متن حاضر، نخستین بخش از برگردان فارسی مصاحبه سلمان و شایان با پروفسور کرستون دیویس استاد فلسفه در مرکز مطالعات عالی دوبلین است. این مصاحبه به منظور پخش از رادیو اینترنتی "شیر یا خط" ضبط شده است. برای مشاهده محتوای تصویری این مصاحبه میتوانید از این لینک استفاده کنید. متن کامل مصاحبه نیز که به زبان انگلیسی صورت گرفته، در این لینک قابل مشاهده است.
کرستون دیویس (Creston Davis): فیلسوف، نویسنده و روانکاو ایرلندی- آمریکایی است که به خاطر تالیفات خود در حوزه الهیات مسیحی و فلسفه قارهای شهرت جهانی دارد. کتاب آخر او "رخداد جدید پل! فلسفه قارهای و آینده الهیات مسیحی" به چند زبان ترجمه شده است. او موسس و مدیر اجرایی مرکز مطالعات عالی دوبلین GCAS است.
شایان اسکندری: دانشجوی دکتری امنیت در دانشگاه کونکوردیا، موسس پادکست شیر یا خط است. او همچنین جزو هسته اصلی مشارکتکنندگان در پروژه کوین ایران است. شایان اکنون با بنیاد ConsenSys Diligence همکاری میکند. حوزه تخصص شایان امنیت در بلاکچین است. او یک متخصص در دنیای غیرمتمرکز محسوب میشود.
سلمان صادقی: یکی از مشارکت کنندگان در کوینایران، محقق و دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات اقتصادی و اجتماعی در مرکز مطالعات عالی دوبلین است. حوزه مطالعاتی او پول و اقتصاد رمزارز محور است.
شایان: یک معرفی کوتاه در مورد شیر یا خط: ما پادکست را از اوایل سال 2017 شروع کردیم. چشمانداز ما نشر اطلاعات است، مشابه رسالتی که در کوین ایران داریم که وبسایت دیگر ماست. هدف اصلی ما از بین بردن موانع زبانی است تا بتوان دانش بلاکچین، رمزارزها و تمرکززدایی را برای فارسی زبانان در دسترس قرار داد. ما این پلتفرم جهانی را برای بحث در مورد موضوعات مرتبط با رمزارزها ایجاد کردهایم. من واقعاً خوشحالم که بعد از گذشت سه سال هنوز پابرجاست و ما بیش از هر زمان دیگری شنونده داریم، حتی بیشتر از هیاهوی قیمت ارزهای رمزنگاریشده! و من واقعاً دوست دارم از مهمان ما پروفسور کرستون دیویس استقبال کنم و میکروفن را برای برخی از سخنان مقدماتی به سلمان میدهم.
سلمان: ممنون شایان. من سلمان هستم و با شایان میزبان پروفسور کرستون دیویس از مدرسه مطالعات عالی دوبلین GCAS هستیم. اول از همه، بگذارید مهمان عزیزم را به شما معرفی کنم. پروفسور کرستون دیویس فلسفه را در دانشگاه آکسفورد و دوک تحصیل کرده است. وی بنیانگذار و مدیر GCAS و رئیس و مدیر اجرایی کالج تحقیقاتی GCAS در دوبلین است. دیویس به دانشیاری در کالج رولینز ارتقاء یافت و چندین کتاب با انتشارات MIT، کلمبیا و انتشارات دانشگاه دوک منتشر کرده است. وی خالق و تدوینگر "مجموعه شورشها: مطالعات انتقادی در زمینه دین، سیاست و فرهنگ" است که یک مجموعه کتاب آکادمیک است و توسط انتشارات دانشگاه کلمبیا منتشر میشود. وی در حال حاضر درباره آینده خودآگاهی انسان، پایداری و فناوریهای پیشرفته مطالعه و تحقیق میکند.
