح
هر کاری که انجام می دهید، هرگز اهمیت نوشتن نتیجه گیری و سپس تصحیح کل مطلب را دست کم نگیرید. در نتیجه، شما باید موارد زیر رعایت شود
· نکات کلیدی را خلاصه کنید
· نظر خود را با اشاره به استدلال های کلیدی مجدداً بیان کنید
· اطمینان حاصل کنید که نتیجه گیری شما با پاراگراف های مقدمه و بدنه مرتبط است
· از معرفی حقایق و یافته های جدید خودداری کنید
مثال جستار تعریف - هوش هیجانی
تئودور روزولت یک بار گفت: "هیچکس اهمیت نمی دهد که شما چقدر می دانید، تا زمانی که بدانند شما چقدر اهمیت می دهید" (تردگلد، 2016).
در واقع، انسان ها مخلوق احساسات هستند تا منطق، احساسات برای ما در زندگی روزمره حیاتی هستند، درنتیجه هوش هیجانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برقراری ارتباط با افراد دیگر و تفسیر احساسات آنها برای تصمیم گیری موثر بر اساس این اطلاعات ضروری است.
تعریف هوش هیجانی کار دشواری است زیرا این مفهوم شامل انواع مهارت ها و توانایی ها می شود که روند رشد آنها کاملاً مشخص نیست.
به عنوان یک قاعده، تعاریف هوش هیجانی شامل مفهوم توانایی های شناختی پردازش اطلاعات در مورد احساسات است. در جستار مایر، رابرتز و بارساد (2008) این مفهوم را می یابیم که هوش هیجانی به "توانایی اجرای استدلال دقیق متمرکز بر احساسات" و همچنین توانایی استفاده از دانش هیجانی برای تقویت فکر اشاره دارد (ص. 507). به عبارت دیگر، این تعریف به ارزیابی عواطف سایر افراد به روشی خاص اشاره دارد که در نهایت با ارائه اطلاعات اضافی در مورد محیط و موقعیت ها به بهبود فرآیند تصمیم گیری کمک می کند. با این حال، در تعریف ارائه شده توسط سالوی، مایر، کاروسو و یو (2008) نشان می دهد که هوش هیجانی نه تنها به توانایی پردازش اطلاعات در مورد احساسات افراد دیگر، بلکه به درک، ارزیابی و بیان احساسات به طور دقیق و سازگارانه اشاره دارد. به طور دقیق، این موضع در مورد هوش هیجانی به طیف وسیع تری از مهارت ها و توانایی ها اشاره دارد زیرا به نقش ابراز احساسات در پاسخ به محیط می پردازد. به طور کلی، مفهوم هوش هیجانی یک تعریف کلی پذیرفته شده ندارد.
علیرغم تعاریف گوناگون، هوش هیجانی توانایی سازگاری مؤثر با محیط است. نلیس، کوویدباخ، میکولایچاک و هانسن (2009) بیان میکنند که هوش هیجانی دارای چهار بعد است که شامل دانش هیجانی، شناسایی هیجانی، استفاده هیجانی و تنظیم هیجانی میشود. این تعریف از هوش هیجانی، این توانایی را به عنوان روشی که افراد به فشار پاسخ می دهند، مشخص می کند که جنبه دیگری از سازگاری است. در حالی که هوش به عنوان توانایی یادگیری و استدلال در مورد اطلاعات خاص تعریف می شود، هوش هیجانی به توانایی ذهنی برای استدلال در مورد اطلاعات در مورد احساسات اشاره دارد(Mayer et al., 2008). رابطه بین هوش هیجانی و سازگاری مهم است که در تعریف این مفهوم گنجانده شود زیرا این توانایی زمینه را برای درک احساسات دیگران و بیان احساسات خودمان ایجاد می کند.
در نتیجه، هوش هیجانی به طیف وسیعی از مهارتها و تواناییها، از جمله شناسایی و درک هیجانها، استفاده از آنها و ایجاد پاسخ هیجانی مناسب و کافی اشاره دارد. ارزش هوش هیجانی بسیار زیاد است، زیرا این توانایی به ما کمک می کند تا سازگار شویم، به همین دلیل است که هوش هیجانی باید به عنوان مهارت سازگاری مؤثر بر اساس استدلال اطلاعات در مورد احساسات تعریف شود.