«من جز خون، زحمت، اشک و عرق چیزی برای عرضه ندارم»
چرچیل 13 می 1940 گفت، وقتی که جنگ جهانی دوباره شروع شده بود. فرض کنید یک بار جنگیدید، میلیون ها نفر را از دست داده اید، با بیچارگی پیروز و زنده مانده اید. اقتصاد تان ویران است. حالا دوباره همان دشمن زخم خورده صدها بار قوی تر برگشته. عجب کابوسی. عجب کابوسی. چرچیل باید این مردم را برای جنگ ناگزیر آماده میکرد. او ادامه داد:
ما آزمونی از وحشتناکترین نوع را در برابرمان داریم. ما ماههای بسیار بسیار طولانی مبارزه و رنج دربرابر مان داریم.
"شما میپرسید، سیاست ما چیست؟ من میگویم: این است که جنگ کنیم، از طریق دریا، زمین و هوا، با تمام وجود و با تمام نیرویی که خداوند میتواند به ما بدهد. برای جنگ علیه استبدادی شگرف، بی سابقه در فهرست تاریک و تاسف بار جنایات بشر. این سیاست ماست.
شما میپرسید، هدف ما چیست؟ میتوانم با یک کلمه پاسخ دهم: پیروزی. پیروزی به هر قیمتی — پیروزی به رغم همه وحشت — پیروزی، هرچند راه طولانی و سخت باشد، زیرا بدون پیروزی زنده ماندنی نیست."
و انگلستان ایستاد. نه چرچیل سفید است نه انگلستان اما میدانست که کشور به اتحاد و اقناع نیازمند است خصوصا در بحران.
15 اوت 1945 هیروهیتو امپراتور یک ژاپن تسلیم شده و خاکسترهای هیروشیما و ناکازاکی بود. مملکت ویران شده و جنگ تمام. عصر جدید اتم آغاز و ژاپن در دنیای نو یک بازنده. زیر صفر. پیام تسلیم امپراتور با این بند پایان گرفت:
"تمام توان خود را متحد کنید و به ساخت و ساز برای آینده اختصاص دهید. روشهای درستکاری، رشد روح والا و کار با دقت را پرورش دهید - به این ترتیب که میتوانید جلال ذاتی دولت امپراتوری را افزایش داده و همگام با پیشرفت جهان باشید."
آن ژاپن کجا و این ژاپن کجا. عرق ریختند.
31 شهریور 59 آشوب ایران را فراگرفته، انقلابی نوپا در آستانه سقوط و کشور در لبه جنگ و تجزیه. پیام امام میگوید:
"شما خیال نکنید که یک چیزی است. این جنگهای متعددی که واقع شده است یک مقدارش هم نصیب ایران شده است که من هر دو جنگ را یادم هست. هیچ، ابدا مسئله ای نیست.....این یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سرجایش."
هفته بعد 8 مهر میگوید:
"ملت ما باید متوجه باشد که اسلام است. و قضایای اسلام در کار است. و ما تبع اسلام داریم جنگ می کنیم. دفاع می کنیم. و به واسطۀ اسلام داریم دفاع می کنیم. ملت ما باید مجهّز باشند. جوانهای ما باید تدریب کنند، مجهز باشند. برای اینکه ما ممکن است در آتیه یک جنگهای طولانی تری داشته باشیم و برای اسلام باید جنگ بکنیم، برای اسلام باید فداکاری بکنیم. ... باید همۀ افرادی که قدرتمند هستند. چه آنهایی که در سرحدّات هستند، آنهایی که در مثل خرمشهر و مثل اهواز و مثل آبادان و اینها هستند پافشاری کنند، نگذارند از شهر خودشان بیرون بروند. این ضعف است. اسلام گفته است شما باید پایداری بکنید"
و ایران هم ایستاد و از طولانی ترین جنگ قرن زنده بیرون آمد.
اما امروز در سال 1400 برق قطع می شود، در میانه جنگ #کرونا واکسن بلاتکلیف است، آب به بحران رسیده، نقدینگی سرسام آور است، تورم مزمن و جمعیت در لبه سقوط است. کلیدواژه هم #تحریم است. دوباره ایران کانون درگیری است.و همه میگویند تحریم یک جنگ است. پس چرا روحانی نمیتواند مردم را اقناع کند؟
او یک سخنور حرفه ایست. با پشتوانه امنیتی و چانه زنی در بالا. با توان رسانه ای کم نظیر در انتخابات 96. پس چرا نمی تواند مثل چرچیل مردم را به اتحاد برای جنگ اقتصادی یا مثل هیروهیتو به تلاش برای تاب آوری بخواند؟
1- چون دولت روحانی برای شکست جنگ (تحریم) نیامد برای رفع جنگ (تحریم) آمد. دولت روحانی اساسا برای رزم نیامد برای نجنگیدن آمد. برای توافق و آشتی. مهم ترین مهره او نه وزیر اقتصاد بلکه وزیر خارجه بود. او به مردم وعده پایان جنگ داد، چطور آنها را برای مقاومت فرابخواند؟!
می شنیدیم: اگر اهل معامله باشیم تحریم قابل حذف است. قبلی ها رفتند. به زودی توافق میشود. ظریف آنجاست. منتظر باشید. اصلا هزینه های تحریم را میدانید؟
بخشی از کسانی که به روحانی رای دادند برای تدبیر و عقلانیت در معامله رای دادند نه جنگ و تاب آوری. چگونه بتواند چنین بدنه ای را مقاوم کند؟
2- او عملا تداوم تحریم را نتیجه نابلدی و کاسبان معرفی کرد. جنگ افروزانی که ما را در این چاه انداخته اند. انگار چرچیل بگوید دولت قبل عامل تشدید جنگ است، میرویم با هیتلر میبندیم و خلاص. یا موسوی بگوید حمله صدام مرتبط با تحرکات ماست و با توافق حل میشود. اگر کاسبان جنگ بگذارند.
امروز اداره کشور در تحریم دستاورد دولت نیست زیرا ادامه تنش را نتیجه بی تدبیری و ماجراجویی و اشتباهات خودمان معرفی کرد! حامیانش می پرسند چرا هزینه "بیجا" میدهیم؟! امروز کسی از روحانی قبول نمیکند که قطع #برق اثر تحریم است چراکه خود او گفته بود همه مشکلات را گردن تحریم نیاندازید.
3-روحانی نقش ضد سیستمی برداشت. او از روز اول به عنوان یک شبه اپوزوسیون داخلی مقابل "تحریم طلبان" و "دیگران داخلی" بازی کرد. بسیاری از مشکلات تقصیر بعضی هاست. بعد از فاجعه آبان میگوید صبح جمعه فهمیده! اساسا با چنین دوگانه سازی داخلی چگونه میتوان مردم را جمع کرد؟
هیچ کس جنگ را دوست ندارد، اما جنگ یک واقعیت تحمیلی است. تحریم انتخابی نیست و با بستن چشمها ناپدید نمیشود. خون، زحمت، اشک و عرق میخواهد. در میدان، در مذاکره، کلاس، کارخانه، اداره و ...
اینها بدون اقناع مردم نمی شود.
"جنگ علیه استبدادی شگرف، بی سابقه در فهرست تاریک و تاسف بار جنایات بشر. این سیاست ماست. شما میپرسید، هدف ما چیست؟ میتوانم با یک کلمه پاسخ دهم: پیروزی. پیروزی به هر قیمتی — پیروزی به رغم همه وحشت — پیروزی، هرچند راه طولانی و سخت باشد، زیرا بدون پیروزی زنده ماندنی نیست."
خواندن این رشته توییت در توییتر