وقتی به بلاکچین فکر میکنید، شاید تصور یک فیگور فلسفی مانند ارسطو یا افلاطون که شب و روز کنار آتش می نشیند و در مورد پروتکلها و پاداشها فکر میکند، دشوار به نظر برسد، اما امروز در اینجا یک فیلسوف مهمان ماست تا با ما در مورد بلاکچین صحبت کند. برای من افتخار بزرگی است که میزبان شما هستم پروفسور. از اینکه دعوت مرا پذیرفتید متشکرم.
کرستون: خُب، برای من واقعاً افتخار است که بخشی از این پادکست باشم. من واقعاً از این دعوت قدردانی میکنم، متشکرم سلمان. برای روشنتر شدن باید ذکر کنم که سلمان دانشجوی کارشناسی ارشد من در کالج دوبلین است که در حال تحصیل فلسفه و بلاکچین است و واقعاً خوشحالم که اینجا هستم و بسیار ممنونم که مرا دعوت کردید، این برای من یک امتیاز محسوب میشود، ممنون!
سلمان: متشکرم، برای من افتخار بزرگی است که بخشی از پروژه فوق العاده شما هستم. میخواهم سوالاتم را شروع کنم.
آدام گرینفیلد، در کتاب خود "فناوریهای رادیکال"، بلاکچین را اولین فناوریای توصیف میکند که درک آن حتی برای افراد باهوش و بسیار توانمند نیز اساساً دشوار است. می دانیم که بیتکوین اولین استفاده از فناوری بلاکچین بود. من هم مانند بسیاری از افراد تصور میکنم که بیتکوین می تواند منجر به گسترش دیسکورسهای آزادیخواهانه شود. مکتبی که ممکن است شما آنرا آنارکو-کاپیتالیسم یا مارکت-آنارشیسم بنامید. در این فلسفه، شما از دولتها به نفع افراد ناامید میشوید. یک نوع همیاری و پادشاهی افراد در جامعه و نه سلطنت دولتها!
برای یک آنارکو- کاپیتالیست، دولتها و شرکتها واسطههای قابل قبولی نیستند، بنابراین اولین سؤال در اینجا ظاهر میشود، پروفسور، مشکل بودن واسطه در روابط بین انسانی چیست؟
کرستون: این یک سوال عالی است و من فکر میکنم در این برهه از تاریخ ما شاهد به ثمر رسیدن این فناوریها و منظور از فناوریها، روشهای غیرمتمرکز سازماندهی خود در کنار شبکه جهانی وب هستیم.
شما در انتها با روشهای جدید تفکر و پیشرفت علم انسانی راههای جدیدی برای تعامل با یکدیگر خواهید ساخت و در نتیجه، با این فناوریهای جدید، امکانات جدیدی پدیدار میشود و همیشه اینطور بوده است. هیچچیز جدیدی در زیر آفتاب نیست. اما آنچه در اینجا به ویژه جالب است، این است که وقتی به شیوههای کارکرد واسطهها نگاه میکنید، اغلب اوقات خواهید دید که این یک ساختار ایدئولوژیک در سرمایهداری یا حتی در کمونیسم است، شما این واسطهها را دارید و حالا باید در رابطه با بروکراسی کاری بکنید!
مطمئناً، همه ما عدالت میخواهیم، میخواهیم بتوانیم به یکدیگر اعتماد کنیم اما در جایی که افراد بسیار باهوش نیاز داشته باشند یک تصمیمگیری سریع انجام دهند، واسطهها (بروکراسیها) به مانعی تبدیل میشوند. واسطهها سرعت انجام کارها را کاهش میدهند! همچنین وقتی از یک دید یک پرنده رها ( به خودش اشاره میکند) به آن نگاه میکنید، در بسیاری از اوقات در جوامعی که واقعاً افراد باهوشی دارید، تنها یک یا دو درصد از جمعیت تبدیل به اندیشمندان نابغه یا مبتکران میشوند. آنها نه تنها باید نابغه باشند، بلکه باید شجاعت و حوصله انجام امور خلاقانه را نیز داشته باشند. البته همه متفکران یا مبتکران با حوصله و شجاع نیستند! بنابراین، واسطهها حتی درصد متفکران جسور یا متفکران خلاق در جامعه را نیز کاهش میدهند، چرا که آنها نه تنها باید خلاق و نابغه باشد، بلکه باید برای انجام آنچه صحیح است جسارت داشته باشند.
