جناب میرلوحی؛ مدیر مدرسه امام صادق (ع) (وابسته به دانشگاه امام صادق (ع)) یادداشتی در فارس نوشته اند در حمایت از مدارس غیرانتفاعی. متن مهم و خطرناک. چرا مهم؟ چون شجاعت ابراز عقیده در موضوع جنجالی دارد. چرا خطرناک؟ چون مبانی نظری دینی برای "عادلانه بودن" مدارس غیر انتفاعی تولید میکند.
من دسترسی به سایت فارس ندارم که نقدش را منتشر کنم اما اینجا مینویسم که به چه پرتگاه خطرناکی رسیده است انقلاب ما و انقلابی ما. اتفاقا کشف انحراف متن نیاز به کنکاش وسیعی ندارد. همان ابتدای کار میگوید:
"دولت اسلامی موظف است حداقل هایی از آموزش را برای عموم مردم به صورت رایگان در نظر بگیرد.(ر.ک. اصل سی ام قانون اساسی)"
خب رجوع میکنیم! بفرمایید اصل 30 : "دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد."
شما واژه "حداقلی" را نشان بدهید؟ چه کسی گفته وظیفه دولت تامین حداقلی است؟ زاویه از همین تعبیر ساده شروع میشود. اتفاقا وظیفه حکومت آموزش حداکثری است! بهترین آموزش ممکن.
وقتی باور کنیم وظیفه حکومت آموزش حداقلی است در نتیجه جمعی از دغدغه مندان که "این امکان برایشان فراهم نیست که خود اداره مدارس دولتی را از صفر تا صد بر عهده بگیرند" به جای تقویت آموزش عمومی به دنبال ساخت آموزش خصوصی می روند. چرا که "دغدغه مندان عرصه تربیت نمی توانند در بدنه ی پر پیچ و خم وزارت آموزش و پرورش عرض اندام کنند و آن روال تربیتی را در مدارس دولتی پیاده کنند."
به گمان من همین سطور اعتراف بزرگی است در شکست انقلاب و قانون اساسی. و تلویحا توجیه ساخت مدینه فاضله شخصی بجای اصلاح عمومی. فقط سوال کوچکی پیش می آید، آن که اصلا چرا انقلاب کردیم؟ این که در زمان اعلی حضرت هم میشد. چه بسا او سیاست راستگرایانه تری هم میگرفت!
پذیرش خدمات "حداقلی" دولت ها مبنای سیاست راست هاست، پس عدالت جمهوری اسلامی چه می شود؟ بخوانیم:
نویسنده وارد بحث نظری تعریف عدالت میشود و پس از کمونیستی دانستن تساوی (که اتفاقا خودش در گزاره آموزش عمومی حداقلی آن را پذیرفته است!) عدالت را "اعطای حق هر کس به او" قبول میکند. شاید ایشان متوجه نیست که اگر حق هر کس مساوی با دیگران باشد عدالت طبق این تعریف میشود همان تساوی! بخش جذاب نوشته اینجاست:
"چون همه مردم امکان پرداخت هزینه های سنگین تعلیم و تربیت را ندارند، دولت اسلامی و اساساً هر دولتی موظف است برای تامین قدرمطلوب سطح تعلیم و تربیت بودجه ای را درنظر بگیرد و (حتی الامکان رایگان) این فضا را برای آن مردم تامین کند. اما این دلیل نمیشود که اگر عده ای می خواهند از سطح بالاتری از تعلیم و تربیت بهرهمند شوند و امکان مالی پرداخت هزینه های آن مقدار بالاتر کیفیت تعلیم و تربیت را دارند، چون دیگران این امکان را ندارند خود را از این مساله بی بهره کنند."
میفرمایند چون مردم فقیر پول ندارند پس حکومت به آنها تحصیل رایگان میدهد و پول دارها هم میتوانند بیشتر بردارند. این است اعطای حق هر کس به او. حق فقیر ها آموزش رایگان معمولی و "حق پولدارها" آموزش ویژه. حق هر کس را پول او تعیین می کند!
"برگردم به همان تعریف اول از عدالت، آیا اگر همه نمی توانند خانه صدمتری بخرند، همه باید در خانه 50 متری زندگی کنند؟! البته این مساله به همه ابعاد زندگی آن افراد بر می گردد، یعنی حتی اگر همه نتوانند سیفون داخل خانه خود نصب کنند هر کسی که می تواند هم چون نباید تبعیض شود نباید نصب کند!"
جدای از قیاس غلط آموزش با سیفون نتیجه چنین تفکری که حق اولیه را با پول میسنجد میشود همین خانه های هزاران متری و هزاران بی خانه. چه عدالت ترسناکی.
"اگر در جامعه ای نیاز سلامت مردم به درستی و با حداقل هزینه و بلکه رایگان تامین نشد این ضعف دولت اسلامی است اما اگر افرادی بیایند و برای کسانی که توانایی پرداخت هزینه برای تامین نیاز سلامت دارند [بیمارستان] ایجاد کنند، به هیچ عنوان این مصداق تبعیض نیست. این دقیقا مصداق انقاذ غریق است مصداق نجات دادن جان افراد است که فریضه است."
یعنی نجات جان پولداری که پولش به او حق خدمات ویژه را میدهد فریضه است، حالا گیرم بسیار فقرایی که این حق را ندارند هم بمیرند! چه مثال جذابی از ساختار ناعادلانه مشابهی میزند. آموزش و درمان. دو حوزه ای که حکومت های لیبرال هم آنجا سوسیالیست میشوند اما در جمهوری اسلامی با آیه و روایت خدمات نابرابر را تئوری پردازی میکنند.
لولویی از "تساوی" میسازد و حقوق اولیه ای مانند آموزش و درمان را چنان کیک و کلوچه درجه بندی کرده و به فروش میگذارد. قطعا عدالت به معنای تساوی نیست اما این دلیل نیست که تساوی همه جا بی عدالتی باشد. همه حق زنده ماندن دارند "به تساوی" و این عین عدالت است. همه حق آموزش دارند "به تساوی" و این عین عدالت است.
متن خطرناکی است ک چرا که نتیجه اش میشود "صفر درصد" سهم مدارس عمومی از نفرات برتر کنکور! شرم کنید.
و راهکار کم نظیر پایانی ایشان در راستای کم شدن تلخی فاصله این است که از چند محروم هم دستگیری شود و
"تاسیس بنگاههای اقتصادی ای که مجموعه را می تواند تقویت کند همچنین خیرین و اولیای دانش آموزان توانگری که در مدارس غیردولتی حضور دارند برای اینکه استعدادهای همه دانش آموزان به نحو مطلوب شکوفا شود وظیفه شرعی دارند تا دستگیری از محرومین را در این زمینه فراموش نکنند"
خسته نباشید.