در بیشتر مواقع این واسطهها از تعامل و پیادهسازی فناوریهای جدید یا روشهای جدید انجام کارها توسط این نوابغ جسور جلوگیری میکنند و در پایان، این ساختار است که خلاقیت را محدود میکند و باعث میشود ذهنهای خلاق کوچک شوند یا به پوچی برسند. در نتیجه، فکر میکنم که واسطهها بخشی از یک مشکل اساسی در زمینه پیشرفت فناوریهای جدید، روشهای جدید تفکر، آگاهی جدید و سطح جدید تعاملات بودهاند. بنابراین، برای من، اگرچه واسطهها میتوانند به صورت حداقلی سالم باشند، تضمین کنند که تقلبی صورت نمیگیرد، اما متأسفانه ماشین دولتی چنین ساختار هیولایی دارند. آسیموف، نویسنده بزرگ علمی تخیلی، یک بار در یکی از رمانهای خود که نمیتوانم به یاد بیاورم کدام رمانش بود چنین گفت، داستان او این بود که انسانها ماشینی را توسعه دادهاند که بسیار پیچیده است، آنها فراموش کردند که کلید روشن/ خاموش کجاست و من فکر میکنم این برای بحث ما پیرامون واسطهها مناسب است چرا که این واسطهها بسیار پیچیده هستند و وقتی اتفاق جدیدی شکل بگیرد، بلافاصله توسط استبداد بوروکراسی خفه میشود.
وقتی به دستگاه ایالتی نگاه میکنید می بینید که قاطعانه از نهادهای متمرکز، مانند بانکها، فدرال رزرو یا شرکتهای بزرگ مثل آمازون یا اپل یا گوگل طرفداری میکند. دستگاه ایالتی در کنار آنهاست و در مقابل آنچه برای جامعه خوب است، ایستاده است، آنچه برای نوآوری خوب است و آنچه میتواند ما را فراتر از برخی از مشکلات آزاردهندهای که بشریت با آن روبرو است پیش ببرد؛ و هنگامی که دستگاههای دولتی قاطعانه با شرکتهای بزرگ همکاری میکنند، به عنوان مثال ضمانت بانکها یا ضمانت شرکتها، آنچه انجام میدهند در واقع این است که فرد در جامعه بار بیشتری را به دوش بکشد. در افق جامعه به طور كلی و در نتیجه، حالتهای جدید خلاقیت تضعیف و بیثبات میشوند و دوباره، این اتفاق تکرار میشود. تشكیلات غیرمتمرکز جدید باید به گونهای ساخته شود كه بتواند ما را فراتر از دستگاههای دولتی پیش ببرد.
شایان: متشکرم، واقعا جالب بود و باید نشست و دوباره به این صحبتها گوش کرد تا بتوان آن را فهمید. یک چیزی که شما قبل از شروع ضبط ذکر کردید، در مورد اقدامات دولت فرانسه در مورد Covid-19 بود، من میخواهم این مکالمه را به وقایع اخیر پیوند دهم. ما چیزهای زیادی درباره مسائل مربوط به حریم خصوصی با اقداماتی که دولتها انجام میدهند می دانیم، و من واقعاً میخواهم نظر شما را در مورد نتایج ضمنی این فاصلهگذاری اجتماعی اجباری و این اقدامات اقتصادی بیسابقهای که به سبب Covid-19 مشاهده میکنیم، بدانم. واضح است که ما شاهد ظهور جنبشهایی خارج از چهارچوب سوسیالیستی و سرمایهداری هستیم، اما آیا به همان دلایل این ارزشهای جدید نیز از همان ارزشهای قبلی سرچشمه میگیرند، و کاری که در واقع ما در حال انجام آن هستیم درست مثل شوت کردن قوطی کوکا و تلاش برای بقاست؟
کرستون: مسئله Covid-19، همهگیری و بحران، پسا حقیقت، رسانهها، تئوریهای توطئه، همگی افسارگسیخته و شدید عمل میکنند. این در حقیقت مثل یک ظرف شیشهای برای سناریوهای ضد آرمانگرایانه است و یکی از مواردی که برای من به عنوان یک فیلسوف و همچنین افرادی که خود را وقف حقیقت کردهاند واقعاً مهم است، توانایی ارائه دقیق حقیقت، درک و تعامل با رسانه، با متن، با اطلاعات است و اینکه بتوان بر اساس صحت یا نادرستی اطلاعات بیانشده تصمیمگیری کرد. و دوباره، آنچه شما در اینجا دارید، ظهور کشورهایی با ساختارهای جدید فاشیستی ست که با انزوا طلبی، ملیگرایی، بیگانهستیزی که در جریان است، درگیر هستند و این فقط باعث تشدید تضاد و تفاوت میان افراد با پیشینههای مختلف و قومیتهای مختلف و غیره میشود.
بنابراین این چیزها باعث بیاعتمادی هرچه بیشتر شما به اطلاعات میشود و در نتیجه، در ساختار معرفت شناختی جامعه شکسته میشوید، آنچه ما به عنوان یک جامعه میتوانیم به آن باور داشته باشیم، آنچه که ما به عنوان یک جامعه انسانی و ذهنیت ما میتواند به آن اعتماد کند. و این فقط میتواند در دست کسانی باشد که به این قدرت دسترسی دارند و این اعتماد است که روز به روز باریکتر میشود.
افراد کم و کمتری دارای قدرت بیشتر و بیشتر هستند، در حالی که تعداد بسیار بیشتری از مردم قدرت کمتری دارند و بنابراین شما طوفانی برای مشکلات اساسی دارید. من فکر میکنم آنچه در این وضعیت واقعاً خطرناک است این است که این قدرت متمرکز حالا بیشتر از همیشه از نیروی پلیس و غیره استفاده میکند. به نظر میرسد که ما وضعیت بسیار دشواری داریم، به ویژه هنگامی که شما نحوه برقراری ارتباط ما در این پادکست را از طریق شبکه جهانی وب در نظر میگیرید و درباره اینکه چه کسی صاحب فیبر نوری است، فکر میکنید. به معنای واقعی کلمه چه کسی ما را به هم متصل میکند؟ بله! شرکتهای بزرگ و یا دولتها هستند و شما فکر کنید که اگر کاری نادرستی از دید آنها انجام دهید، کاری که ممکن است افراد دارای قدرت را به چالش بکشد، دسترسی شما به فناوری مانند شبکه جهانی وب به راحتی لغو میشود.
دقیقاً مانند این است که فیسبوک زندان داشته باشد. شما همه این ساختارهای پلیسی را دارید که خیلی اوقات خودسرانه است و بنابراین میتواند واقعاً خطرناک باشد زیرا این تنها راهی است که ما میتوانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و اگر این ارتباط قطع شود، پس شما چه کسی هستید؟ آیا شما حتی در جامعه هستید؟همانطور که ارسطو یک بار در ابتدای کتاب سیاست گفت: "کسانی که در خارج از جامعه زندگی میکنند یا خدا هستند یا شیطان".
برای عملی شدن ایده جامعه، شما باید بتوانید به ساختارهای پسا حقیقت اعتماد کنید! حالا شما فاکس نیوز، CNN، حتی نیویورک تایمز را میبینید که در حال بازی کردن با حقیقت و چندپاره کردن معرفت شناسی ما در جامعه هستند. و این مسئله عمیقا پروبلماتیک است، که دوباره ما را به بلاکچین باز میگرداند، به این معنی که چگونه ارتباط برقرار کنیم و به چه چیزی میتوانیم اعتماد کنیم و اعتماد نکنیم.
تمرکززدایی به معنای تکه تکه شدن نیست. عدم تمرکز دقیقاً روشی برای برقراری ارتباط با افراد دیگر است که میتواند ادعاهای دروغین تئوریهای توطئه را دور بزند، زیرا دقیقاً شما با کسی صحبت میکنید که میتوانید سوابق وی را بررسی کنید، اعتبار او را بررسی کنید و بنابراین عوامل اعتماد در مبادلات بلاکچین، قراردادهای هوشمند یا حتی ساختارهای آموزشی مانند ساختاری که کالج GCAS ایجاد کرده است، ساخته شدهاند. پس بله. تو چطور؟ تو چی فکر میکنی؟ نظر تو در مورد اثرات ویروس در مونترال چیست؟
شایان: این از آن قسم مواردی است که میشود یکی از مبانی دموکراسی در نظر گرفت، مانند شایعات و تعاملات اجتماعی که بدون آن هیچ ارتباط غیر متمرکزی وجود ندارد، درست است؟ مثلاً جالب است که حتی قبل از این Covid-19، بسیاری از چشماندازهای آینده دیستوپیایی (ضد آرمانگرایانه) بودند و در حال حاضر حتی بسیاری از آن موارد اتفاق میافتند، مانند قدم زدن در خیابان و دیدن انسانها با ماسک، مثل فیلمهای دهه 90 که یک آینده دیستوپیایی را نشان میدهند. اخبار جعلی و رسانهها واقعاً ترسناک است و دیدن آن واقعاً غمانگیز است. من خودم را یک روشنفکر در نظر میگیرم که به جزئیات جدید توجهی نمیکند و حتی اگر کسی با مدرک دکترا به من بگوید این واکسن است، من میگویم من مطمئن نیستم، چگونه میتوانم تأیید کنم؟ و این قسمت سخت و ناراحتکننده ماجراست که این روزها هیچ راه آسانی برای تأیید وجود ندارد، مگر اینکه الگوهایی وجود داشته باشد که بتوان به آنها باور داشت و به آنها گوش کرد. یکی از مواردی که ما سعی میکنیم انجام دهیم و پادکست را به آن دلیل اشتراک بگذاریم، به نوعی دنبال کردن جنبش تبادل رادیکال است اگر شما در این مورد بدانید، بیشتر شبیه این است که میگوید انتقاد از جامعه رادیکال نیست، اما ارائه راهحل رادیکال است. بنابراین یکی از کارهایی که ما سعی میکنیم انجام دهیم این است که ما آنچه اکنون اتفاق میافتد را مورد انتقاد قرار میدهیم و تقریباً میبینیم چه اتفاقی میافتد اما در مورد راهحل، صادقانه بگویم، من مطمئن نیستم که راه حل چیست. یک چیز که ما در تلاش هستیم انجام دهیم این است که همه چیز را آشکار کنیم، مثلاً بروز اطلاعات، کلاهبرداری، تقلب، نه که فقط از آنها نام ببریم، بلکه به افراد آموزش دهیم چگونه آنها را شناسایی کنند. اما با توجه به اخبار و منابع اخبار، نباید رمزارزها را در نظر گرفت، چرا که یک دنیای کاملاً متفاوت است، درست مثل حقیقت. مطمئن نیستم که این روزها چه کاری میتوان انجام داد.
کرستون: این سؤال اصلی است و ما را بر میگرداند به ابتدای تمدن، جایی که توانستیم از طریق کلمات با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و به هم اعتماد کنیم. من فکر میکنم این یکی از دلایلی است که به نوعی فلسفه حداقل در آتن مورد بیاعتمادی سنا قرار گرفت. و این به نوعی بازگو کردن همان حرف معروف افلاطون است. جایی که معلم او سقراط، قهرمان بزرگ جنگ که در این زمان یک پیرمرد بود، تهدید بزرگی برای شهر آتن محسوب میشد زیرا دقیقاً، او به دانشجویانش میآموخت كه چگونه انتقادی بیندیشند و چگونه میتوانند سؤال كنند كه برای مثال عدالت چیست و پرسشهای وجودی دیگری از این دست. توانایی بسیار او در آموزش جوانان در چگونگی تفکر انتقادی در مورد نهادهای اجتماعی، در مورد ادعاهای حقیقت (روایتها)، تهدید بزرگی برای حاکمان آتن تلقی میشد. پس زمانی که اینها با بیاعتمادی کنار هم قرار داده میشوند، من فکر می کنم به طور کلی اتفاق خوبی است.
آنچه که روشنگری به ما آموخت این است که نسبت به دستگاههای قدرت بدبین باشیم، به این معنا که حداقل منتقد دستگاههای قدرت باشیم، به عنوان مثال کلیسا، دین، یا انقلاب فرانسه، انقلاب ایالات متحده در قرن هجدهم. از یک نظر، این خوب است، انتقادی بودن واقعاً خوب است، سؤال این است: شخص به چه نوع دستگاهها یا ساختارها یا عادتهایی انتقاد دارد و آیا این نقدها منسجم است، و اینکه آیا فقط انتقاد کافی است؟ در حقیقت، من فکر میکنم آنچه که فلسفه همیشه سعی در انجام آن داشته است، علاوه بر مطرح کردن سؤال در مورد دانش، اندیشیدن در مورد راهحلهای آن است، و نه فقط انتقاد کردن! ترول با شبکه جهانی وب پدیدار شده است. همه ما با ترولها آشنا هستیم، شما کار امنیت بلاکچین انجام میدهید فکر می کنم، درست نیست شایان؟
شایان: بله
بنابراین شما با ترولها، با آسیبپذیریهای ارتباطات دیجیتالی آشنا هستید، و من فکر میکنم که در مورد این رویکرد حق با شماست. چگونه میتوانیم راهحل ارائه دهیم! و این یکی از مواردی است که ما به ایده کالج GCAS رسیدیم، که صرفاً انتقاد از ساختار کنونی دانشگاه ها نیست، ساختار بدهی محوری که دانشجویان را برای عبور از دانشگاه و دستیابی به مدارج علمی بدهکار میکند، بلکه ارائه یک راهحل است که شامل نوع دیگری از همکاری دانشجویان با اعضای هیئت علمی میشود، نوع دیگری از ارتباط آکادمیک که در مرکز مطالعات عالی دوبلین، کالج GCAS، به لطف بلاکچین و رمزارزها ممکن شده است.
بنابراین هدف دانش برای یک فرد صرفاً روشنگری نیست، اگرچه میتواند همچین نتیجهای هم داشته باشد، اما در اینجا در ساختاری که در GCAS قرار دادهایم، هدف نهایی همبستگی با یکدیگر و ارائه بستری است که از طریق آن میتوان نوآوریهای جدید را به طور مداوم توسعه داد و بنابراین این به سادگی نیست که: "منم منم کنی و مدرکت رو به رخ بکشی"، بلکه در اینجا با کمک روشهای نوین ارتباطی (فناوری بلاکچین و رمزارزها)، یک "ما" وجود دارد که راههای جدید برای رشد آگاهی انسانی ایجاد میکند و این خود منجر به تولید راهحلهای رادیکال میشود .
شایان: خیلی هم خوب، میکروفون رو به سلمان میدهم چون میدانم که حتما او هم نظراتی دارد.
پایان قسمت نخست مصاحبه با کرستون دیویس، استاد فلسفه در مرکز مطالعات عالی جهانی دوبلین.